filter_list موضوعات search جستجو

مروج توحید

person حساب کاربری file_download اپلیکیشن

عاشورا – سلوک عاشقانه

جلسات متفرقه

وجود انسان مانند یک استوانه‌‌ است.

            استوانه‌ای را در نظر بگیرید که طبقه طبقه است.

            نازل ترین طبقه این استوانه که در پایین قرار دارد مرتبه  طبیعت انسان است.

            نازلترین طبقه، بُعد طبیعت انسان است، بُعد حیوانیت انسان است، بُعد ظُلمت انسان است. قلب انسان درون این مراتب در حال صعود و نزول است. قلب جوهر متحرک وجود انسان است. اگر قلب در مرتبه طبیعت انسان قرار بگیرد این انسان یک انسان سرنگون است. سَر وجود انسان همان قلب انسان است. اگر قلب در مرتبه طبیعت باشد گویی سر انسان در خاک است، در عالم دنیاست، در عالم طبیعت است. بنابراین او یک انسان سرنگون است. وقتی قلب، که سَر وجود انسان است در مرتبه طبیعت است و در خاک است، این انسان در مرتبه حیوانیت است.

            اگر عنایتی شامل حال شخص شود که این قلب جذب شود و برود به سمت بالا و برود وارد عالم عقل قدسی شود، وارد عالم روح قدسی شود، برود بالا تا وارد عالم سِرّ خودش بشود که عالم اسماء وجود انسان است و انسان در آنجا اسماء الله است، حتی برود بالاتر و وارد مرتبه خفی خودش بشود که انسان در آنجا «هُوَ» است و انسان در آنجا وجود مطلق است، اگر قلب به آن بالا رسید، این انسان دیگر سرنگون نیست و اینک این انسان سر بلند است. رستاخیز این انسان هم‌ اکنون فرارسیده است. این انسان اکنون راست خیز شده است.

قیامت این انسان فرا می‌رسد. این انسان نیازی نیست که صبر کند تا قیامت بیاید، همین اکنون قیامت این انسان فرا رسیده است. همین که این قلب از خاک سربرآورد و از مرتبه طبیعت کَنده شد و رفت بالا و به عالم ملکوت رسید و به عالم اسماء الله رسید این انسان یک انسان مستوی است. سَر در آسمان وجود انسان است و پا در طبیعت است. اینک او انسان شده است.

            ولی اکثر انسانها سرنگون هستند.

            علامت این سرنگونی هم محبت و وابستگی به مظاهر دنیاست.

            صبح زود بیدار می‌شود و همه فکر و همه وجود او تنظیم شده است به سمت کار و کسب خودش. به حرفهای مردم گوش کنید. اکثرا در مورد اقتصاد و سیاست و کی آمد و کی رفت و چه گران شد و چه ارزان شد و … یک نفر را پیدا کنید که طوری شده باشد و جوری شده باشد که چیزی به قلبش خورده باشد و متفکر باشد که من چه کنم تا از اینجا در بروم؟! چه کنم تا از این عالمی که هستم خارج شود و کَنده شوم از اینجا و به جای اینکه سرنگون باشم سرفراز شوم؟! کسی را پیدا کن که دردش این باشد که من چطور خودم را از این عالم خلاص کنم؟! رجوع کنید به دردهای مردم و ببینید دردهای ایشان چیست؟

            وقتی سَر در طبیعت باشد و جذب از طبیعت بر ما وارد شود و جذب از دنیا بر ما وارد شود، جذب عوالم نور را دریافت نمی‌کنیم و جذب عالم ملکوت را دریافت نمی‌کنیم. 

دیدگاهِ شما
keyboard_arrow_down

6 پاسخ به “عاشورا – سلوک عاشقانه”

  1. مجید گفت:

    بسیار از شنیدن این جلسه لذت بردم و هر شش ماه یک بار این جلسه را گوش می کنم نکات جدیدی از آن برای من درک می شود !!

  2. maihandostm گفت:

    السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته ! محمد مختار هستم اول کسب اجازه میخواهم از جناب استاد بزرگوار ثانیه اگر بنده را لایق میبیند لطفا رهنمائی نماید که چگونه از جلسات استاد محترم استفاده نمایم
    والسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

وجود انسان مانند یک استوانه‌‌ است.

            استوانه‌ای را در نظر بگیرید که طبقه طبقه است.

            نازل ترین طبقه این استوانه که در پایین قرار دارد مرتبه  طبیعت انسان است.

            نازلترین طبقه، بُعد طبیعت انسان است، بُعد حیوانیت انسان است، بُعد ظُلمت انسان است. قلب انسان درون این مراتب در حال صعود و نزول است. قلب جوهر متحرک وجود انسان است. اگر قلب در مرتبه طبیعت انسان قرار بگیرد این انسان یک انسان سرنگون است. سَر وجود انسان همان قلب انسان است. اگر قلب در مرتبه طبیعت باشد گویی سر انسان در خاک است، در عالم دنیاست، در عالم طبیعت است. بنابراین او یک انسان سرنگون است. وقتی قلب، که سَر وجود انسان است در مرتبه طبیعت است و در خاک است، این انسان در مرتبه حیوانیت است.

            اگر عنایتی شامل حال شخص شود که این قلب جذب شود و برود به سمت بالا و برود وارد عالم عقل قدسی شود، وارد عالم روح قدسی شود، برود بالا تا وارد عالم سِرّ خودش بشود که عالم اسماء وجود انسان است و انسان در آنجا اسماء الله است، حتی برود بالاتر و وارد مرتبه خفی خودش بشود که انسان در آنجا «هُوَ» است و انسان در آنجا وجود مطلق است، اگر قلب به آن بالا رسید، این انسان دیگر سرنگون نیست و اینک این انسان سر بلند است. رستاخیز این انسان هم‌ اکنون فرارسیده است. این انسان اکنون راست خیز شده است.

قیامت این انسان فرا می‌رسد. این انسان نیازی نیست که صبر کند تا قیامت بیاید، همین اکنون قیامت این انسان فرا رسیده است. همین که این قلب از خاک سربرآورد و از مرتبه طبیعت کَنده شد و رفت بالا و به عالم ملکوت رسید و به عالم اسماء الله رسید این انسان یک انسان مستوی است. سَر در آسمان وجود انسان است و پا در طبیعت است. اینک او انسان شده است.

            ولی اکثر انسانها سرنگون هستند.

            علامت این سرنگونی هم محبت و وابستگی به مظاهر دنیاست.

            صبح زود بیدار می‌شود و همه فکر و همه وجود او تنظیم شده است به سمت کار و کسب خودش. به حرفهای مردم گوش کنید. اکثرا در مورد اقتصاد و سیاست و کی آمد و کی رفت و چه گران شد و چه ارزان شد و … یک نفر را پیدا کنید که طوری شده باشد و جوری شده باشد که چیزی به قلبش خورده باشد و متفکر باشد که من چه کنم تا از اینجا در بروم؟! چه کنم تا از این عالمی که هستم خارج شود و کَنده شوم از اینجا و به جای اینکه سرنگون باشم سرفراز شوم؟! کسی را پیدا کن که دردش این باشد که من چطور خودم را از این عالم خلاص کنم؟! رجوع کنید به دردهای مردم و ببینید دردهای ایشان چیست؟

            وقتی سَر در طبیعت باشد و جذب از طبیعت بر ما وارد شود و جذب از دنیا بر ما وارد شود، جذب عوالم نور را دریافت نمی‌کنیم و جذب عالم ملکوت را دریافت نمی‌کنیم. 

دیدگاهِ شما
keyboard_arrow_down

6 پاسخ به “عاشورا – سلوک عاشقانه”

  1. مجید گفت:

    بسیار از شنیدن این جلسه لذت بردم و هر شش ماه یک بار این جلسه را گوش می کنم نکات جدیدی از آن برای من درک می شود !!

  2. maihandostm گفت:

    السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته ! محمد مختار هستم اول کسب اجازه میخواهم از جناب استاد بزرگوار ثانیه اگر بنده را لایق میبیند لطفا رهنمائی نماید که چگونه از جلسات استاد محترم استفاده نمایم
    والسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *