filter_list موضوعات search جستجو

مروج توحید

person حساب کاربری file_download اپلیکیشن

بررسی قرآنی ، برهانی و عرفانی حقیقت باطنی و روح موجودات

مقام نورانیت امام جلسه 1

امر : نور : غیب : ملکوت : روح

هر موجودی ۲ بُعد دارد: امر و خلق. گویی دو چهره دارد، یک چهره به سوی ماست و چهره دیگر به سوی خداست. چهره خلقی آن به سوی دنیاست و چهره امری آن به سوی خداست.

۱- خلق : بُعد ظاهری موجودات است

۲-  امر : بُعد باطنی یا الهی موجودات است. موجودات از اینجا به خدا متصل هستند. بُعد باطنی موجودات اسم های دیگری هم دارد. نور، ملکوت، غیب و روح اسامی دیگر همان امر هستند که باطن همه موجودات است.

الله نور سماوات و ارض است. (نور واحد است و سماوات و ارض جمع است)

الله ملکوت سماوات و ارض است. (ملکوت واحد است و سماوات و ارض جمع است)

الله غیب سماوات و ارض است. (غیب واحد است و سماوات و ارض جمع است)

ملائک و روح عروج می کنند (ملائک جمع است و روح واحد است. یعنی روح عروج می کند به سوی خداوند با همه ظهوراتش) 

کل امر  رجوع به سوی خدا می کند. (امر که یک وجود واحد است و همه ظهوراتش به سوی خدا رجوع می کند)

الله نور همه چیز است. الله نور هر موجودی است. هر چیزی از نور او روشن شده است.

این که هر موجودی می تواند ظهور داشته باشد به دلیل وجود نور در باطن آن موجود است. همه موجودات در باطن خود نوری دارند و این نور واحد است. موجودات از جهت ملکوت خودشان به خدا متصل هستند. نور، غیب، ملکوت و روح جهت باطنی موجودات هستند. از آیات خداوند این است که آسمان و زمین قائم به امر او هستند. یعنی آسمان و زمین روی پای امر ایستاده اند.

امر ما واحد است

نور یک حقیقت واحد است

غیب که باطن موجودات است یک حقیقت واحد است

ملکوت که باطن موجودات است یک حقیقت واحد است

همه موجودات عالم قائم به این امر هستند، یا قائم به این نور هستند، یا قائم با این غیب هستند. آن غیب و آن نور باطنی است که موجودات را سرپا نگه داشته است. اگر من سر پا هستم و زنده هستم و حرف می زنم و … به خاطر آن نوریست که در من است. به خاطر آن روحیست که در من است. آن نور که در باطن من است این ظاهر من را نگه داشته است. آن نور است که عقل من را و خیال من را و جسم من را نگه داشته است. آن نور بینایی و شنوایی من را نگه داشته است. همه وجود من را آن نور باطنی نگه داشته است و آن نور به خدا وصل است. آن نور مستقیم از خدا می آید و من را اداره می کند. در باطن من آن ملکوت است که عقل من را اداره می کند، وهم من را اداره می کند و قلب من را ادراه می کند و جسم من را هم اداره می کند.

از تو درباره روح سوال می کنند. 

بگو روح از امر رب است. بگو ای پیغمبر که روح از جنس امر است. و امر نور است و ملکوت است و غیب است. یعنی روح یک موجود ملکوتی است. یک موجود نورانی است، یک موجود غیبی است و یک موجود امری است و یک موجود روحانی است. همه موجودات قائم به امر هستند و همه موجودات قائم به روح هستند. ملائک نازل می شوند به مدد آن روحی که امری است. موجودات ظهورات این روح هستند. یک روح واحد در عالم هست که موجودات ظهورات این روح هستند.

پس موجودات عالم دارای دو بعد هستند. یک بعد باطن آنهاست که از آن باطن به خداوند متصل هستند و از خداوند مدام وجود دریافت می کنند. و یک بعد ظاهری هم دارند که شما مشاهده می کنید. بعد باطنی موجودات را ما نمی بینیم. پس موجودات از یک جهت ظاهر هستند مثل درخت که ما ظاهر آن را می بینیم. ولی یک بعد باطنی هم دارد. از بعد باطن خودش به خداوند متصل است و از خداوند مدام وجود دریافت می کند. آن بعد باطنی که هر موجودی را به خداوند متصل می کند در قرآن اسم های متعددی دارد. روح درخت، امر درخت، غیب درخت، ملکوت درخت و نور درخت. همه موجودات گویی یک سیم ارتباطی بین خودشان و خداوند دارند که از این مسیر به خداوند متصل هستند و وجود دریافت می کنند. مانند همه چراغ های یک شهر که از طریق سیم کشی  و برق رسانی به نیروگاه برق وصل است و همه چراغ های یک شهر روشنایی و نور خودشان را در واقع از آن نیروگاه برق دریافت می کنند. یک نور واحد در همه عالم ساری و جاری است. یک ملکوت واحد در همه عالم ساری و جاری است. یک امر واحد و یک غیب واحد و یک روح واحد در همه عالم ساری و جاری است. این روح واحد به درخت که می رسد یک شکل ظهور می کند و به آب که می رسد به گونه دیگری ظهور می کند و به انسان که می رسد به گونه ای دیگر ظهور می کند و … آن غیب یک حقیقت واحد است و یک وجود لطیف است که قرآن نامهای متفاوت به آن داده است.

این مباحث قرآنی که در بالا به آن پرداختیم همان حرفی است که در فلسفه به آن وحدت وجود می گویند. ما با آیات قرآن برای شما گفتیم که یک حقیقت واحد در باطن همه موجودات هست. در فلسفه به آن حقیقت واحدی که در باطن همه موجودات ساری و جاری است را «وجود» می گویند. وجود کلمه فلسفی است و اسم های دیگری چون «صادر نخستین» ، «فیض مقدس» ، «وجود منبسط» و …  دارد. آن وجود یک حقیقت واحد است که در باطن همه موجودات ساری و جاری است. عرفا به این حقیقت واحد می گویند «نَفَس رحمانی» ، «آدم» ، «تن واحده» و … می گویند. نکته مهم این است که او یک حقیقت واحد بیشتر نیست و یک نور واحد در همه عالم ساری و جاری است. قرآن می گوید : امر ما واحد است : یعنی آن بعد باطنی موجودات یک حقیقت واحد بیشتر نیست و این همان حرفی است که فلاسفه می گویند که وجود واحد است.

دیدگاهِ شما
keyboard_arrow_down

8 پاسخ به “بررسی قرآنی ، برهانی و عرفانی حقیقت باطنی و روح موجودات”

  1. حمید گفت:

    سلام و احترام
    و ممنون بابت به اشتراک گذاشتن این جلسات. این جلسه واقعا عالی بود و من تا حالا نشنیده بودم وحدت وجود را به این خوبی و سادگی کسی شرح کند ! آفرین به این دانش و این شیرین زبانی حضرت استاد …

  2. حمید همت گفت:

    با سلام به استاد عالی قدر
    مباحث ایشان به زبانی شیوا و قابل فهم برای عموم است اگر به تدریج برای عموم ترویج شود فهم عموم ارتقاء و ناهنجاری های اجتماعی کاهش خواهد یافت و خدمتی بزرگ به جامعه اسلامی و زمینه ساز ظهور امام خواهد بود .
    آرزوی دیدار و توفیق مضاعف و تندرستی ایشان را دارم .

  3. سید محمد مهدی شریفی حسینی گفت:

    با عرض سلام خدمت شما عزیزان در این عبارت -ملائک و روح اروج می کنند – اشتباه تایپی صورت رفته چون عروج صحیح است که به اشتباه با الف نوشته شده اروج. لطفا تصحیح فرمایید.

  4. حسن گفت:

    سلام. خداوند به استاد گرانقدر، مزید توفیقات را اعطاء کرده و با اولیاء ش محشور فرماید.
    من مهندس مکانیک هستم و از چهل سال پیش از فرمایشات آیة جوادی آملی و دیگر اساتید استفاده مستمر میکنم ولی زبان و زاویه دید ایشان بسیار شیوا و روان هست. واقعا لطفی ویژه از جانب خدا میدانم که با ایشان آشنا شدم و برایم بسیار درد ناک هست که زمانه با این عالم فرهیخته چطور رفتار می‌کند. در تأسی به امامش حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام، غریب هست و غریبان در این دنیا نزد زمین یان غریبند و در عالم ملکوت مشهور و مایه فخر. یا علی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

امر : نور : غیب : ملکوت : روح

هر موجودی ۲ بُعد دارد: امر و خلق. گویی دو چهره دارد، یک چهره به سوی ماست و چهره دیگر به سوی خداست. چهره خلقی آن به سوی دنیاست و چهره امری آن به سوی خداست.

۱- خلق : بُعد ظاهری موجودات است

۲-  امر : بُعد باطنی یا الهی موجودات است. موجودات از اینجا به خدا متصل هستند. بُعد باطنی موجودات اسم های دیگری هم دارد. نور، ملکوت، غیب و روح اسامی دیگر همان امر هستند که باطن همه موجودات است.

الله نور سماوات و ارض است. (نور واحد است و سماوات و ارض جمع است)

الله ملکوت سماوات و ارض است. (ملکوت واحد است و سماوات و ارض جمع است)

الله غیب سماوات و ارض است. (غیب واحد است و سماوات و ارض جمع است)

ملائک و روح عروج می کنند (ملائک جمع است و روح واحد است. یعنی روح عروج می کند به سوی خداوند با همه ظهوراتش) 

کل امر  رجوع به سوی خدا می کند. (امر که یک وجود واحد است و همه ظهوراتش به سوی خدا رجوع می کند)

الله نور همه چیز است. الله نور هر موجودی است. هر چیزی از نور او روشن شده است.

این که هر موجودی می تواند ظهور داشته باشد به دلیل وجود نور در باطن آن موجود است. همه موجودات در باطن خود نوری دارند و این نور واحد است. موجودات از جهت ملکوت خودشان به خدا متصل هستند. نور، غیب، ملکوت و روح جهت باطنی موجودات هستند. از آیات خداوند این است که آسمان و زمین قائم به امر او هستند. یعنی آسمان و زمین روی پای امر ایستاده اند.

امر ما واحد است

نور یک حقیقت واحد است

غیب که باطن موجودات است یک حقیقت واحد است

ملکوت که باطن موجودات است یک حقیقت واحد است

همه موجودات عالم قائم به این امر هستند، یا قائم به این نور هستند، یا قائم با این غیب هستند. آن غیب و آن نور باطنی است که موجودات را سرپا نگه داشته است. اگر من سر پا هستم و زنده هستم و حرف می زنم و … به خاطر آن نوریست که در من است. به خاطر آن روحیست که در من است. آن نور که در باطن من است این ظاهر من را نگه داشته است. آن نور است که عقل من را و خیال من را و جسم من را نگه داشته است. آن نور بینایی و شنوایی من را نگه داشته است. همه وجود من را آن نور باطنی نگه داشته است و آن نور به خدا وصل است. آن نور مستقیم از خدا می آید و من را اداره می کند. در باطن من آن ملکوت است که عقل من را اداره می کند، وهم من را اداره می کند و قلب من را ادراه می کند و جسم من را هم اداره می کند.

از تو درباره روح سوال می کنند. 

بگو روح از امر رب است. بگو ای پیغمبر که روح از جنس امر است. و امر نور است و ملکوت است و غیب است. یعنی روح یک موجود ملکوتی است. یک موجود نورانی است، یک موجود غیبی است و یک موجود امری است و یک موجود روحانی است. همه موجودات قائم به امر هستند و همه موجودات قائم به روح هستند. ملائک نازل می شوند به مدد آن روحی که امری است. موجودات ظهورات این روح هستند. یک روح واحد در عالم هست که موجودات ظهورات این روح هستند.

پس موجودات عالم دارای دو بعد هستند. یک بعد باطن آنهاست که از آن باطن به خداوند متصل هستند و از خداوند مدام وجود دریافت می کنند. و یک بعد ظاهری هم دارند که شما مشاهده می کنید. بعد باطنی موجودات را ما نمی بینیم. پس موجودات از یک جهت ظاهر هستند مثل درخت که ما ظاهر آن را می بینیم. ولی یک بعد باطنی هم دارد. از بعد باطن خودش به خداوند متصل است و از خداوند مدام وجود دریافت می کند. آن بعد باطنی که هر موجودی را به خداوند متصل می کند در قرآن اسم های متعددی دارد. روح درخت، امر درخت، غیب درخت، ملکوت درخت و نور درخت. همه موجودات گویی یک سیم ارتباطی بین خودشان و خداوند دارند که از این مسیر به خداوند متصل هستند و وجود دریافت می کنند. مانند همه چراغ های یک شهر که از طریق سیم کشی  و برق رسانی به نیروگاه برق وصل است و همه چراغ های یک شهر روشنایی و نور خودشان را در واقع از آن نیروگاه برق دریافت می کنند. یک نور واحد در همه عالم ساری و جاری است. یک ملکوت واحد در همه عالم ساری و جاری است. یک امر واحد و یک غیب واحد و یک روح واحد در همه عالم ساری و جاری است. این روح واحد به درخت که می رسد یک شکل ظهور می کند و به آب که می رسد به گونه دیگری ظهور می کند و به انسان که می رسد به گونه ای دیگر ظهور می کند و … آن غیب یک حقیقت واحد است و یک وجود لطیف است که قرآن نامهای متفاوت به آن داده است.

این مباحث قرآنی که در بالا به آن پرداختیم همان حرفی است که در فلسفه به آن وحدت وجود می گویند. ما با آیات قرآن برای شما گفتیم که یک حقیقت واحد در باطن همه موجودات هست. در فلسفه به آن حقیقت واحدی که در باطن همه موجودات ساری و جاری است را «وجود» می گویند. وجود کلمه فلسفی است و اسم های دیگری چون «صادر نخستین» ، «فیض مقدس» ، «وجود منبسط» و …  دارد. آن وجود یک حقیقت واحد است که در باطن همه موجودات ساری و جاری است. عرفا به این حقیقت واحد می گویند «نَفَس رحمانی» ، «آدم» ، «تن واحده» و … می گویند. نکته مهم این است که او یک حقیقت واحد بیشتر نیست و یک نور واحد در همه عالم ساری و جاری است. قرآن می گوید : امر ما واحد است : یعنی آن بعد باطنی موجودات یک حقیقت واحد بیشتر نیست و این همان حرفی است که فلاسفه می گویند که وجود واحد است.

دیدگاهِ شما
keyboard_arrow_down

8 پاسخ به “بررسی قرآنی ، برهانی و عرفانی حقیقت باطنی و روح موجودات”

  1. حمید گفت:

    سلام و احترام
    و ممنون بابت به اشتراک گذاشتن این جلسات. این جلسه واقعا عالی بود و من تا حالا نشنیده بودم وحدت وجود را به این خوبی و سادگی کسی شرح کند ! آفرین به این دانش و این شیرین زبانی حضرت استاد …

  2. حمید همت گفت:

    با سلام به استاد عالی قدر
    مباحث ایشان به زبانی شیوا و قابل فهم برای عموم است اگر به تدریج برای عموم ترویج شود فهم عموم ارتقاء و ناهنجاری های اجتماعی کاهش خواهد یافت و خدمتی بزرگ به جامعه اسلامی و زمینه ساز ظهور امام خواهد بود .
    آرزوی دیدار و توفیق مضاعف و تندرستی ایشان را دارم .

  3. سید محمد مهدی شریفی حسینی گفت:

    با عرض سلام خدمت شما عزیزان در این عبارت -ملائک و روح اروج می کنند – اشتباه تایپی صورت رفته چون عروج صحیح است که به اشتباه با الف نوشته شده اروج. لطفا تصحیح فرمایید.

  4. حسن گفت:

    سلام. خداوند به استاد گرانقدر، مزید توفیقات را اعطاء کرده و با اولیاء ش محشور فرماید.
    من مهندس مکانیک هستم و از چهل سال پیش از فرمایشات آیة جوادی آملی و دیگر اساتید استفاده مستمر میکنم ولی زبان و زاویه دید ایشان بسیار شیوا و روان هست. واقعا لطفی ویژه از جانب خدا میدانم که با ایشان آشنا شدم و برایم بسیار درد ناک هست که زمانه با این عالم فرهیخته چطور رفتار می‌کند. در تأسی به امامش حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام، غریب هست و غریبان در این دنیا نزد زمین یان غریبند و در عالم ملکوت مشهور و مایه فخر. یا علی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *