filter_list موضوعات search جستجو

مروج توحید

person حساب کاربری file_download اپلیکیشن

تفسیر قرآن جلسه هفدهم

تفسیر قرآن جلسه 17

( بقره 11 تا 17 )

« مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لَا يُبْصِرُونَ ﴿١٧﴾ » مثل ایشان مثل کسی است که اتشی را بر افروخته تا اطراف را ببیند اما وقتی این اتش پیرامون او را روشن میکند، خداوند این نور را می برد و او را در ظلمات رها میکند. یعنی کسانی که با عقل ناقص خودشان، با وهمشان که شیطان با آن قاطی شده، میخواهند راهی پیدا کنند که ضربه ای بر انها بزنند، و یکجوری جبهه حق را از پای در اورند ، شیطان متناسب با عقل جزئی انها یک راهی را پیدا میکند ، این مثل اتشی است که در پرتو این اتش چیزی را بییند . وقتی این کار را کردند خداوند نور اینها را می برد.

قوه حسابگر دو لایه ای است :
1. لایه ظاهری = وهم  – حیوانات نیز آن را دارند.
2. لایه باطنی = عقل = لوح ( قرآن )
منافقین از وهم برخوردار هستند نه از عقل. لذا افعالشان در راستای نگه داشتن جسم است.
نور وهم نوری است که خیلی دوام ندارد و زود خاموش می شود . لذا خیلی از انسانها را می بینی که برای کاری دلایلی می اورد و وقتی وارد آن کار می شوند، پشیمان می شوند. چون با وهم خود جلو می روند. مثل نور برق آسمان است. اگر انسان با عقل وارد کاری شود، پشیمان نمی شود چراکه نور عقل ، نور دائمی است.
قران نیروی وهم را به اتش تشبیه می کند. که با وهم طرحی می ریزند و وقتی شروع می کنند، خود به خود بعد از مدت کوتاهی خاموش می شود. منافقین از نار استفاده میکنند اما مومنین از نور استفاده می کنند.

نار : محصول وهم انسان است، محصول بلوغ دنیایی انسانها است. علوم کسبی.
نور : محصول علم روحی و قلبی انسانها است.
انسانها دو جور وارد معرفت و شناخت می شوند : نور – نار.

ماده / طبیعت ضعیف ترین مرتبه نور است که انگار در اینجا نور به ظلمت تبدیل می شود. وقتی به ظلمت تبدیل می شود، ماده به وجود می اید.
ماده : چهره ظلمانی نور است.
بنابراین باطن ماده و طبیعت می شود ظلمت. علمی که انسان از آن به دست می آورد نیز می شود ظلمت. به وسیله عقل جزئی این علم کسب می شود که خود ظلمت است. برای چه این علم را کسب می کند؟ دنیا. پس باز ظلمت است. برای همین است که اکثرا دچار نزاع می شود . ( جنگها – بحث ها ) امام محمد غزالی می گوید: « هر چیزی که قابل نزاع باشد، دنیایی است. » وقتی چیزی دنیایی بود، مثل دنیا بی ارزش می شود و برای چند روز دنیا اطراف او را روشن می کند.

علم دیگری است که اساس در طبیعت کشف  نمی کند. راه یادگرفتن آن علم، مدرسه و کتاب و اینها نیست. در خلوت خود بنشیند و خود را تزکیه کند. رسوبات قلب را بشکند و از قلب روزنه ای به عالم ملکوت باز می شود و عالم ملکوت عالم نور است و انسان می شود موجود نورانی چون عالم ملکوت سرتاسر نور است ، علم است. اگر آن نور در وجود انسان وارد شود، همه علوم را دارد . ( نجوم – حکمت – و .. )

علومی که انسان از طبیعت کشف میکند به وسیله حس و عقل است.
علومی که انسان از عالم ملکوت دریافت می کند به وسیله قلب است.

قلب یک موجود مجرد است اما در انقلاب است . این خاصیت را دارد که روی خود را به عالم ملکوت کند، نور بگیرد و این نور را بر روی مراتب وجودی انسان بپاشد و انسان بشود یک وجود نورانی . درست مانند قلب جسمانی که انبساط و انقباض دارد و خون رسانی به سراسر بدن انسان دارد. بنابراین انسان یک موجود نورانی می شود که حیات الهی خود را بر قرار می کند.   قلب معنوی باید آزاد باشد تا بتواند دائم در انقلاب باشد . همانند قلب مادی. منتهی انسانها این گونه نیستند و رابطه قلب انسان با عالم ملکوت قطع است.

چاره چیست ؟
اگر انسان به درون خود بازگشت و رسوبات را کنار زد و توانست قلب را آزاد کند ، در اینجا قلب می تواند انقلاب کند و می شود یک موجود نورانی و حیات جسمانی و روحانی را از بالا می گیرد. حیوانات هم علم و هم حیات جسمشان را از عالم طبیعت می گیرند. اگر انسانی به ازادی قلب رسید، هم علم را از عالم بالا می گیرد و هم حیات جسم را .

امام علی به دو قرص نان از دنیا اکتفا می کرد اما در عین حال چنان قدرتی داشتند که در جنگها هیچکس هم آورد ایشان بنود . این نیرو را از کجا آورده که در قلعه خیبر را کند؟ خودشان می فرمایند « درب خیبر را با نیروی جسمانی جابه جا نکردم. » از اینجا معلوم می شود که اگر قلب انسان باز باشد، از ان طرف بیاید ، حتی جسم قدرت پیدا می کند بدون این که نیاز به غذاهای حیوانی و مادی داشته باشد. قدرت ابدال حق از مطبخ نیست.
این است که امام زین العابدین (ع) درباره عمه بزرگوارشان حضرت زینب فرمودند: « تو عالمه غیر معلم هستی. » یعنی تو علمت را از جای دیگری گرفتی. این نور هم علم دارد و هم حیات دارد. حدیثی که فرمود: « علم نوری است که خداوند در قلب هرکس که بخواهد قرار می دهد. »
بنابراین علم دو جور است :
ظلمت است – از دنیا به دست می آید.
نور است – انبیا از آن طرف می گرفتند.
اگر انسانی می خواهد نورانی شود ، باید به مرحله آزادی قلب برسد.  

این نور را چه کسانی می توانند به انسان بدهند ؟
قرآن می فرماید خداوند ولی است. یعنی انها را از ظلمات به نور خارج میکند.  ظلمتها را به نور تبدیل می کند. پس معلوم می شود کسی می تواند ظلمت ها را به نور تبدیل کند که ولی باشد. در مقام ولایت باشد. با اسم ولی متحد باشد. به مرتبه اسم ولی رسیده باشد. جز اولیاء باشد.

اولیاء کسانی هستند که رفتند و قلبشان را تزکیه کرده اند، حجابهای بین قلب و خدا را از بین برده اند و قلب انها مستقیم با خدا در ارتباط است . چون اینها درمقام آزادی قلب هستند، اینها می توانند وقتی با انسان مواجه شدند، در قلب تکان شدید ایجاد کند که در اثر ان همه ان حجابها دریده می شود و یک مرتبه قلب آزاد شود. مثل کسی که قلب او می ایستد و به ان شوک الکتریکی وارد می کنند. ولی الهی نیز کسی است که به قلب روحانی نفوذ می کند و شوکی به او می دهد و ان قلب را یک مرتبه آزاد می کند.
این است که فرمودند ولایت آزادسازی قلب انسان ها است.

نیروی ولایت است که می تواند انسانها را از ظلمات به نور خارج کند.  

دیدگاهِ شما
keyboard_arrow_down

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

( بقره 11 تا 17 )

« مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لَا يُبْصِرُونَ ﴿١٧﴾ » مثل ایشان مثل کسی است که اتشی را بر افروخته تا اطراف را ببیند اما وقتی این اتش پیرامون او را روشن میکند، خداوند این نور را می برد و او را در ظلمات رها میکند. یعنی کسانی که با عقل ناقص خودشان، با وهمشان که شیطان با آن قاطی شده، میخواهند راهی پیدا کنند که ضربه ای بر انها بزنند، و یکجوری جبهه حق را از پای در اورند ، شیطان متناسب با عقل جزئی انها یک راهی را پیدا میکند ، این مثل اتشی است که در پرتو این اتش چیزی را بییند . وقتی این کار را کردند خداوند نور اینها را می برد.

قوه حسابگر دو لایه ای است :
1. لایه ظاهری = وهم  – حیوانات نیز آن را دارند.
2. لایه باطنی = عقل = لوح ( قرآن )
منافقین از وهم برخوردار هستند نه از عقل. لذا افعالشان در راستای نگه داشتن جسم است.
نور وهم نوری است که خیلی دوام ندارد و زود خاموش می شود . لذا خیلی از انسانها را می بینی که برای کاری دلایلی می اورد و وقتی وارد آن کار می شوند، پشیمان می شوند. چون با وهم خود جلو می روند. مثل نور برق آسمان است. اگر انسان با عقل وارد کاری شود، پشیمان نمی شود چراکه نور عقل ، نور دائمی است.
قران نیروی وهم را به اتش تشبیه می کند. که با وهم طرحی می ریزند و وقتی شروع می کنند، خود به خود بعد از مدت کوتاهی خاموش می شود. منافقین از نار استفاده میکنند اما مومنین از نور استفاده می کنند.

نار : محصول وهم انسان است، محصول بلوغ دنیایی انسانها است. علوم کسبی.
نور : محصول علم روحی و قلبی انسانها است.
انسانها دو جور وارد معرفت و شناخت می شوند : نور – نار.

ماده / طبیعت ضعیف ترین مرتبه نور است که انگار در اینجا نور به ظلمت تبدیل می شود. وقتی به ظلمت تبدیل می شود، ماده به وجود می اید.
ماده : چهره ظلمانی نور است.
بنابراین باطن ماده و طبیعت می شود ظلمت. علمی که انسان از آن به دست می آورد نیز می شود ظلمت. به وسیله عقل جزئی این علم کسب می شود که خود ظلمت است. برای چه این علم را کسب می کند؟ دنیا. پس باز ظلمت است. برای همین است که اکثرا دچار نزاع می شود . ( جنگها – بحث ها ) امام محمد غزالی می گوید: « هر چیزی که قابل نزاع باشد، دنیایی است. » وقتی چیزی دنیایی بود، مثل دنیا بی ارزش می شود و برای چند روز دنیا اطراف او را روشن می کند.

علم دیگری است که اساس در طبیعت کشف  نمی کند. راه یادگرفتن آن علم، مدرسه و کتاب و اینها نیست. در خلوت خود بنشیند و خود را تزکیه کند. رسوبات قلب را بشکند و از قلب روزنه ای به عالم ملکوت باز می شود و عالم ملکوت عالم نور است و انسان می شود موجود نورانی چون عالم ملکوت سرتاسر نور است ، علم است. اگر آن نور در وجود انسان وارد شود، همه علوم را دارد . ( نجوم – حکمت – و .. )

علومی که انسان از طبیعت کشف میکند به وسیله حس و عقل است.
علومی که انسان از عالم ملکوت دریافت می کند به وسیله قلب است.

قلب یک موجود مجرد است اما در انقلاب است . این خاصیت را دارد که روی خود را به عالم ملکوت کند، نور بگیرد و این نور را بر روی مراتب وجودی انسان بپاشد و انسان بشود یک وجود نورانی . درست مانند قلب جسمانی که انبساط و انقباض دارد و خون رسانی به سراسر بدن انسان دارد. بنابراین انسان یک موجود نورانی می شود که حیات الهی خود را بر قرار می کند.   قلب معنوی باید آزاد باشد تا بتواند دائم در انقلاب باشد . همانند قلب مادی. منتهی انسانها این گونه نیستند و رابطه قلب انسان با عالم ملکوت قطع است.

چاره چیست ؟
اگر انسان به درون خود بازگشت و رسوبات را کنار زد و توانست قلب را آزاد کند ، در اینجا قلب می تواند انقلاب کند و می شود یک موجود نورانی و حیات جسمانی و روحانی را از بالا می گیرد. حیوانات هم علم و هم حیات جسمشان را از عالم طبیعت می گیرند. اگر انسانی به ازادی قلب رسید، هم علم را از عالم بالا می گیرد و هم حیات جسم را .

امام علی به دو قرص نان از دنیا اکتفا می کرد اما در عین حال چنان قدرتی داشتند که در جنگها هیچکس هم آورد ایشان بنود . این نیرو را از کجا آورده که در قلعه خیبر را کند؟ خودشان می فرمایند « درب خیبر را با نیروی جسمانی جابه جا نکردم. » از اینجا معلوم می شود که اگر قلب انسان باز باشد، از ان طرف بیاید ، حتی جسم قدرت پیدا می کند بدون این که نیاز به غذاهای حیوانی و مادی داشته باشد. قدرت ابدال حق از مطبخ نیست.
این است که امام زین العابدین (ع) درباره عمه بزرگوارشان حضرت زینب فرمودند: « تو عالمه غیر معلم هستی. » یعنی تو علمت را از جای دیگری گرفتی. این نور هم علم دارد و هم حیات دارد. حدیثی که فرمود: « علم نوری است که خداوند در قلب هرکس که بخواهد قرار می دهد. »
بنابراین علم دو جور است :
ظلمت است – از دنیا به دست می آید.
نور است – انبیا از آن طرف می گرفتند.
اگر انسانی می خواهد نورانی شود ، باید به مرحله آزادی قلب برسد.  

این نور را چه کسانی می توانند به انسان بدهند ؟
قرآن می فرماید خداوند ولی است. یعنی انها را از ظلمات به نور خارج میکند.  ظلمتها را به نور تبدیل می کند. پس معلوم می شود کسی می تواند ظلمت ها را به نور تبدیل کند که ولی باشد. در مقام ولایت باشد. با اسم ولی متحد باشد. به مرتبه اسم ولی رسیده باشد. جز اولیاء باشد.

اولیاء کسانی هستند که رفتند و قلبشان را تزکیه کرده اند، حجابهای بین قلب و خدا را از بین برده اند و قلب انها مستقیم با خدا در ارتباط است . چون اینها درمقام آزادی قلب هستند، اینها می توانند وقتی با انسان مواجه شدند، در قلب تکان شدید ایجاد کند که در اثر ان همه ان حجابها دریده می شود و یک مرتبه قلب آزاد شود. مثل کسی که قلب او می ایستد و به ان شوک الکتریکی وارد می کنند. ولی الهی نیز کسی است که به قلب روحانی نفوذ می کند و شوکی به او می دهد و ان قلب را یک مرتبه آزاد می کند.
این است که فرمودند ولایت آزادسازی قلب انسان ها است.

نیروی ولایت است که می تواند انسانها را از ظلمات به نور خارج کند.  

دیدگاهِ شما
keyboard_arrow_down

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *