filter_list موضوعات search جستجو

مروج توحید

person حساب کاربری file_download اپلیکیشن

تفسیر قرآن جلسه شانزدهم

تفسیر قرآن جلسه 16

( بقره 11 تا 17 )

انسان خودش ابتدا از تعال خارج می شود و بعد جامعه را از تعادل خارج میکند و فاسد می کند. لذا قران فرمود: « أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿١٢﴾ »

از خصوصیات دیگر منافقین « وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَكِنْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿١٣﴾ » است. وقتی به انها گفته می شود ایمان اورید می گویند ایمان اوریم چنان که سفها ایمان آوردند. یعنی خودشان را یک سر و گردن از مردم بالاتر می دانند. در جامعه حال نیز این موارد را می بینیم. معمولا در تاریخ همین طور بوده . معمولا قشر پایین و متوسط جامعه به انبیاء می گرویدند اما اشراف و سرمایه داران چون خود را از بردگان بالاتر می دیدند، اعتراض می کردند. این است که کسانی که خود را بالاتر می دیدند، به انبیاء نمی گرویدند. در زمان پیامبر نیز بود. در این زمان هم عده ای دین را یک امر متحجرانه و رشته ای خرافی میدانند و می گویند برای زمان گذشته بوده. همیشه بوده که عده ای گول ظواهر ، پول و ثروت و قدرت و اینها را می خوردند. در جامعه های ضعیف هم همیشه می گویند کشورهای مترقی این گونه اند . مترقی چگونه است؟ پول و قدرت دارد. اولا این که جوامع غربی این پول و قدرت را از کجا به دست آورده اند؟ از ابتدا هم این گونه بوه وابسته به مسلمانها بوده اند. کتابهایشان را می دزیدند. یعنی اگر همین الان مسلمانها پول و دانشمندانشان را از غرب بیرون بکشند، حتما سقوط میکند.آنها پول و منابع طبیعی ما را از ما بردند.
 پول + علم =قدرت برای همین غارت به قدرت رسیده اند. در واقع پول و قدرتشان از ما است. اما مردم ظواهر را می بینند و به همین ظواهر خوش هستند. غربی ها ما را از خودمان غافل کردند.

خاطره با دانشجویی: الگوریتم در واقع الخوریزم بوده که از خوارزمی گرفته شده . خوارزمی دانشمند ما بوده و خراسانی نیز بوده. جدول های [ ..] شده جدولهای لگاریتمی ، ظل منکوس و ظل معکوس شده تانژانت و کتانژانت و دانشجویان ما امروز از همه اینها بی خبرند. اصل اینها برای ما است.

خرافات : اعتقادات بدون برهان
مثل نحسی عدد13. می گویند اعتقادات خرافات است. در حالی که برعکس است باید به انها گفت که شما یک دلیل بیاور که خدا وجود ندارند. ما ار محکوم به این می کنند که چون شما معتقد به خدا هستید، خرافاتی هستید. پس حتما خودشان اعتقاد دارند خدا وجود ندارد چس باید دلیل داشته باشند که وجود ندارد. علامه جعفری تعریف میکردند که من دوستی پزشک درانگلستان داشتم که همکاری انگلیسی داشت که معتقد نبود. روزی کی از مریض های بد حال او می گوید: به من ثابت کن قیامتی وجود ندارد و بعد مرا راحت کن تا این قدر درد نکشم. و همین حرف باعث شده بود به فکر فرو رود . کدام خرافه است ؟ ما می گوییم قیامت هست و فلاسفه ما ادله فراوانی برای آن آورده اند و آنها می گویند قیامت نیست و هیچ دلیلی برای ان ارائه نمیدهند. پس در واقع اونها خرافاتی هستند.

بدتر از این کسانی هستند که مومن اند و ایمان دارند اما از این که اظهار ایمان کنند خجالت می کشند. خیلی عجیب است. در جمعی نشسته که روشن فکر و بی ایمانند وحرفهایی می زنند که او به آنها اعتقادی ندارد اما اصلا خجالت می کشد که ایمان خود را مطرح کند. جرئت هم نمیکند. این چه ایمانی است که خودم را همرنگ دیگران در اورم؟ این جای تعجب است که باطل در ابراز باطل خود خیلی پرو است و اصلا خجالت نمی کشد، ما در ابراز حق خودمان خجالت می کشیم. این چگونه می شود ؟ حاضر نیستیم خود را به گونه ای نشان دهیم که معلوم شود من یک انسان خداپرست مومن مذهبی هستم. در اینجا امیرالمومنین می فرمودند: « اصحاب معاویه در ابراز باطل خود هیچگونه سستی نمی کنند اما شما در ابراز حق خود سستی میکنید. دلم میخواهد 10نفر از شما را بدهم و یک نفر از اصحاب او را بگیرم. » چون انها در باطل خود سرسخت و مقاوم هستند اما ما ضعیف هستیم. همین که می بینیم عده ای هستند که ما را دوست ندارند و سرزنش می کنند، هیچ نمی گوییم. ما چگونه می خواهیم جواب خدا را بدهیم؟ ضعف جبهه حق نیز همین است و الا انسانهای حق کم نیستند. این گونه نیست که باطل زیاد باشد، حق زاید است اما حق در ابراز خود ناتوان است .
باطل مثل آبی است که خیلی وسعت دارد اما عمق آن یک وجب بیشتر نیست . ولی حق ممکن است در ظاهر کم باشد اما خیلی عمق دارد.  حضرت نوح را ببینید. یک نفر بود ودر مقابل قوم زیاد خود و در اخر طوفان همه انها را برد. نوح به ان آبهای زیرزمینی وصل بود. یک تنه ایستاد. حق باید بداند اگردر مقابل باطل ایستاد، خوب می تواند بر باطل غلبه کند منتهی در جنگ صفین یکی از حربه ها یان بود که عمر و عاص عده ای طبل زن را در جلو فرستاد و شایعه در سپاه امیرالمومنین انداخت که ما میخواهیم شبانه یک نهر بکنیم ، یک نهر زیر زمینی و آب را هدایت کنیم وسط لشکر .  شبانه به طبل زن ها دستورداد طبل بزنند. سپاهیان حضرت فکر کردند مغنی ها هستند و ترسیدند. علت این که این جنگ طولانی شد همین بود که سپاهیان حضرت حاضر نمی شدند به جنگ.
 واقعا این گونه است که سپاه حق از صدای طبل توخالی می ترسد. لشکر حق قوی است اما حاضر نیست بایستد.

« وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ ﴿١٤﴾ » خصوصیات دیگرشان این است که وقتی با مومنین ملاقات میکنند در ظاهر می گویند ما هم مثل شما ایمان داریم اما موقعی که با شیاطین خودشان خلوت میکنند، با رفقای شیطان صفت خودشان خلوت میکنند، می گویند ما با شما هستیم. ما در واقع می خواستیم انها را مسخره کنیم. در اینجا باز قران می فرماید: « اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ ﴿١٥﴾ » خداست که انها را مسخره میکند. عمل انسان ابتدا بر خودش اثر میکند. همین که نیت دارند مومنین را استهزا کنند در واقع خود را استهزا میکنند و در خودشان اثر میکند. و عمل بر مبنای حرکت جوهری شروع میکند به ازیاد. « أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ ﴿١٦﴾» اینها کسانی هستند که هدایت را دادند و ضلالت را خریدند. تجارت اینها سود نداشت. خداوند می فرماید ایمان چیزی است که مثل یک درخت می ماند که ریشه های آن در زمین محکم است وشاخ های آن در آسمان. اگر درجات ایمان زیاد شود ، انسان مرتبه این آثار را در خودش می یابد و می بیند درخت ایمان مرتب در وجود او ثمره می دهد. اما درخت خبیث ، درختی است که ریشه ان روی زمین است و قرار ندارد.
بنابراین وقتی انسان ایمان دارد، هدایت می خرد و هدایت در درون وجود او جوانه می زند و مرتبه ثمره میدهد. اما انسانی که ضلالت بخرد، این ضلالت چه میخواهد به او دهد؟

« مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لَا يُبْصِرُونَ ﴿١٧﴾ » مثل ایشان مثل کسی است که اتشی را بر افروخته تا اطراف را ببیند اما وقتی این اتش پیرامون او را روشن میکند، خداوند این نور را می برد و او را در ظلمات رها میکند. یعنی کسانی که با عقل ناقص خودشان، با وهمشان که شیطان با آن قاطی شده، میخواهند راهی پیدا کنند که ضربه ای بر انها بزنند، و یکجوری جبهه حق را از پای در اورند ، شیطان متناسب با عقل جزئی انها یک راهی را پیدا میکند ، این مثل اتشی است که در پرتو این اتش چیزی را بییند . وقتی این کار را کردند خداوند نور اینها را می برد. نور وهم مانند نور برق آسمان است ، یک لحظه می زند و بعد خاموش می شود.

عقل جزوی کرکس آمد ای مقل *** پر او با جیفه‌خواری متصل


یک وقتی عقل انسان بریده از عقل کل است ، بریده از عقل انبیاء است . این عقل نمی تواند انسان را به ساحل برساند. عقل جزئی مثل برق آسمان است که نمیتواند هدایت شود. انسان چندمتری را می بیند و بعد باید بایستد. دینی که پیامبر آورده برای تا ابد است . برای چه؟ برای این که عقل پیامبر، عقلی است وابسته به عقل کلی. نوری انداخته که این نور پایدار و جاودان است و تا ابد می تواند سعادت انسانها را تامین کند. این است که اگر انسان عقل خود را پیوند زد با عقل انبیاء میتواند به سعادت برسد اما اگر بریده شود، در حجاب است .

دیدگاهِ شما
keyboard_arrow_down

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

( بقره 11 تا 17 )

انسان خودش ابتدا از تعال خارج می شود و بعد جامعه را از تعادل خارج میکند و فاسد می کند. لذا قران فرمود: « أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿١٢﴾ »

از خصوصیات دیگر منافقین « وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَكِنْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿١٣﴾ » است. وقتی به انها گفته می شود ایمان اورید می گویند ایمان اوریم چنان که سفها ایمان آوردند. یعنی خودشان را یک سر و گردن از مردم بالاتر می دانند. در جامعه حال نیز این موارد را می بینیم. معمولا در تاریخ همین طور بوده . معمولا قشر پایین و متوسط جامعه به انبیاء می گرویدند اما اشراف و سرمایه داران چون خود را از بردگان بالاتر می دیدند، اعتراض می کردند. این است که کسانی که خود را بالاتر می دیدند، به انبیاء نمی گرویدند. در زمان پیامبر نیز بود. در این زمان هم عده ای دین را یک امر متحجرانه و رشته ای خرافی میدانند و می گویند برای زمان گذشته بوده. همیشه بوده که عده ای گول ظواهر ، پول و ثروت و قدرت و اینها را می خوردند. در جامعه های ضعیف هم همیشه می گویند کشورهای مترقی این گونه اند . مترقی چگونه است؟ پول و قدرت دارد. اولا این که جوامع غربی این پول و قدرت را از کجا به دست آورده اند؟ از ابتدا هم این گونه بوه وابسته به مسلمانها بوده اند. کتابهایشان را می دزیدند. یعنی اگر همین الان مسلمانها پول و دانشمندانشان را از غرب بیرون بکشند، حتما سقوط میکند.آنها پول و منابع طبیعی ما را از ما بردند.
 پول + علم =قدرت برای همین غارت به قدرت رسیده اند. در واقع پول و قدرتشان از ما است. اما مردم ظواهر را می بینند و به همین ظواهر خوش هستند. غربی ها ما را از خودمان غافل کردند.

خاطره با دانشجویی: الگوریتم در واقع الخوریزم بوده که از خوارزمی گرفته شده . خوارزمی دانشمند ما بوده و خراسانی نیز بوده. جدول های [ ..] شده جدولهای لگاریتمی ، ظل منکوس و ظل معکوس شده تانژانت و کتانژانت و دانشجویان ما امروز از همه اینها بی خبرند. اصل اینها برای ما است.

خرافات : اعتقادات بدون برهان
مثل نحسی عدد13. می گویند اعتقادات خرافات است. در حالی که برعکس است باید به انها گفت که شما یک دلیل بیاور که خدا وجود ندارند. ما ار محکوم به این می کنند که چون شما معتقد به خدا هستید، خرافاتی هستید. پس حتما خودشان اعتقاد دارند خدا وجود ندارد چس باید دلیل داشته باشند که وجود ندارد. علامه جعفری تعریف میکردند که من دوستی پزشک درانگلستان داشتم که همکاری انگلیسی داشت که معتقد نبود. روزی کی از مریض های بد حال او می گوید: به من ثابت کن قیامتی وجود ندارد و بعد مرا راحت کن تا این قدر درد نکشم. و همین حرف باعث شده بود به فکر فرو رود . کدام خرافه است ؟ ما می گوییم قیامت هست و فلاسفه ما ادله فراوانی برای آن آورده اند و آنها می گویند قیامت نیست و هیچ دلیلی برای ان ارائه نمیدهند. پس در واقع اونها خرافاتی هستند.

بدتر از این کسانی هستند که مومن اند و ایمان دارند اما از این که اظهار ایمان کنند خجالت می کشند. خیلی عجیب است. در جمعی نشسته که روشن فکر و بی ایمانند وحرفهایی می زنند که او به آنها اعتقادی ندارد اما اصلا خجالت می کشد که ایمان خود را مطرح کند. جرئت هم نمیکند. این چه ایمانی است که خودم را همرنگ دیگران در اورم؟ این جای تعجب است که باطل در ابراز باطل خود خیلی پرو است و اصلا خجالت نمی کشد، ما در ابراز حق خودمان خجالت می کشیم. این چگونه می شود ؟ حاضر نیستیم خود را به گونه ای نشان دهیم که معلوم شود من یک انسان خداپرست مومن مذهبی هستم. در اینجا امیرالمومنین می فرمودند: « اصحاب معاویه در ابراز باطل خود هیچگونه سستی نمی کنند اما شما در ابراز حق خود سستی میکنید. دلم میخواهد 10نفر از شما را بدهم و یک نفر از اصحاب او را بگیرم. » چون انها در باطل خود سرسخت و مقاوم هستند اما ما ضعیف هستیم. همین که می بینیم عده ای هستند که ما را دوست ندارند و سرزنش می کنند، هیچ نمی گوییم. ما چگونه می خواهیم جواب خدا را بدهیم؟ ضعف جبهه حق نیز همین است و الا انسانهای حق کم نیستند. این گونه نیست که باطل زیاد باشد، حق زاید است اما حق در ابراز خود ناتوان است .
باطل مثل آبی است که خیلی وسعت دارد اما عمق آن یک وجب بیشتر نیست . ولی حق ممکن است در ظاهر کم باشد اما خیلی عمق دارد.  حضرت نوح را ببینید. یک نفر بود ودر مقابل قوم زیاد خود و در اخر طوفان همه انها را برد. نوح به ان آبهای زیرزمینی وصل بود. یک تنه ایستاد. حق باید بداند اگردر مقابل باطل ایستاد، خوب می تواند بر باطل غلبه کند منتهی در جنگ صفین یکی از حربه ها یان بود که عمر و عاص عده ای طبل زن را در جلو فرستاد و شایعه در سپاه امیرالمومنین انداخت که ما میخواهیم شبانه یک نهر بکنیم ، یک نهر زیر زمینی و آب را هدایت کنیم وسط لشکر .  شبانه به طبل زن ها دستورداد طبل بزنند. سپاهیان حضرت فکر کردند مغنی ها هستند و ترسیدند. علت این که این جنگ طولانی شد همین بود که سپاهیان حضرت حاضر نمی شدند به جنگ.
 واقعا این گونه است که سپاه حق از صدای طبل توخالی می ترسد. لشکر حق قوی است اما حاضر نیست بایستد.

« وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ ﴿١٤﴾ » خصوصیات دیگرشان این است که وقتی با مومنین ملاقات میکنند در ظاهر می گویند ما هم مثل شما ایمان داریم اما موقعی که با شیاطین خودشان خلوت میکنند، با رفقای شیطان صفت خودشان خلوت میکنند، می گویند ما با شما هستیم. ما در واقع می خواستیم انها را مسخره کنیم. در اینجا باز قران می فرماید: « اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ ﴿١٥﴾ » خداست که انها را مسخره میکند. عمل انسان ابتدا بر خودش اثر میکند. همین که نیت دارند مومنین را استهزا کنند در واقع خود را استهزا میکنند و در خودشان اثر میکند. و عمل بر مبنای حرکت جوهری شروع میکند به ازیاد. « أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ ﴿١٦﴾» اینها کسانی هستند که هدایت را دادند و ضلالت را خریدند. تجارت اینها سود نداشت. خداوند می فرماید ایمان چیزی است که مثل یک درخت می ماند که ریشه های آن در زمین محکم است وشاخ های آن در آسمان. اگر درجات ایمان زیاد شود ، انسان مرتبه این آثار را در خودش می یابد و می بیند درخت ایمان مرتب در وجود او ثمره می دهد. اما درخت خبیث ، درختی است که ریشه ان روی زمین است و قرار ندارد.
بنابراین وقتی انسان ایمان دارد، هدایت می خرد و هدایت در درون وجود او جوانه می زند و مرتبه ثمره میدهد. اما انسانی که ضلالت بخرد، این ضلالت چه میخواهد به او دهد؟

« مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لَا يُبْصِرُونَ ﴿١٧﴾ » مثل ایشان مثل کسی است که اتشی را بر افروخته تا اطراف را ببیند اما وقتی این اتش پیرامون او را روشن میکند، خداوند این نور را می برد و او را در ظلمات رها میکند. یعنی کسانی که با عقل ناقص خودشان، با وهمشان که شیطان با آن قاطی شده، میخواهند راهی پیدا کنند که ضربه ای بر انها بزنند، و یکجوری جبهه حق را از پای در اورند ، شیطان متناسب با عقل جزئی انها یک راهی را پیدا میکند ، این مثل اتشی است که در پرتو این اتش چیزی را بییند . وقتی این کار را کردند خداوند نور اینها را می برد. نور وهم مانند نور برق آسمان است ، یک لحظه می زند و بعد خاموش می شود.

عقل جزوی کرکس آمد ای مقل *** پر او با جیفه‌خواری متصل


یک وقتی عقل انسان بریده از عقل کل است ، بریده از عقل انبیاء است . این عقل نمی تواند انسان را به ساحل برساند. عقل جزئی مثل برق آسمان است که نمیتواند هدایت شود. انسان چندمتری را می بیند و بعد باید بایستد. دینی که پیامبر آورده برای تا ابد است . برای چه؟ برای این که عقل پیامبر، عقلی است وابسته به عقل کلی. نوری انداخته که این نور پایدار و جاودان است و تا ابد می تواند سعادت انسانها را تامین کند. این است که اگر انسان عقل خود را پیوند زد با عقل انبیاء میتواند به سعادت برسد اما اگر بریده شود، در حجاب است .

دیدگاهِ شما
keyboard_arrow_down

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *