filter_list موضوعات search جستجو

مروج توحید

person حساب کاربری file_download اپلیکیشن

اسرار روزه جلسه شانزدهم

اسرار روزه جلسه 16

در باب اعراض از ما سوی الله

یکی از مشکلات انسان ها ربوبیت دادن به اشیاء است. به آنها استقلال می دهیم. اینجور شرک هاست که نمی گذارد انسان وارد صراط عبودیت شود. انسان باید خود را از اینها دور کند. از عبودیت ماسوی الله نمی شود اعراض کرد مگر این که مشاهده کنیم که هر فعل ، اسم ،صفتی و ذاتی بالله است و من الله است و الی لله .

زمانی انسان می تواند از ماسوی الله به کلی دوری کند و قلبش از آنها برگردد که بداند وقتی به چراغ نگاه میکند :
 وجودش من الله است –  یعنی از خداست
وجودش بالله است- یعنی قیام او الان به خداست نه به برق نیروگاه
وجودش الی لله است – یعنی بداند که عاقبت آن نیز به سوی خداست
مثلا نورخورشید را در نظر بگیرید که از خورشید می تابد به زمین و از زمین بازگشت می کند به خورشید. پس اگر نور پهن شده در زمین را در نظر بگیرید، این نور من الشمس است ، بالشمس است و الی الشمس. پس اگر این نور ظهوری دارد، روشن کنندگی دارد، حیات بخشی دارد ، همه از خورشید است. قیامش به خورشید است. اگر خورشید نباشد وجود او نیست. وجود خورشید و نورش مانند وجود مادر و فرزندش نیست. اما نور و خورشید با هم اتصال وجودی دارند یعنی اگر خورشید نباشد، نور هم نیست.

انسان بداند که موجودات عالم هم من الله ، هم بالله و هم الی الله هستند. خداوند لحظه به لحظه قیوم است، قائم این موجودات است. لحظه به لحظه با صادر کردن وجود از خودش به اینها حیات، بقا، دوام می دهد.  این طور نیست که آنها منهای خدا، بدون خدا معنا داشته باشند. موجودات عالم بعد از این که مردند به خدا باز می گردند.

در ابتدا فقط می توان این معانی را خیال کرد. هرچه را دید در دنیا این تمرین را با خود کند. هرچه را می بیند آن سه وجه را ( من الله – مع الله – الی الله ) مورد نظر قرار دهد. اگر انسان این تمرین را کرد، کم کم قلب با خدا خو می گیرد و آشنا می شود.وقتی انسان اینها را مطالعه و مشاهده کرد ، یعنی همیشه در نظر خود داشت، امید هست که به تدریج پنجره های قلب این انسان باز شود و این معنا از عالم خیال به عالم قلب نفوذ کند. در نتیجه قلب انسان ، قلب موحدی شود.

این سه حالت را علاوه بر ذات موجودات ،در صفات و افعال موجودات نیز ببیند. در خود نیز همین گونه ببیند.
در مراحل اولیه سخت است که انسان این معانی را در قلبش نگه دارد، باید این معانی را در قلبش احضار کند اما کم کم و به تدریج این معانی ملکه قلبش می شوند و به هر موجودی که نگاه کند، این سه جهت را به وضوح در او می بیند. اگر کسی این سه جهت را در موجودات عالم دید ، قلب او رو بر میگرداند از اصالت دادن به موجودات مادی. اگر انسان این معنا را زیاد در ذهن خود توجه کند ، به تدریج این معانی در عمق قلبش نفوذ کرده و امید هست که بالاخره قلب او از این دنیا بازگردد. از سوی دنیا برگدد و به خدا متوجه شود.

دیدگاهِ شما
keyboard_arrow_down

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

در باب اعراض از ما سوی الله

یکی از مشکلات انسان ها ربوبیت دادن به اشیاء است. به آنها استقلال می دهیم. اینجور شرک هاست که نمی گذارد انسان وارد صراط عبودیت شود. انسان باید خود را از اینها دور کند. از عبودیت ماسوی الله نمی شود اعراض کرد مگر این که مشاهده کنیم که هر فعل ، اسم ،صفتی و ذاتی بالله است و من الله است و الی لله .

زمانی انسان می تواند از ماسوی الله به کلی دوری کند و قلبش از آنها برگردد که بداند وقتی به چراغ نگاه میکند :
 وجودش من الله است –  یعنی از خداست
وجودش بالله است- یعنی قیام او الان به خداست نه به برق نیروگاه
وجودش الی لله است – یعنی بداند که عاقبت آن نیز به سوی خداست
مثلا نورخورشید را در نظر بگیرید که از خورشید می تابد به زمین و از زمین بازگشت می کند به خورشید. پس اگر نور پهن شده در زمین را در نظر بگیرید، این نور من الشمس است ، بالشمس است و الی الشمس. پس اگر این نور ظهوری دارد، روشن کنندگی دارد، حیات بخشی دارد ، همه از خورشید است. قیامش به خورشید است. اگر خورشید نباشد وجود او نیست. وجود خورشید و نورش مانند وجود مادر و فرزندش نیست. اما نور و خورشید با هم اتصال وجودی دارند یعنی اگر خورشید نباشد، نور هم نیست.

انسان بداند که موجودات عالم هم من الله ، هم بالله و هم الی الله هستند. خداوند لحظه به لحظه قیوم است، قائم این موجودات است. لحظه به لحظه با صادر کردن وجود از خودش به اینها حیات، بقا، دوام می دهد.  این طور نیست که آنها منهای خدا، بدون خدا معنا داشته باشند. موجودات عالم بعد از این که مردند به خدا باز می گردند.

در ابتدا فقط می توان این معانی را خیال کرد. هرچه را دید در دنیا این تمرین را با خود کند. هرچه را می بیند آن سه وجه را ( من الله – مع الله – الی الله ) مورد نظر قرار دهد. اگر انسان این تمرین را کرد، کم کم قلب با خدا خو می گیرد و آشنا می شود.وقتی انسان اینها را مطالعه و مشاهده کرد ، یعنی همیشه در نظر خود داشت، امید هست که به تدریج پنجره های قلب این انسان باز شود و این معنا از عالم خیال به عالم قلب نفوذ کند. در نتیجه قلب انسان ، قلب موحدی شود.

این سه حالت را علاوه بر ذات موجودات ،در صفات و افعال موجودات نیز ببیند. در خود نیز همین گونه ببیند.
در مراحل اولیه سخت است که انسان این معانی را در قلبش نگه دارد، باید این معانی را در قلبش احضار کند اما کم کم و به تدریج این معانی ملکه قلبش می شوند و به هر موجودی که نگاه کند، این سه جهت را به وضوح در او می بیند. اگر کسی این سه جهت را در موجودات عالم دید ، قلب او رو بر میگرداند از اصالت دادن به موجودات مادی. اگر انسان این معنا را زیاد در ذهن خود توجه کند ، به تدریج این معانی در عمق قلبش نفوذ کرده و امید هست که بالاخره قلب او از این دنیا بازگردد. از سوی دنیا برگدد و به خدا متوجه شود.

دیدگاهِ شما
keyboard_arrow_down

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *