filter_list موضوعات search جستجو

مروج توحید

person حساب کاربری file_download اپلیکیشن

شرح منازل السائرین جلسه هفتم

12 / 11 / 1389 شرح منازل السائرین جلسه 7

نکاتی در مورد ماه صفر :

امیداوریم کسانی که روی خود کار کرده و زحمت کشیده اند ، قبضی را که در عالم از شهادت رسول اکرم و سبط اکبر امام حسن ایجاد شده است را حس کرده باشند. چنان که عرض کردیم، انسان باید در درون خود حقایق عالم را بفهمد. نیازی به تقویم نداشته باشد. نیازی نداشته باشد تا تقویم را بردارد و ببیند که شهادت کیست، این شهادت را از وضعی که کل عالم آفرینش دارد، و این وضعیت بر او تاثیر می گذارد، دریابد. در ایام ولادت، انبساطی بر عالم حاکم است و این انبساط بر قلب انسان نیز سرایت می کند و او متوجه می شود. وفات ها و و لادت های این بزگان،  صرفا مثل ما انسانها نیست که سالگرد می گیریم. معلوم نیست که روح آن بنده خدا کجا رفته و ما در این جا برای او یابودی می گیریم. در ایام شهادت و ولادت ، تاثیرات عجیبی در عالم آفرینش به وجود می آید. وفات این بزرگان را به چشم سالگرد نبینیم، این ها حقایقی ایت که در باطن عالم جاری می شود. چنان چه از امروز ظهر انقباض شدیدی بر علام حاکم شد و تا فردا ظهر ادامه دارد. اون هایی که درک می کنند چیزهایی را خوشا به حالشان. ساعت های سنگینی است که هر ثانیه آن که از انسان عبور می کند، مثل این است که یک جریان سنگین، از روی انسان عبور می کند. دوستان با نیت قربه الی الله حضورشان در این جلسه را هدیه کنند به روح پر فتوح این دو بزرگوار که اساس عالم هستی و هندسه عالم هستی از وجود این ها شکل گرفته است. دوستان سعی کنند امشب و فردا زیارت ها و دعاهایی که وارد شده را در حد امکان بخوانند و از هدیه ها به پیشگاه این بزرگواران غفلت نکنند. سعی کنیم شب زنده داری داشته باشیم و اعمالی را نزدیک به اذان صبح داشته باشیم. ایام صید، همین ایام است. صید کنید. ما به دنبال صید دیگری هستیم. هرکسی به دنبال صیدهای دنیا است، ولی ما به دنبال صیدهای آسمان ، صیدهای ملکوتی هستیم. صیدهای این دنیا ارزشی ندارند ، به درد نمی خورند. امیدواریم که امشب بتوانیم صیدهای قابلی را به دست آوریم. و می دهند. بخلی نیست در دستگاه آفرینش. بخلی نیست در دستگاه این بزرگواران. کسی واقعا صادقانه جلو رود، به او می دهند. به هر حال امیدواریم تا ایام آخر صفر، مخصوصا روز آخر صفر که شهادت امام رضا هست، بتوانیم رضایت آن بزرگواران را جمع کنیم که هدایایی به ما بدهند و دست خالی بیرون نرویم. انسان کار کرده کسی است که وقتی از این ماه بیرون رفت، کاملا دستش را پر ببیند. احساس کند که دستش پر است و هدایای قابلی را از آن بزرگوران گرفته است. ایم به هر حال، ایام سنگینی است و هرچه به آخر صفر نزدیک می شویم، سنگین تر و طاقت فرساتر می شود. باز هم این طور تا شب شهادت امام رضا. به طور کلی ماه صفر ، ماه عجیبی است. کسانی که می توانند چیزهایی ببیند، دریافت های عجیب و غریب ، سنگینی های این ماه را می گیرند اما با سختی. گوهرهای زیادی را به انسان می دهند ولی در عین حال یک سختی های عجیبی دارد. سختی های ان به قدری است که خود حضرت رسول می فرمودند: « هرکس من را بشارت دهد به  پایان ماه صفر، من هم او را به بهشت بشارت می دهم. » از بس که این ماه، ماه سنگینی است. در بین همه ماه ها از این ماه سنگین تر نیست. واقعا طاقت فرسا است.  اگر دوستان مقداری روی خود کار کنند، زحمت بکشند ، قلب باز می شود و دریافت می کنید. در این شب ها عبادت خدا، دعا به درگاه این بزرگواران خیلی خوب است و مستحب. اما باز در درجه اول تحصیل علم از همه افضل است. مخصوصا علومی که مربوط به اهل بیت است. این ها افضل است از همه عبادت ها است. البته بحث های ما نیز در این جلسات، بحث های علمی است ، رواج علوم اهل بیت است و این که ان شاء الله این علوم بر جان دوستان بنشیند و بتواند قلب ها را باز کند. امیدواریم که از عنایات خاص این انسان های والا بهره مند شویم.

بحث های ما بیشتر بحث های عملی است. امیدواریم دوستان برنامه برای اجرا آن داشته باشند و صرف گوش دادن به مباحث نباشد. مراحل شش گانه توبه را شروع کرده باشند تا نتیجه را بتوانیم ببریم. این جلساتی که برگزار می شود، تحت انوار ولایت هست. اگر کمی و کسری از انسان ببیند، آثارش ، آثار نامطلوبی هست. این است که بنای این جلسات بر عمل، تزکیه نفس هست. این است که از دوستان خواهش می کنم که وارد وادی عمل بشوند و مطالبی را که جلسه قبل در رابطه با اصول توبه گفتیم را انجام دهند. اگر کسی توانست با شرایطی که گفتیم توبه را انجام دهد، امید پیدا بکند که ان شاءالله مورد عنایت خاص خدا می شود.

در باب آیه « وَمَن لَّمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ / 11 حجرات »

« وَمَن لَّمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ / 11 حجرات »- هرکس توبه نکند از ظالمان است.
اگر واقعا انسان در این آیه دقت کند، باید انسان را تکان دهد. البته ما آیات قرآن را می خوانیم اما از کنار آنها رد می شویم و به عمق آن دقت نمی کنیم. در آیه خداوند ظلم را منحصر کرده است در کسانی که توبه نمی کنند. یعنی ظالم کسی است که توبه نمی کند. از لحاظ دستورالعمل عربی می فرماید: کسی که توبه نکند، ایشان، ایشان ظالمان هستند. دو بار ایشان را می آورد « اولئک » و « هم ». به این “حصر” می کویند . یعنی منحصر کرده است ظالم بودن را به کسی که توبه نکند. با توجه به این مطلب ما نباید بیرون از خودمان به دنبال ظالم بگردیم. اول ظالم، خودمان هستیم. یعنی اول کسی که ظالم هست خود ما هستیم که توبه ای نکردیم. توبه ای که انسان را از گناه در بیاورد و او را پاک کند که بر شش رکن استوار بود: 1. پشیمانی قلبی 2. اراده قلبی بر عدم بازگشت 3. ادای حق الله 4. ادای حق الناس 5. این قدر غصه بخورد تا لذت های گناه از او بیرون رود. 6. این قدر عبادت های سخت انجام دهد که آثار آن گناهان از قلبش پاک شود.
برطرف کردن آثار روی قلب بسیار مهم است. اگر کسی بتواند چنین توبه ای انجام دهد که به کلی از گناهان ظاهری و باطنی به در آید، امید داشته باشد که در سلوک الی الله می تواند به جایی برسد و اگر کسی چنین توبه ای نکند، ظالم است. اگر کسی چنین توبه ای کرد، اسم ظالم از او کنار زده می شود.

اسما حقیقی ما :
هر کدام از ما در عالم ملکوت اسمی داریم. اسم های ما با اسم زید و امثال اینها فرق می کند. یکی را می خواندد یا مومن، یکی را می خوانند یا متقی، یکی را می خوانند یا صابر، یکی را می خوانند یا منافق ، یا ظالم. کسانی که توبه نکرده اند را می خوانند یا ظالم. بر مبنای این اسما هست که در قیامت باز خواست می شود. بر مبنی این نیست که اسم کسی را می گذارند جواد یعنی بخشنده، یا تقی به معنی پرهیزگار. باید ببینیم در آن عالم ما را به چه اسمی می خوانند. کسی که توبه نکرده باشد را به اسم یا ظالم خطاب می کنند. کسی که توبه کرد را با نام یا تائب می خوانند. اگر توانست به مراحل بالاتر برسد که بهتر است و به او یا صابر، یا راضی گفته می شود. اما در درجه اول کسی که توبه کرد ، اسم ظالم را برای او پاک می کنند و نام دیگری او را خطاب می کنند.

چگونه توبه حقیقی داشته باشیم :
توبه درست نمی شود مگر این که انسان گناه را بشناسد. و اگر گناه را نشناخت، متوجه نمی شود که اصلا گناه است. خیلی از ما گناه می کنیم و نمی دانیم که گناه است. توبه این است که انسان از مخالفت خدا به موافقت خدا برگردد. انسان باید بداند چه چیزی مخالفت خدا است تا آن را ترک کند و به طرف موافقت خدا بیاید. خواجه عبدالله تعریفی برای توبه می گوید ، سپس شرایط توبه را می گوید، حقایق توبه را بیان می کند و بعد  سرائر توبه و بعد لطایف توبه را بیان می کند. کار به جایی می رسد که انسان می گوید: اصلا توبه کار من نیست ! این است که نباید توبه را سر سری گرفت. انسان باید بالاخره از یک جایی شروع کند.
توبه : انسان نگاه کند در گناه خودش، عصمت از او زائل می شود.
عصمت :
 قوه ای است در انسان که او را از گناه باز می دارد. قوه ای است، مانند دژ می ماند. قلعه چیزی است که از وارد شدن دشمن جلوگیری می کند.  عصمت قوه ای است در انسان که از ورود شیطان به درون انسان جلوگیری می کند. انسان در زمانی که گناه می کند، قوه عصمت، ملکه عصمت از او برداشته می شود. آیه قرآنی که در اینجا بیان می فرمایند: « وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى‌ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ / 101 آل عمران » کسی که عصمت داشته باشد در صراط مستقیم است. این به چه معنی است ؟ یعنی وقتی انسان گناه می کند، در حین گناه، عصمت ندارد. وقتی عصمت نداشت، در صراط مستقیم نیست. در این آیه باز منحصر می کند که کسی که عصمت دارد در صراط مستقیم است. یعنی فقط او در صراط مستقیم است و اگر نداشت ،در صراط مستقیم نیست. چطوری انسان عصمت ندارد؟ وقتی انسان گناهی را انجام می دهد، ملکه عصمت از او زائل می شود. انگار آن دژ از آن شخص برداشته شده.

مراتب عصمت :
مرتبه اعلاء آن برای ائمه است که انسان نمی تواند به آن دست پیدا کند. حداقل عصمت در مرتبه فعل داشته باشد یعنی با جوارح خود گناه انجام ندهد. هر موقع که گناهی انجام می دهیم حواسمان به این مطلب باشد که آن دژ از ما برداشته شده. یعنی همین الان درهای این قلعه باز شده و شیاطین هجوم می آورند.

خیلی از جوک هایی که الان بسیار رایج شده است نیز گناه بین است نه مکروه. این که برای مردم فلان شهر یا فلان نژاد چیزی می سازد، باید همه آن مردم را راضی کند. این ها حق الناس هستند. وقتی حق الناس انجام می دهی ، چه نمازی؟ بنابراین در درجه اول مراقب باشیم که لحظه به لحظه و ذره ذره اعمالمان از زیر نظر عقلمان بیرون نباشد. عقل را حاکم کنیم. مواظب کلماتی که از دهانمان بیرون می آید، نگاه هایی که انجام می دهیم  باشم. نکته مهم این است که هنگام انجام گناه عصمت از انسان برداشته می شود. مثلا اگر قلعه ای ده در دارد، یک مرتبه این درها باز شدند و سیل دشمن ها و شیاطین به درون وجودمان حمله ور شدند. حالا اینها چه می کنند در وجود من. کسی که عصمت از او برداشته شد، در صراط مستقیم نیست. فقط صراط مستقیم به بهشت ختم می شود، اگر کسی در صراط مستقیم نبود چه می شود؟ در وادی ها جهنم می افتد. مثلا فرض کنید که یک راه هست که از این جا ما را به مشهد می رساند، حالا اگر کسی در این صراط نبود ، یعنی در بیابان ها بود چه می شود؟ نصیب درندگان می شود، گزنده ای او را نیش می زند، گرگی او را می خورد و امثال آن.

نکاتی در باب گناه :
پس دقت داشته باشیم که در حین گناه انسان هم ظالم است ( طبق آیه ای که قبلا خواندیم )  و هم عصمت ندارد و هم بیرون از صراط مستقیم است. دقت داشته باش که ما در زمانی که گناه انجام می دادیم خوشحال بودیم. آدم این قدر که از حرف دروغ خوشش می آید، از حرف راست خوشش نمی آید. خیلی از گناهان معمولا لذت دارد. چه کسی از ربا بدش می آید؟ یک پول مفت است که انسان هیچ زحمتی برای آن نمی کشد. راحت در خانه اش نشسته و این پول به حسابش می آید. همیشه پول حلال است که رنج و زحمت دارد. انسان باید خیلی دقت کند که حرام و شبهه و چنین و چنان نباشد. عرض کردیم که روایت داریم که : « مال حلال فقط به اندازه غوط شب است. »  شما از این چه چیزی را به دست می آورید ؟ انسان این را به دست می آورد که اگر من بیشتر از غوط شبم پیدا کردم، حلال نیست. وقتی حضرت رسول این حدیث را فرمودند، اگر امروز بیش از نان شب به دست اوردم، حلال نیست. این که حلال نیست، نمی خواهیم بگوییم حرام است ولی حداقل شبهه است. این است که انسان حواسش باشد که در زمانهایی که گناه انجام می دادم، خوشم می آمد ، لذت می بردم و همین خوش آمدن ؛ این جاست که حضرت علی در دستور توبه می فرمایند: این قدر غصه بخوری ، سوز داشته باشی ، ناله کنی ، گریه کنی که آن شادی ها، لذت های زمان گناه از بین برود. از این جا معلوم می شود که همان لذتی که انسان از گناه می برد، همان تاثیر ظلمانی بر روی قلبش می گذارد.

وقتی انسان به این روایات خوب دقت می کند و موشکافی می کند، خیلی چیزها از آن در می آید. مردم از این مطالب غافل هستند.
دوستان جوان، در جوانی جوانی نکنید . به قول مرحوم آقای بروجرودی: در جوانی، جوانی نکردم. قدیمی ها این دو عبارت را کنار هم می آورند : جوان جاهل. واقعا هم همین طور است. قبول کنیم که جوانی یک شعبه ای از جنون است. روایت داریم: « الشباب شعبه من الجنون » آدم کارهایی میک ند. اما دقت کنید ، حواستان جمع باشد. وجودتان را از تعادل خارج نکنید. بگذارید این جان متعادل برود تا وقتی که :

این جان عاریت که به حافظ سپرد دوست *** روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم

آن روزی که می خواهیم قلب و رخود را تسلیم خدا کنیم، همان جور تسلیم خدا کنیم که ازش گرفتیم. همان طور که پاک و بی آلایش از او تحویل گرفتیم، همان طور تحویل دهیم. بنابراین این نکته را دریابید که اگر حضرت می فرمایند: این قدر حزن و اندوه داشته باشد، ناله کند، بسوزد، گریه کند که لذت هایی که در زمان گناه برده، اون ها از روی قلب پاک شود، معلوم می شود آن لذت و خوشحالی ای که انسان از گناه دارد، بر روی قلبش تاثیر می گذارد.

بنابراین الان انسان قعود پیدا کند یعنی بنشیند از اصرار ، الان دیگر رها کند. الان آن گناه را رها کند تا کم کم عصمت ترمیم شود. و آن شادی ها با آن حزن ها از بین برود. انسان بنشیند، آرام بگیرد، هرچه تاخت و تاز کرده و در دنیا خود را این طرف و آن طرف زده است، حالا آرام بگیرد. خوش به حال کسی که قب از رسیدن به سنی که انسان ناچار از گناه دست بر می دارد، بنشیند. یک وقتی است که انسان قدرت گناه ندارد، ان که چیزی نیست! خوش به حال کسانی که در زمانی که قدرت دارند بر گناه، آن جا از گناه آرام بگیرند و نهیبی بر اسب سرکش نفسشان بزنند و آن را از تاخت و تاز نگه دارند. البته یقین داشته باشد که در ان لحظه ای که گناه می کردم، خدا من را نگاه می کرده. خدا ناظر من بوده. شما ببیند در داستان یوسف و زلیخا آورده اند : وقتی که زلیخا آن خانه را خلوت کرد و یوسف را به خود خواند، در این جا پارچه ای بر روی بتش انداخت. وقتی یوسف سوال کرد که چرا این کار را کردی؟ گفت: می بیند و شرم دارم از این که در مقابل بت خودم این کار را انجام دهم. یک زن مشرک این حرف را می زند. شاید هم اگر خدا هدایتش کرد، مسلمانش کرد و به همسری پیامبر خود در آورد به خاطر همین شرم بود. این که امام صادق (ع) فرمودند: « دین مگر غیر از حیا است؟ » حیا از خدا.

نکاتی در باب حیا:
در احوال عارف بزرگ جناب مولوی نقل می کنند: یک وقتی می خواسته در خانه اش بخاری درست کند. بخاری های قدیم مثل شومینه های حالا بود اما گلی بود. چند کارگر آورده بود که برایش کار کنند. یکی از آنها مسیحی بود. ایشان که در غونیه زندگی می کرد، مسیحی زیاد بود. شاگردان ایشان با او صحبت می کردند تا او را مسلمان کنند. برای او استدلال می کردند بر حقانیت دین اسلام او نیز کارگر بود و نمی توانست جواب اینها را دهد. مولوی آمد و گفت: او را ول کنید. به او گفت تو مسیحی هستی چرا اینها که برای تو استدلال می آورند مسلمان نمی شوی ؟ گفت: از حضرت عیسی خجالت می کشم مسلمان شوم. مولوی که این را می شنود به شاگردان خود می گوید: دینداریتان را از او بیاموزید. حیا دارد از پیامبرش. وقتی مولوی این حرف ها را می زند در کارگر تحولی ایجاد می شود و می گوید: قبول کردم که دین شما حق است. ببینید از روی استدلال های آن ها مسلمان نشد، از روی برخورد مولوی مسلمان شد. خیلی جالب است. گاهی یک برخورد زیبا ، کار صد دلیل و برهان را می کند. معلوم می شود که دین شما دین خوبی است. دینی که دستور به حیا می دهد و همان جا مسلمان می شود. شما می بیند یک زن مشرک از بت خود حیا می کند، یک مسیحی از پیامبر خود حیا می کند.  چه قدر بد است که یک مسلمان از پیغمبر خود حیا نکند. ما اعتقاد داریم که رسول خدا ما را می بیند. امام زمان همین الان ما را می بیند. هیچ چیزی از امام زمان پنهان نیست. پر زدن یک مگس از ایشان پنهان نیست. یعنی گناه که می کنیم جلوی امام زمان گناه می کنیم، حیا نمی کنیم. مشکل ما این است آقا. یعنی اگر ما این همه می گوییم خدا ، خدا ، خدا ، حیا نداریم از خدا. این چیزی است که خدا ما را هدایت نمی کند. شما فرض کنید به کسی کمک می کنید همه جوره اما او در مقابل شما حیا ندارد مثلا حرف نامناسب می زند، پشت شما حرف می زند، لباس نامناسب می پوشد و امثال اینها. شاید شما باز هم به او کمک کنید به دلایلی اما در باطن خود نسبت به او یک تنفری دارید. وقتی ما گناه می کنیم ، امام زمان نیز به ما نان و آب می دهد ولی در ته دلش چه بگویم ؟ این حرف سنگینی است. بگویم از ما تنفر دارد؟ البته خدا نکند. اینها منشاء مهر و محبت هستند. ولی حقیقت مسئله این است که اگر انسان به راستی حیا کند، یک مسلمان از یک زن مشرک پایین تر نیست. بی حیایی چنان انسان را از خدا دور می کند که هیچ چیز به اندازه بی حیایی انسان را دور نمی کند. گناه کردن نوعی بی حیایی است. یک مقداری حواس جمع باشد آقا ، انسان متوجه خودش باشد. نه تنها گناه ، حتی اعمال لهو و بیهوده بی حیایی است. زیاد به خود تلقین کنیم که: الان خدا من را می بیند. الان من در منظر خدا و رسول خدا هستم. بعد از یک سال رسول خدا بازگشته، به ما نگاه می کند و می گوید: چه کسی از پارسال تا به الان تکانی به خود داده است؟ از لحاظ مادی به خود تکان داده ایم به هر حال . اما از لحاظ معنوی چه کسی به خود تکان داده؟ یک وقتی ابوسعید ابوالخیر در نیشابور مجلس می گفت و مردم زیاد نشسته بودند. خادم مسجد برای این که مردم بشنوند گفت : خدا رحمت کند هر کس را که از جایی که نشسته ، یک قدم جلوتر بیاید. شیخ از منبر پایین آمد و گفت : آن سخنی که از آدم تا خاتم خواستند بگویند را این مرد گفت.

 چه قدر روح ما از جایی که بوده یک قدم این جلو تر آمده ؟ بعد انتظار داریم امشب بگوییم : یا رسول الله ما را کمک کن! این 14 نفر برای ما هستند نه هیچ دین دیگری. این آیات من را خیلی تحت تاثیر قرار می دهد که : « أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَى- وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى- وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَى- فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ- وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ- وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ / 6 – 11 ضحی » گاهی بخوانید : ای پیغمبر ما آیا تو را یتیمی نیافتیم که پناهت دادیم؟  تو را حیران یافتیم، سرگشته و حیران بودی و تو را هدایت کردیم. تو را عائله مند دیدیم پس تو را بی نیاز کردیم. حالا در مقابل این نعمت هایی که به تو دادیم یتیم را دور نکن. سائل و نیازمند را از خود نران. می خواهیم عرض کنیم : یا رسول خدا آن یتیم ها ما هستیم. دو جور یتیم داریم. ایتیام آل محمد ما هستیم. یتیم به معنای واقعی ما هستیم. یتیم کسی نیست که پدر و مادر ندارد. یتیم کسی است که از هدایت خدا محروم است. قلبش از هدایت خدا خالی است.  و در شب رحلت شما همه ما به درگاه شما روی نیاز می آوریم که از این یتیمان خودت دستگیری بفرما. به ما پناه بده. چنان که خداوند تو را پناهت داد، چنان که خداوند تو را در تحت عنایت خودت در آورد « فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ » ما یتیمان را از خودت نران. امشب این دعا را کنید: عنایتی به ما یتیمان داشته باشید که بد جور بی پناه و بی کس و کاریم. کسی را نداریم که روح ما را در آورد و به خدا برساند. در ما این عدالت را ایجاد کند، این عصمت را ایجاد کند، نداریم. واقعا این را تضرع کنیم که به ما این مسئله را عنایت کنند. ما که جسم آن بزرگوار را ندیدیم امیداوریم نور آن بزرگوار را در قلب خود ببینیم. نقل می کنند که روزی که آخرین روز حیات رسول الله بود دستور دادند چند نفری زیر بغل ایشان را بگیرند و به مسجد ببرند. مردم هم جمع شده بودند. حضرت فرمودند: هرکس از من طلبی ، یا حقی دارد بیاید تا به او بدهم. مردم خیلی گریه کردند که ما چه طلبی داریم از شما؟ یک نفر بلند شد و گفت یا رسول الله شما بر شتر سوار بودید می خواستید به شتر تازیانه بزنید، تازیانه تان به شکم من خورد، می خواهم قصاص کنم. مردم همین طور نگاه می کردند و نگران بودند. حضرت فرمودند بیا و پیراهن خود را بالا زدند. او جلو رفت و خود را انداخت روی شکم رسول خدا و بوسید و گفت : دنبال بهانه می گشتم تا شما را در این لحظات آخر ببوسم. خوشا به حال آنها به جسم رسول خدا دسترسی داشتند.  

دیدگاهِ شما
keyboard_arrow_down

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نکاتی در مورد ماه صفر :

امیداوریم کسانی که روی خود کار کرده و زحمت کشیده اند ، قبضی را که در عالم از شهادت رسول اکرم و سبط اکبر امام حسن ایجاد شده است را حس کرده باشند. چنان که عرض کردیم، انسان باید در درون خود حقایق عالم را بفهمد. نیازی به تقویم نداشته باشد. نیازی نداشته باشد تا تقویم را بردارد و ببیند که شهادت کیست، این شهادت را از وضعی که کل عالم آفرینش دارد، و این وضعیت بر او تاثیر می گذارد، دریابد. در ایام ولادت، انبساطی بر عالم حاکم است و این انبساط بر قلب انسان نیز سرایت می کند و او متوجه می شود. وفات ها و و لادت های این بزگان،  صرفا مثل ما انسانها نیست که سالگرد می گیریم. معلوم نیست که روح آن بنده خدا کجا رفته و ما در این جا برای او یابودی می گیریم. در ایام شهادت و ولادت ، تاثیرات عجیبی در عالم آفرینش به وجود می آید. وفات این بزرگان را به چشم سالگرد نبینیم، این ها حقایقی ایت که در باطن عالم جاری می شود. چنان چه از امروز ظهر انقباض شدیدی بر علام حاکم شد و تا فردا ظهر ادامه دارد. اون هایی که درک می کنند چیزهایی را خوشا به حالشان. ساعت های سنگینی است که هر ثانیه آن که از انسان عبور می کند، مثل این است که یک جریان سنگین، از روی انسان عبور می کند. دوستان با نیت قربه الی الله حضورشان در این جلسه را هدیه کنند به روح پر فتوح این دو بزرگوار که اساس عالم هستی و هندسه عالم هستی از وجود این ها شکل گرفته است. دوستان سعی کنند امشب و فردا زیارت ها و دعاهایی که وارد شده را در حد امکان بخوانند و از هدیه ها به پیشگاه این بزرگواران غفلت نکنند. سعی کنیم شب زنده داری داشته باشیم و اعمالی را نزدیک به اذان صبح داشته باشیم. ایام صید، همین ایام است. صید کنید. ما به دنبال صید دیگری هستیم. هرکسی به دنبال صیدهای دنیا است، ولی ما به دنبال صیدهای آسمان ، صیدهای ملکوتی هستیم. صیدهای این دنیا ارزشی ندارند ، به درد نمی خورند. امیدواریم که امشب بتوانیم صیدهای قابلی را به دست آوریم. و می دهند. بخلی نیست در دستگاه آفرینش. بخلی نیست در دستگاه این بزرگواران. کسی واقعا صادقانه جلو رود، به او می دهند. به هر حال امیدواریم تا ایام آخر صفر، مخصوصا روز آخر صفر که شهادت امام رضا هست، بتوانیم رضایت آن بزرگواران را جمع کنیم که هدایایی به ما بدهند و دست خالی بیرون نرویم. انسان کار کرده کسی است که وقتی از این ماه بیرون رفت، کاملا دستش را پر ببیند. احساس کند که دستش پر است و هدایای قابلی را از آن بزرگوران گرفته است. ایم به هر حال، ایام سنگینی است و هرچه به آخر صفر نزدیک می شویم، سنگین تر و طاقت فرساتر می شود. باز هم این طور تا شب شهادت امام رضا. به طور کلی ماه صفر ، ماه عجیبی است. کسانی که می توانند چیزهایی ببیند، دریافت های عجیب و غریب ، سنگینی های این ماه را می گیرند اما با سختی. گوهرهای زیادی را به انسان می دهند ولی در عین حال یک سختی های عجیبی دارد. سختی های ان به قدری است که خود حضرت رسول می فرمودند: « هرکس من را بشارت دهد به  پایان ماه صفر، من هم او را به بهشت بشارت می دهم. » از بس که این ماه، ماه سنگینی است. در بین همه ماه ها از این ماه سنگین تر نیست. واقعا طاقت فرسا است.  اگر دوستان مقداری روی خود کار کنند، زحمت بکشند ، قلب باز می شود و دریافت می کنید. در این شب ها عبادت خدا، دعا به درگاه این بزرگواران خیلی خوب است و مستحب. اما باز در درجه اول تحصیل علم از همه افضل است. مخصوصا علومی که مربوط به اهل بیت است. این ها افضل است از همه عبادت ها است. البته بحث های ما نیز در این جلسات، بحث های علمی است ، رواج علوم اهل بیت است و این که ان شاء الله این علوم بر جان دوستان بنشیند و بتواند قلب ها را باز کند. امیدواریم که از عنایات خاص این انسان های والا بهره مند شویم.

بحث های ما بیشتر بحث های عملی است. امیدواریم دوستان برنامه برای اجرا آن داشته باشند و صرف گوش دادن به مباحث نباشد. مراحل شش گانه توبه را شروع کرده باشند تا نتیجه را بتوانیم ببریم. این جلساتی که برگزار می شود، تحت انوار ولایت هست. اگر کمی و کسری از انسان ببیند، آثارش ، آثار نامطلوبی هست. این است که بنای این جلسات بر عمل، تزکیه نفس هست. این است که از دوستان خواهش می کنم که وارد وادی عمل بشوند و مطالبی را که جلسه قبل در رابطه با اصول توبه گفتیم را انجام دهند. اگر کسی توانست با شرایطی که گفتیم توبه را انجام دهد، امید پیدا بکند که ان شاءالله مورد عنایت خاص خدا می شود.

در باب آیه « وَمَن لَّمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ / 11 حجرات »

« وَمَن لَّمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ / 11 حجرات »- هرکس توبه نکند از ظالمان است.
اگر واقعا انسان در این آیه دقت کند، باید انسان را تکان دهد. البته ما آیات قرآن را می خوانیم اما از کنار آنها رد می شویم و به عمق آن دقت نمی کنیم. در آیه خداوند ظلم را منحصر کرده است در کسانی که توبه نمی کنند. یعنی ظالم کسی است که توبه نمی کند. از لحاظ دستورالعمل عربی می فرماید: کسی که توبه نکند، ایشان، ایشان ظالمان هستند. دو بار ایشان را می آورد « اولئک » و « هم ». به این “حصر” می کویند . یعنی منحصر کرده است ظالم بودن را به کسی که توبه نکند. با توجه به این مطلب ما نباید بیرون از خودمان به دنبال ظالم بگردیم. اول ظالم، خودمان هستیم. یعنی اول کسی که ظالم هست خود ما هستیم که توبه ای نکردیم. توبه ای که انسان را از گناه در بیاورد و او را پاک کند که بر شش رکن استوار بود: 1. پشیمانی قلبی 2. اراده قلبی بر عدم بازگشت 3. ادای حق الله 4. ادای حق الناس 5. این قدر غصه بخورد تا لذت های گناه از او بیرون رود. 6. این قدر عبادت های سخت انجام دهد که آثار آن گناهان از قلبش پاک شود.
برطرف کردن آثار روی قلب بسیار مهم است. اگر کسی بتواند چنین توبه ای انجام دهد که به کلی از گناهان ظاهری و باطنی به در آید، امید داشته باشد که در سلوک الی الله می تواند به جایی برسد و اگر کسی چنین توبه ای نکند، ظالم است. اگر کسی چنین توبه ای کرد، اسم ظالم از او کنار زده می شود.

اسما حقیقی ما :
هر کدام از ما در عالم ملکوت اسمی داریم. اسم های ما با اسم زید و امثال اینها فرق می کند. یکی را می خواندد یا مومن، یکی را می خوانند یا متقی، یکی را می خوانند یا صابر، یکی را می خوانند یا منافق ، یا ظالم. کسانی که توبه نکرده اند را می خوانند یا ظالم. بر مبنای این اسما هست که در قیامت باز خواست می شود. بر مبنی این نیست که اسم کسی را می گذارند جواد یعنی بخشنده، یا تقی به معنی پرهیزگار. باید ببینیم در آن عالم ما را به چه اسمی می خوانند. کسی که توبه نکرده باشد را به اسم یا ظالم خطاب می کنند. کسی که توبه کرد را با نام یا تائب می خوانند. اگر توانست به مراحل بالاتر برسد که بهتر است و به او یا صابر، یا راضی گفته می شود. اما در درجه اول کسی که توبه کرد ، اسم ظالم را برای او پاک می کنند و نام دیگری او را خطاب می کنند.

چگونه توبه حقیقی داشته باشیم :
توبه درست نمی شود مگر این که انسان گناه را بشناسد. و اگر گناه را نشناخت، متوجه نمی شود که اصلا گناه است. خیلی از ما گناه می کنیم و نمی دانیم که گناه است. توبه این است که انسان از مخالفت خدا به موافقت خدا برگردد. انسان باید بداند چه چیزی مخالفت خدا است تا آن را ترک کند و به طرف موافقت خدا بیاید. خواجه عبدالله تعریفی برای توبه می گوید ، سپس شرایط توبه را می گوید، حقایق توبه را بیان می کند و بعد  سرائر توبه و بعد لطایف توبه را بیان می کند. کار به جایی می رسد که انسان می گوید: اصلا توبه کار من نیست ! این است که نباید توبه را سر سری گرفت. انسان باید بالاخره از یک جایی شروع کند.
توبه : انسان نگاه کند در گناه خودش، عصمت از او زائل می شود.
عصمت :
 قوه ای است در انسان که او را از گناه باز می دارد. قوه ای است، مانند دژ می ماند. قلعه چیزی است که از وارد شدن دشمن جلوگیری می کند.  عصمت قوه ای است در انسان که از ورود شیطان به درون انسان جلوگیری می کند. انسان در زمانی که گناه می کند، قوه عصمت، ملکه عصمت از او برداشته می شود. آیه قرآنی که در اینجا بیان می فرمایند: « وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى‌ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ / 101 آل عمران » کسی که عصمت داشته باشد در صراط مستقیم است. این به چه معنی است ؟ یعنی وقتی انسان گناه می کند، در حین گناه، عصمت ندارد. وقتی عصمت نداشت، در صراط مستقیم نیست. در این آیه باز منحصر می کند که کسی که عصمت دارد در صراط مستقیم است. یعنی فقط او در صراط مستقیم است و اگر نداشت ،در صراط مستقیم نیست. چطوری انسان عصمت ندارد؟ وقتی انسان گناهی را انجام می دهد، ملکه عصمت از او زائل می شود. انگار آن دژ از آن شخص برداشته شده.

مراتب عصمت :
مرتبه اعلاء آن برای ائمه است که انسان نمی تواند به آن دست پیدا کند. حداقل عصمت در مرتبه فعل داشته باشد یعنی با جوارح خود گناه انجام ندهد. هر موقع که گناهی انجام می دهیم حواسمان به این مطلب باشد که آن دژ از ما برداشته شده. یعنی همین الان درهای این قلعه باز شده و شیاطین هجوم می آورند.

خیلی از جوک هایی که الان بسیار رایج شده است نیز گناه بین است نه مکروه. این که برای مردم فلان شهر یا فلان نژاد چیزی می سازد، باید همه آن مردم را راضی کند. این ها حق الناس هستند. وقتی حق الناس انجام می دهی ، چه نمازی؟ بنابراین در درجه اول مراقب باشیم که لحظه به لحظه و ذره ذره اعمالمان از زیر نظر عقلمان بیرون نباشد. عقل را حاکم کنیم. مواظب کلماتی که از دهانمان بیرون می آید، نگاه هایی که انجام می دهیم  باشم. نکته مهم این است که هنگام انجام گناه عصمت از انسان برداشته می شود. مثلا اگر قلعه ای ده در دارد، یک مرتبه این درها باز شدند و سیل دشمن ها و شیاطین به درون وجودمان حمله ور شدند. حالا اینها چه می کنند در وجود من. کسی که عصمت از او برداشته شد، در صراط مستقیم نیست. فقط صراط مستقیم به بهشت ختم می شود، اگر کسی در صراط مستقیم نبود چه می شود؟ در وادی ها جهنم می افتد. مثلا فرض کنید که یک راه هست که از این جا ما را به مشهد می رساند، حالا اگر کسی در این صراط نبود ، یعنی در بیابان ها بود چه می شود؟ نصیب درندگان می شود، گزنده ای او را نیش می زند، گرگی او را می خورد و امثال آن.

نکاتی در باب گناه :
پس دقت داشته باشیم که در حین گناه انسان هم ظالم است ( طبق آیه ای که قبلا خواندیم )  و هم عصمت ندارد و هم بیرون از صراط مستقیم است. دقت داشته باش که ما در زمانی که گناه انجام می دادیم خوشحال بودیم. آدم این قدر که از حرف دروغ خوشش می آید، از حرف راست خوشش نمی آید. خیلی از گناهان معمولا لذت دارد. چه کسی از ربا بدش می آید؟ یک پول مفت است که انسان هیچ زحمتی برای آن نمی کشد. راحت در خانه اش نشسته و این پول به حسابش می آید. همیشه پول حلال است که رنج و زحمت دارد. انسان باید خیلی دقت کند که حرام و شبهه و چنین و چنان نباشد. عرض کردیم که روایت داریم که : « مال حلال فقط به اندازه غوط شب است. »  شما از این چه چیزی را به دست می آورید ؟ انسان این را به دست می آورد که اگر من بیشتر از غوط شبم پیدا کردم، حلال نیست. وقتی حضرت رسول این حدیث را فرمودند، اگر امروز بیش از نان شب به دست اوردم، حلال نیست. این که حلال نیست، نمی خواهیم بگوییم حرام است ولی حداقل شبهه است. این است که انسان حواسش باشد که در زمانهایی که گناه انجام می دادم، خوشم می آمد ، لذت می بردم و همین خوش آمدن ؛ این جاست که حضرت علی در دستور توبه می فرمایند: این قدر غصه بخوری ، سوز داشته باشی ، ناله کنی ، گریه کنی که آن شادی ها، لذت های زمان گناه از بین برود. از این جا معلوم می شود که همان لذتی که انسان از گناه می برد، همان تاثیر ظلمانی بر روی قلبش می گذارد.

وقتی انسان به این روایات خوب دقت می کند و موشکافی می کند، خیلی چیزها از آن در می آید. مردم از این مطالب غافل هستند.
دوستان جوان، در جوانی جوانی نکنید . به قول مرحوم آقای بروجرودی: در جوانی، جوانی نکردم. قدیمی ها این دو عبارت را کنار هم می آورند : جوان جاهل. واقعا هم همین طور است. قبول کنیم که جوانی یک شعبه ای از جنون است. روایت داریم: « الشباب شعبه من الجنون » آدم کارهایی میک ند. اما دقت کنید ، حواستان جمع باشد. وجودتان را از تعادل خارج نکنید. بگذارید این جان متعادل برود تا وقتی که :

این جان عاریت که به حافظ سپرد دوست *** روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم

آن روزی که می خواهیم قلب و رخود را تسلیم خدا کنیم، همان جور تسلیم خدا کنیم که ازش گرفتیم. همان طور که پاک و بی آلایش از او تحویل گرفتیم، همان طور تحویل دهیم. بنابراین این نکته را دریابید که اگر حضرت می فرمایند: این قدر حزن و اندوه داشته باشد، ناله کند، بسوزد، گریه کند که لذت هایی که در زمان گناه برده، اون ها از روی قلب پاک شود، معلوم می شود آن لذت و خوشحالی ای که انسان از گناه دارد، بر روی قلبش تاثیر می گذارد.

بنابراین الان انسان قعود پیدا کند یعنی بنشیند از اصرار ، الان دیگر رها کند. الان آن گناه را رها کند تا کم کم عصمت ترمیم شود. و آن شادی ها با آن حزن ها از بین برود. انسان بنشیند، آرام بگیرد، هرچه تاخت و تاز کرده و در دنیا خود را این طرف و آن طرف زده است، حالا آرام بگیرد. خوش به حال کسی که قب از رسیدن به سنی که انسان ناچار از گناه دست بر می دارد، بنشیند. یک وقتی است که انسان قدرت گناه ندارد، ان که چیزی نیست! خوش به حال کسانی که در زمانی که قدرت دارند بر گناه، آن جا از گناه آرام بگیرند و نهیبی بر اسب سرکش نفسشان بزنند و آن را از تاخت و تاز نگه دارند. البته یقین داشته باشد که در ان لحظه ای که گناه می کردم، خدا من را نگاه می کرده. خدا ناظر من بوده. شما ببیند در داستان یوسف و زلیخا آورده اند : وقتی که زلیخا آن خانه را خلوت کرد و یوسف را به خود خواند، در این جا پارچه ای بر روی بتش انداخت. وقتی یوسف سوال کرد که چرا این کار را کردی؟ گفت: می بیند و شرم دارم از این که در مقابل بت خودم این کار را انجام دهم. یک زن مشرک این حرف را می زند. شاید هم اگر خدا هدایتش کرد، مسلمانش کرد و به همسری پیامبر خود در آورد به خاطر همین شرم بود. این که امام صادق (ع) فرمودند: « دین مگر غیر از حیا است؟ » حیا از خدا.

نکاتی در باب حیا:
در احوال عارف بزرگ جناب مولوی نقل می کنند: یک وقتی می خواسته در خانه اش بخاری درست کند. بخاری های قدیم مثل شومینه های حالا بود اما گلی بود. چند کارگر آورده بود که برایش کار کنند. یکی از آنها مسیحی بود. ایشان که در غونیه زندگی می کرد، مسیحی زیاد بود. شاگردان ایشان با او صحبت می کردند تا او را مسلمان کنند. برای او استدلال می کردند بر حقانیت دین اسلام او نیز کارگر بود و نمی توانست جواب اینها را دهد. مولوی آمد و گفت: او را ول کنید. به او گفت تو مسیحی هستی چرا اینها که برای تو استدلال می آورند مسلمان نمی شوی ؟ گفت: از حضرت عیسی خجالت می کشم مسلمان شوم. مولوی که این را می شنود به شاگردان خود می گوید: دینداریتان را از او بیاموزید. حیا دارد از پیامبرش. وقتی مولوی این حرف ها را می زند در کارگر تحولی ایجاد می شود و می گوید: قبول کردم که دین شما حق است. ببینید از روی استدلال های آن ها مسلمان نشد، از روی برخورد مولوی مسلمان شد. خیلی جالب است. گاهی یک برخورد زیبا ، کار صد دلیل و برهان را می کند. معلوم می شود که دین شما دین خوبی است. دینی که دستور به حیا می دهد و همان جا مسلمان می شود. شما می بیند یک زن مشرک از بت خود حیا می کند، یک مسیحی از پیامبر خود حیا می کند.  چه قدر بد است که یک مسلمان از پیغمبر خود حیا نکند. ما اعتقاد داریم که رسول خدا ما را می بیند. امام زمان همین الان ما را می بیند. هیچ چیزی از امام زمان پنهان نیست. پر زدن یک مگس از ایشان پنهان نیست. یعنی گناه که می کنیم جلوی امام زمان گناه می کنیم، حیا نمی کنیم. مشکل ما این است آقا. یعنی اگر ما این همه می گوییم خدا ، خدا ، خدا ، حیا نداریم از خدا. این چیزی است که خدا ما را هدایت نمی کند. شما فرض کنید به کسی کمک می کنید همه جوره اما او در مقابل شما حیا ندارد مثلا حرف نامناسب می زند، پشت شما حرف می زند، لباس نامناسب می پوشد و امثال اینها. شاید شما باز هم به او کمک کنید به دلایلی اما در باطن خود نسبت به او یک تنفری دارید. وقتی ما گناه می کنیم ، امام زمان نیز به ما نان و آب می دهد ولی در ته دلش چه بگویم ؟ این حرف سنگینی است. بگویم از ما تنفر دارد؟ البته خدا نکند. اینها منشاء مهر و محبت هستند. ولی حقیقت مسئله این است که اگر انسان به راستی حیا کند، یک مسلمان از یک زن مشرک پایین تر نیست. بی حیایی چنان انسان را از خدا دور می کند که هیچ چیز به اندازه بی حیایی انسان را دور نمی کند. گناه کردن نوعی بی حیایی است. یک مقداری حواس جمع باشد آقا ، انسان متوجه خودش باشد. نه تنها گناه ، حتی اعمال لهو و بیهوده بی حیایی است. زیاد به خود تلقین کنیم که: الان خدا من را می بیند. الان من در منظر خدا و رسول خدا هستم. بعد از یک سال رسول خدا بازگشته، به ما نگاه می کند و می گوید: چه کسی از پارسال تا به الان تکانی به خود داده است؟ از لحاظ مادی به خود تکان داده ایم به هر حال . اما از لحاظ معنوی چه کسی به خود تکان داده؟ یک وقتی ابوسعید ابوالخیر در نیشابور مجلس می گفت و مردم زیاد نشسته بودند. خادم مسجد برای این که مردم بشنوند گفت : خدا رحمت کند هر کس را که از جایی که نشسته ، یک قدم جلوتر بیاید. شیخ از منبر پایین آمد و گفت : آن سخنی که از آدم تا خاتم خواستند بگویند را این مرد گفت.

 چه قدر روح ما از جایی که بوده یک قدم این جلو تر آمده ؟ بعد انتظار داریم امشب بگوییم : یا رسول الله ما را کمک کن! این 14 نفر برای ما هستند نه هیچ دین دیگری. این آیات من را خیلی تحت تاثیر قرار می دهد که : « أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَى- وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى- وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَى- فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ- وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ- وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ / 6 – 11 ضحی » گاهی بخوانید : ای پیغمبر ما آیا تو را یتیمی نیافتیم که پناهت دادیم؟  تو را حیران یافتیم، سرگشته و حیران بودی و تو را هدایت کردیم. تو را عائله مند دیدیم پس تو را بی نیاز کردیم. حالا در مقابل این نعمت هایی که به تو دادیم یتیم را دور نکن. سائل و نیازمند را از خود نران. می خواهیم عرض کنیم : یا رسول خدا آن یتیم ها ما هستیم. دو جور یتیم داریم. ایتیام آل محمد ما هستیم. یتیم به معنای واقعی ما هستیم. یتیم کسی نیست که پدر و مادر ندارد. یتیم کسی است که از هدایت خدا محروم است. قلبش از هدایت خدا خالی است.  و در شب رحلت شما همه ما به درگاه شما روی نیاز می آوریم که از این یتیمان خودت دستگیری بفرما. به ما پناه بده. چنان که خداوند تو را پناهت داد، چنان که خداوند تو را در تحت عنایت خودت در آورد « فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ » ما یتیمان را از خودت نران. امشب این دعا را کنید: عنایتی به ما یتیمان داشته باشید که بد جور بی پناه و بی کس و کاریم. کسی را نداریم که روح ما را در آورد و به خدا برساند. در ما این عدالت را ایجاد کند، این عصمت را ایجاد کند، نداریم. واقعا این را تضرع کنیم که به ما این مسئله را عنایت کنند. ما که جسم آن بزرگوار را ندیدیم امیداوریم نور آن بزرگوار را در قلب خود ببینیم. نقل می کنند که روزی که آخرین روز حیات رسول الله بود دستور دادند چند نفری زیر بغل ایشان را بگیرند و به مسجد ببرند. مردم هم جمع شده بودند. حضرت فرمودند: هرکس از من طلبی ، یا حقی دارد بیاید تا به او بدهم. مردم خیلی گریه کردند که ما چه طلبی داریم از شما؟ یک نفر بلند شد و گفت یا رسول الله شما بر شتر سوار بودید می خواستید به شتر تازیانه بزنید، تازیانه تان به شکم من خورد، می خواهم قصاص کنم. مردم همین طور نگاه می کردند و نگران بودند. حضرت فرمودند بیا و پیراهن خود را بالا زدند. او جلو رفت و خود را انداخت روی شکم رسول خدا و بوسید و گفت : دنبال بهانه می گشتم تا شما را در این لحظات آخر ببوسم. خوشا به حال آنها به جسم رسول خدا دسترسی داشتند.  

دیدگاهِ شما
keyboard_arrow_down

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *