filter_list موضوعات search جستجو

مروج توحید

person حساب کاربری file_download اپلیکیشن

تفسیرقرآن جلسه نهم

1387/12/12 تفسیر قرآن جلسه 9

(بقره4)

خصوصیات متقین :
«  الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ ﴿٣﴾ » آنان که به غیب ایمان دارند و نماز را بر پا می دارند و از آنچه به آنان روزی داده ایم، انفاق می کنند.
خصویت چهارم :« وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ ﴿٤﴾ » کسانی که ایمان دارند به آنچه که نازل شد بر تو و آنچه که بر انبیاء قبل از تو نازل شد.
خصوصیت پنجم : نسبت به آخرت نیز یقین دارند.

این آیات در اولین سوره بیان شده اند گویی قرآن می خواهد تکلیف را روشن کند که کسانی می توانند به سراغ قرآن رفته و از آن بهره بگیرند که یک زیربنای الهی در وجود آنها باشد. این گونه نباشد که هیچ گونه نورانییتی در او نباشد و تاریکی محض باشد. که اگر این گونه باشد نه تنها قرآن به درد او نمیخورد بلکه به ضرر او نیز خواهد بود.  ( مثال کور و نور  بیرونی)

متقین = کسانی که نور فطرتشان را خاموش نکرده اند. / نور فطرتشان در درون وجود می تابد. 5 خصوصیت دارند. اینها هدایتی از پروردگارشان دارند. یعنی یک هدایت زیربنایی/ فطری از خدا دارند.

یعنی اگر انسان فطرت خود را نمیرانده باشد می تواند از فطرت خود پی به خدا و رسولان الهی ببرد.   بعد رسولان الهی می ایند تا فطرت و اعتقادات را در روح انسان قوی تر کنند.

فطرت از درون ، انبیا از بیرون ، مکمل شخصیت انسان می شوند.

مسئله نبوت:
ما از عالم اله وارد این عالم ماده شده ایم. باید حرکت کنیم .ما عمری داریم به اندازه ازل. ما در علم خدا بوده ایم. بعد وارد عالم ملکوت شدیم که دارای مراتبی هست. بعد وارد عالم عقول ، نفوس، جبرئیل، مجردات عقل ،و در آخر وارد عالم دنیا شدیم. عمر انسان 60/70 سال نیست. انسان عمری به اندازه ازلیت دارد، به اندازه خدا. منتهی در علم خدا بودیم. بنا که میخواهد صورتی را درست کند، ابتدا این بنا در علم او است و بعد علمش را به صورتی عینی و بیرونی شکل می دهد. از ان طرف نیز باید تا ابدیت پیش رویم. یعنی عمر انسان نه آغاز دارد و نه پایان.

ما که وارد این عالم شدیم ، حرکت میکنیم به سوی یکی مقصد. این طور نیست که انسان رها باشد. آن هدف قیامت است برای این که انسان در قیامت به خدا برسد که « انا لله و انا الیه راجعون » ، «  إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا / 105 مائده ».

بنابراین ما در یک راه / صراط در حال حرکت هستیم. اما خیلی از انسانها از این راه منحرف می شوند و گول می خورند. و مشغول جاذبه های کنار جاده می شوند.پس عاملی لازم هست که مرتب انسان را تذکر دهد که: ای انسان ! تو بر روی یک صراط در حال حرکت هستی. ابتدای این صراط از خدا شروع شده و انتهای ان به قیامت ختم می شود. تو باید جوری روی این صراط حرکت کنی که در نیفتی. نام این انسانها انبیاء است.

انبیا:
مذکرین هستند . مرتب به انسان تذکر می دهند: تو مسافر هستی. باید به مقصد رسید. اینجا جای لذت بردن نیست. دنیا جای استراحت نیست.

دین :
مجموعه دستوراتی که اگر انسان آنها را رعایت کند، می تواند بر صراط مستقیم حرکت کند. تعادل خود را در این صراط حفظ کند. البته این صراط تیزتر از شمشیر و باریک تر از مو است.

صراط مستقیم:
صراطی که بین مبدا و معاد کشیده شده و ما روی این صراط در حال حرکت هستیم. این صراط این قدر حساس است که اگر انسان در دنیا ذره ای حواسش پرت شود، به چیزهایی که هوش زدایی دارند و برای انسانها زینت داده شده اند، سقوط میکند.

مثلا وقتی یخچال میخری دفترچه ای در آن است که امر و نهی آن یخچال در ان ثبت است که این کار را بکن و این کار را نکن. اگر کسی این کارها رو کرد این یخچال می تواند تعادل خود را حفظ کند و عمری برای انسان کار کند .

تمثل این صراط در قیامت به صورت جسمانی معلوم می شود. همان پلی است که بر روی جهنم بسته شده است. دستوراتی که دین و انبیا برای ما آورده اند برای این است که انسان تعادل خود را بر روی صراط حفظ کند و از صراط به پایین در درون آتش جهنم نیفتد. فلسفه وجود انبیاء همین است.  و این که احیانا اگر کسی از این صراط پایین افتاد مثل حضرت آدم و توبه کرد، انبیاء دست این انسانها را می گیرند و به صراط بر می گردانند.

این نبوت یک رشته پیوسته است که از حضرت ادم شروع شد، شیث ، نوح، عیسی ، موسی و … وظیفه ما این است که همه این رشته پیوسته را با هم قبول کنیم. چراکه نبوت یک خاصیتی دارد که انسان باید همه آن را قبول کند یا اگر یکی از ان را قبول نکند، انگار هیچ یک را قبول نکرده است. اگر انسان نبوت را قبول نکرد، شرایط هدایت اولیه را ندارد و قرآن برای او هدایت نیست.

 نبوت یک روح واحد است که در کالبد 124هزار انسان دمیده شده.  مثل این که من یک روح واحد دارم که در گوش و چشم و دستان من هست. که این نبوت هی کامل و کامل تر شد تا در پیامبر ما به کامل ترین حد خود رسیده است. « وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ  مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ  فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ /48 مائده » قرآن هیمنه دارد. ما کتاب را بر تو نازل کردیم که تصدیق کننده کتابهای قبلی است و چیره بر آنها است. یعنی هرچه آنها گفته اند را قرآن دارد و کامل تر را دارا است.

قرآن تفاوت ماهُوی با تورات و انجیل ندارد و تکامل یافته آنها است. ( مثال سنگ و نبات و حیوان و انسان / عدد10 مهیمن اعداد قبل خود است ) همین طور است تکامل انبیاء .

نکته :
قرآن دستورالعمل زندگی ظاهری بشری نیست که عده ای می گویند برای 1400 سال پیش است و بشر امروز تغییر کرده . بله ظاهر زندگی انسانی تغییر کرده. اما حقیقت قرآن چیست؟ برای چه امده ؟
قرآن آمده تا حقیقت انسانیت را استخراج کند، استشفاء کند و به خدا برساند. آمده انسان را از مرتبه حیوانی به مرتبه الهی برساند. آمده فطرت انسان را استخراج کند. روح انسان را آزاد کند. بنابراین همان روحی که انسان 1400 سال پیش داشت را انسان امروز نیز دارد.  نیاز های روحانی انسان همان است. البته نه نیاز های جسمانی انسان تغییر کرده و نه نیازهای روحانی او . ( نیاز به غذا و پوشاک و ازدواج ) پس انسان عوض نشده نحوه زندگی او تغییر کرده.

لذا دستورات اسلام بر اساس فطرت انسان آمده. ( دستورات، قصاص )

دیدگاهِ شما
keyboard_arrow_down

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

(بقره4)

خصوصیات متقین :
«  الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ ﴿٣﴾ » آنان که به غیب ایمان دارند و نماز را بر پا می دارند و از آنچه به آنان روزی داده ایم، انفاق می کنند.
خصویت چهارم :« وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ ﴿٤﴾ » کسانی که ایمان دارند به آنچه که نازل شد بر تو و آنچه که بر انبیاء قبل از تو نازل شد.
خصوصیت پنجم : نسبت به آخرت نیز یقین دارند.

این آیات در اولین سوره بیان شده اند گویی قرآن می خواهد تکلیف را روشن کند که کسانی می توانند به سراغ قرآن رفته و از آن بهره بگیرند که یک زیربنای الهی در وجود آنها باشد. این گونه نباشد که هیچ گونه نورانییتی در او نباشد و تاریکی محض باشد. که اگر این گونه باشد نه تنها قرآن به درد او نمیخورد بلکه به ضرر او نیز خواهد بود.  ( مثال کور و نور  بیرونی)

متقین = کسانی که نور فطرتشان را خاموش نکرده اند. / نور فطرتشان در درون وجود می تابد. 5 خصوصیت دارند. اینها هدایتی از پروردگارشان دارند. یعنی یک هدایت زیربنایی/ فطری از خدا دارند.

یعنی اگر انسان فطرت خود را نمیرانده باشد می تواند از فطرت خود پی به خدا و رسولان الهی ببرد.   بعد رسولان الهی می ایند تا فطرت و اعتقادات را در روح انسان قوی تر کنند.

فطرت از درون ، انبیا از بیرون ، مکمل شخصیت انسان می شوند.

مسئله نبوت:
ما از عالم اله وارد این عالم ماده شده ایم. باید حرکت کنیم .ما عمری داریم به اندازه ازل. ما در علم خدا بوده ایم. بعد وارد عالم ملکوت شدیم که دارای مراتبی هست. بعد وارد عالم عقول ، نفوس، جبرئیل، مجردات عقل ،و در آخر وارد عالم دنیا شدیم. عمر انسان 60/70 سال نیست. انسان عمری به اندازه ازلیت دارد، به اندازه خدا. منتهی در علم خدا بودیم. بنا که میخواهد صورتی را درست کند، ابتدا این بنا در علم او است و بعد علمش را به صورتی عینی و بیرونی شکل می دهد. از ان طرف نیز باید تا ابدیت پیش رویم. یعنی عمر انسان نه آغاز دارد و نه پایان.

ما که وارد این عالم شدیم ، حرکت میکنیم به سوی یکی مقصد. این طور نیست که انسان رها باشد. آن هدف قیامت است برای این که انسان در قیامت به خدا برسد که « انا لله و انا الیه راجعون » ، «  إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا / 105 مائده ».

بنابراین ما در یک راه / صراط در حال حرکت هستیم. اما خیلی از انسانها از این راه منحرف می شوند و گول می خورند. و مشغول جاذبه های کنار جاده می شوند.پس عاملی لازم هست که مرتب انسان را تذکر دهد که: ای انسان ! تو بر روی یک صراط در حال حرکت هستی. ابتدای این صراط از خدا شروع شده و انتهای ان به قیامت ختم می شود. تو باید جوری روی این صراط حرکت کنی که در نیفتی. نام این انسانها انبیاء است.

انبیا:
مذکرین هستند . مرتب به انسان تذکر می دهند: تو مسافر هستی. باید به مقصد رسید. اینجا جای لذت بردن نیست. دنیا جای استراحت نیست.

دین :
مجموعه دستوراتی که اگر انسان آنها را رعایت کند، می تواند بر صراط مستقیم حرکت کند. تعادل خود را در این صراط حفظ کند. البته این صراط تیزتر از شمشیر و باریک تر از مو است.

صراط مستقیم:
صراطی که بین مبدا و معاد کشیده شده و ما روی این صراط در حال حرکت هستیم. این صراط این قدر حساس است که اگر انسان در دنیا ذره ای حواسش پرت شود، به چیزهایی که هوش زدایی دارند و برای انسانها زینت داده شده اند، سقوط میکند.

مثلا وقتی یخچال میخری دفترچه ای در آن است که امر و نهی آن یخچال در ان ثبت است که این کار را بکن و این کار را نکن. اگر کسی این کارها رو کرد این یخچال می تواند تعادل خود را حفظ کند و عمری برای انسان کار کند .

تمثل این صراط در قیامت به صورت جسمانی معلوم می شود. همان پلی است که بر روی جهنم بسته شده است. دستوراتی که دین و انبیا برای ما آورده اند برای این است که انسان تعادل خود را بر روی صراط حفظ کند و از صراط به پایین در درون آتش جهنم نیفتد. فلسفه وجود انبیاء همین است.  و این که احیانا اگر کسی از این صراط پایین افتاد مثل حضرت آدم و توبه کرد، انبیاء دست این انسانها را می گیرند و به صراط بر می گردانند.

این نبوت یک رشته پیوسته است که از حضرت ادم شروع شد، شیث ، نوح، عیسی ، موسی و … وظیفه ما این است که همه این رشته پیوسته را با هم قبول کنیم. چراکه نبوت یک خاصیتی دارد که انسان باید همه آن را قبول کند یا اگر یکی از ان را قبول نکند، انگار هیچ یک را قبول نکرده است. اگر انسان نبوت را قبول نکرد، شرایط هدایت اولیه را ندارد و قرآن برای او هدایت نیست.

 نبوت یک روح واحد است که در کالبد 124هزار انسان دمیده شده.  مثل این که من یک روح واحد دارم که در گوش و چشم و دستان من هست. که این نبوت هی کامل و کامل تر شد تا در پیامبر ما به کامل ترین حد خود رسیده است. « وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ  مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ  فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ /48 مائده » قرآن هیمنه دارد. ما کتاب را بر تو نازل کردیم که تصدیق کننده کتابهای قبلی است و چیره بر آنها است. یعنی هرچه آنها گفته اند را قرآن دارد و کامل تر را دارا است.

قرآن تفاوت ماهُوی با تورات و انجیل ندارد و تکامل یافته آنها است. ( مثال سنگ و نبات و حیوان و انسان / عدد10 مهیمن اعداد قبل خود است ) همین طور است تکامل انبیاء .

نکته :
قرآن دستورالعمل زندگی ظاهری بشری نیست که عده ای می گویند برای 1400 سال پیش است و بشر امروز تغییر کرده . بله ظاهر زندگی انسانی تغییر کرده. اما حقیقت قرآن چیست؟ برای چه امده ؟
قرآن آمده تا حقیقت انسانیت را استخراج کند، استشفاء کند و به خدا برساند. آمده انسان را از مرتبه حیوانی به مرتبه الهی برساند. آمده فطرت انسان را استخراج کند. روح انسان را آزاد کند. بنابراین همان روحی که انسان 1400 سال پیش داشت را انسان امروز نیز دارد.  نیاز های روحانی انسان همان است. البته نه نیاز های جسمانی انسان تغییر کرده و نه نیازهای روحانی او . ( نیاز به غذا و پوشاک و ازدواج ) پس انسان عوض نشده نحوه زندگی او تغییر کرده.

لذا دستورات اسلام بر اساس فطرت انسان آمده. ( دستورات، قصاص )

دیدگاهِ شما
keyboard_arrow_down

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *