خداوند تعالی به رسولش فرمود: اگر دوست داری حلاوت ایمان را در خود بیابی و بچشی این کارها را انجام بده. در توضیح فرمودند که این حلاوت ایمان را انسان نمی یابد مگر این که به بالاترین درجات ایمان دست پیدا کند . و زمانی به بالاترین درجات ایمان دست پیدا می کند که وارد صراط عبودیت شود. و زمانی وارد صراط عبودیت می شود که از هرچه ماسوی الله است اعراض به قلب کند. یعنی قلب به طور کلی از آنها بازگردد. و اعراض از ماسوی الله امکان ندارد مگر این که مشاهده کنیم که هر اسم، فعل، صفت، ذات من الله است و بالله و الی الله . یعنی انسان به دید توحیدی نگاه کند.
همان طور که فرمود: « ای پیامبر وقتی تیر می اندازی، این تو نیستی که تیر می اندازی ، خداست که تیر می اندازد. » ما هم به همین دید بگوییم: اگر نماز میخوانم این من نیستم که می خوانم ، خداست که می خواند. همچنین در صفات و ذوات. برای خود حساب جداگانه باز نکنیم.
در این صورت انسان کثرات را نمی بیند، “من” را نمی بیند. “من” از میان بر می خیزد. دید توحیدی خیلی مهم است.
این بینش توحیدی کی برای انسان ایجاد می شود؟ چه زمانی برای انسان حاصل می شود؟
اصل وجودِ صورت در آینه به من است که در جلوی آن ایستاده ام. اصل وجودش از من است و به من است و به سوی من است. بنابراین این صورت از خودش هیچی چیزی ندارد. در نتیجه هستی ممتدی برای آینه نمی توانیم قائل باشیم. این آینه جز وجودات پشت سر هم چیده شده ، چیزی نیست. یعنی نوری از من در آینه تابید، دوباره به من بازگشت کرد . باز نور دومی از من به آینه تابید، باز به من بازگشت کرد. نوری که در آنِ دوم در آینه هست، غیر از نوری است در آنِ اول در آینه بوده. باز در آنِ سوم نوری از من در آیه تابید و به من بازگشت کرد . چرا عکس را می بینیم؟ چون نور به من بازگشت کرد و اگر در آینه بماند که من نمی توانم او را ببینم.
اصلا چرا عکس در آینه تشکیل می شود؟ چون نور از من در آینه تابید. چرا من می توانم عکس در آینه را ببینم؟ چون دوباره از آینه به طرف من باز میگردد. منتهی این وجودات:
1. پشت سر هم هستند و خیلی سریع هستند. 2. وجود آنِ دوم درست مانند وجود آنِ اول است .
این است که به اشتباه فکر میکنم اگر 5 بار جلوی آینه ایستادم، 5 بار یک عکس واحد در آینه وجود دارد. در حالی که این گونه نیست. این نکته مهمی است در توحید . “تجدد امثال” را از اینجا در یابید.
تجدد امثال :
یعنی صورت هایی مثل همدیگر ، جدید جدید صورتی می آید و زائل می شود. مثل ها کنار هم هستند.
جناب ملاصدرا تجدد امثال را در باب مجردات می گوید اما در عالم طبیعت هم هست. یک حکم عام است.
بنابراین 5دقیقه صورت در آینه، میلیاردها میلیارد صورت است.
هر زمان نو می شد دنیا و ما *** بی خبر از نو شدن اندر بقا
ما از نو شدن بی خبر هسیتم و در بقا باقی ماندیم یعنی خیال می کنیم آن صورتی که اول تشکیل شد همان باقی است.
این درازی مدت از تیزی صنع *** مینماید سرعتانگیزی صنع
صنع یعنی از بس تیز است. به سرعت از من به آینه می خورد و بر می گردد.
بنابراین آنِ دوم چسبیده به آنِ اول است. عکس دومی که در آینه تشکیل می شود، چسبیده به عکس اول است. بعلاوه مثل هم هستند. این است که خیال میکنیم یک عکس مستمر و دائم در آنجا حضور دارد. عالم آفرینش این گونه است.
فرمود « بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ /ق » – آدم ها اشتباه اند از خلقت جدید. خیال می کنند منی که در اینجا نشستم، همان منی است که یک دقیقه پیش در اینجا نشسته بودم . این نیست.
قیام بالله :
وجودی از خداوند به اینجا آمد ، شدم من. و دوبار برگشت، من معدوم شدم. دوباره وجود جدیدی آمد، شدم من. این من در آنِ دوم غیر از من در آنِ اول است. وجود آنِ دوم با وجود آنِ اول تفاوت اندکی دارد:
مثلا وقتی می گویم آب. وجودی که آن ِاول آمد وجودی بود که من دهانم را باز کردم و گفتم “آ” و وجودی که در آنِ دوم آمد وجودی بود که من دهانم را باز کردم و گفتم “ب” . ما آنها را سر هم می کنیم و می شود”آب” و الا آن منی که گفت “آ” غیر از آن منی است که گفت”ب” . موجودات متکثرند منتهی تیز . اگر توانستی به درک درستی از این موضوع برسی، قیام موجودات بالله برایت معنی می شود.
اصل عالم آفرینش، همه و همه، وجودات مثل هم اند که در کنار هم چیده می شوند. مرتب از مبدا فیاض به وجود می آید و به این صورت ها خود را نشان می دهد. باز بر می گردد. اگر کره زمین حرکت میکند در منظومه شمسی ، به همین ترتیب است. یک کره زمین نیست که دور می زند، میلیاردها میلیارد کره زمین هستند که کنارهم چیده شده اند. از کنار هم چیده شدن اینها خیال می کنیم یک کره واحد است که حرکت میکند. می گویند عمر کره زمین 4میلیارد سال است، نه. عمر کره زمین یک آن است.
آن ( در فلسفه ) = کمترین واحد زمان است که نتوان آن را تقسیم کرد.
می خواهم چیزی را بگویم که ” اصلا حرکت در عالم آفرینش معنا ندارد. “:
عالم آفرینش تشکیل شده از موجودات ساکنی که عمرشان یک لحظه بیشتر نیست. ما خیال میکنیم که حرکت میکند. اگر دست من حرکت میکند، یک وجودی آمد که دست من در اینجاست. آنِ دوم یک وجود دیگر آمد که دستِ در اینجاست. آنِ سوم یک وجود دیگر آمد که دستِ در آنجاست. بعد ما خیال می کنیم دست را حرکت دادیم.
این است که در عالم آفرینش حرکت معنا ندارد. همه وجودات ساکنی است که یک لحظه می آید و می رود. کنار هم که چیده می شوند، وهم ما، خیال ما، به اشتباه می افتد. خیال میکنیم حرکت وجود دارد، حرکت جوهری وجود دارد. نه. همان بحث تجدد امثال است. وجودهای مثل هم کنار هم چیده می شوند. فیلم های مثل هم هستند.
این گونه بحث حرکت جوهری جناب ملاصدرا در عرفان جمع می شود و بحث تجدد امثال است حتی در علم طبیعت است.
این می شود قیام بالله. اگر توانستی به موجودات این گونه نگاه کنی، بعد « بِحَولِ اللَّه وَ قُوَّتِهِ اَقُومُ وَ اَقْعُد » برایت جا می افتد. « بسم الله » برایت معنی آن معلوم می شود که به اسم الله من این کار ها را انجام می دهم. یعنی این اسم “الله” است که مرتب وجود از او افاضه می کند و موجودات مرتب از او پیدا می شوند و باز به خودش بازگشت پیدا می کنند.
عالم کهنه نیست.
گفتم اين گوي مدور كه زمين خواني چيست؟ *** گفت: سنگي است كهن خورده بر او تيپايي!
سنگ کهن نیست. سنگ جدیدی است منتهی عمر آن یک آن بیشتر نیست. عرفا از این بحث نتایج عجیبی می گیرند. تا بخواهی بگویی “من” ، آن “من” از میان رفته. چیزی در کار نیست. خیال می کنیم “من چیز ادامه داری هستم ” ! بساط همه اینها جمع می شود. برای این که انسان به این حقیقت برسد که ما “من الله” ، “بالله” ، “الی الله” هستیم ، 3 عامل خیلی مهم است در این مسئله: 1. گرسنگی 2.سکوت 3. انسان در قلب خود خوف و خشیتی از خداوند داشته باشد.
این 3عامل مهم است در این که اینجا چیز مستقلی به نام “من” نبینیم. این پنجره قلب انسان را به روی حقیقت باز می کند. و انسان می فهمد حقیقتا چیست. این طور نیست که خدایی 4 میلیارد سال پیش زمین را آفرید و بعد خوابید! دیگر ما هستیم و خودمان ! خودمان کار و فعالیت می کنیم! نه این نیست. خدایی است که دم به دم افاضه وجود می کند.
در باب بینش توحیدی / قیام بالله خداوند تعالی به رسولش فرمود: اگر دوست داری حلاوت ایمان را در خود بیابی و بچشی این کارها را انجام بده. در توضیح فرمودند که این حلاوت ایمان را انسان نمی یابد مگر این که به بالاترین درجات ایمان دست پیدا کند . و زمانی به بالاترین درجات […]
در باب بینش توحیدی / قیام بالله خداوند تعالی به رسولش فرمود: اگر دوست داری حلاوت ایمان را در خود بیابی و بچشی این کارها را انجام بده. در توضیح فرمودند که این حلاوت ایمان را انسان نمی یابد مگر این که به بالاترین درجات ایمان دست پیدا کند . و زمانی به بالاترین درجات […]
خداوند تعالی به رسولش فرمود: اگر دوست داری حلاوت ایمان را در خود بیابی و بچشی این کارها را انجام بده. در توضیح فرمودند که این حلاوت ایمان را انسان نمی یابد مگر این که به بالاترین درجات ایمان دست پیدا کند . و زمانی به بالاترین درجات ایمان دست پیدا می کند که وارد صراط عبودیت شود. و زمانی وارد صراط عبودیت می شود که از هرچه ماسوی الله است اعراض به قلب کند. یعنی قلب به طور کلی از آنها بازگردد. و اعراض از ماسوی الله امکان ندارد مگر این که مشاهده کنیم که هر اسم، فعل، صفت، ذات من الله است و بالله و الی الله . یعنی انسان به دید توحیدی نگاه کند.
همان طور که فرمود: « ای پیامبر وقتی تیر می اندازی، این تو نیستی که تیر می اندازی ، خداست که تیر می اندازد. » ما هم به همین دید بگوییم: اگر نماز میخوانم این من نیستم که می خوانم ، خداست که می خواند. همچنین در صفات و ذوات. برای خود حساب جداگانه باز نکنیم.
در این صورت انسان کثرات را نمی بیند، “من” را نمی بیند. “من” از میان بر می خیزد. دید توحیدی خیلی مهم است.
این بینش توحیدی کی برای انسان ایجاد می شود؟ چه زمانی برای انسان حاصل می شود؟
اصل وجودِ صورت در آینه به من است که در جلوی آن ایستاده ام. اصل وجودش از من است و به من است و به سوی من است. بنابراین این صورت از خودش هیچی چیزی ندارد. در نتیجه هستی ممتدی برای آینه نمی توانیم قائل باشیم. این آینه جز وجودات پشت سر هم چیده شده ، چیزی نیست. یعنی نوری از من در آینه تابید، دوباره به من بازگشت کرد . باز نور دومی از من به آینه تابید، باز به من بازگشت کرد. نوری که در آنِ دوم در آینه هست، غیر از نوری است در آنِ اول در آینه بوده. باز در آنِ سوم نوری از من در آیه تابید و به من بازگشت کرد . چرا عکس را می بینیم؟ چون نور به من بازگشت کرد و اگر در آینه بماند که من نمی توانم او را ببینم.
اصلا چرا عکس در آینه تشکیل می شود؟ چون نور از من در آینه تابید. چرا من می توانم عکس در آینه را ببینم؟ چون دوباره از آینه به طرف من باز میگردد. منتهی این وجودات:
1. پشت سر هم هستند و خیلی سریع هستند. 2. وجود آنِ دوم درست مانند وجود آنِ اول است .
این است که به اشتباه فکر میکنم اگر 5 بار جلوی آینه ایستادم، 5 بار یک عکس واحد در آینه وجود دارد. در حالی که این گونه نیست. این نکته مهمی است در توحید . “تجدد امثال” را از اینجا در یابید.
تجدد امثال :
یعنی صورت هایی مثل همدیگر ، جدید جدید صورتی می آید و زائل می شود. مثل ها کنار هم هستند.
جناب ملاصدرا تجدد امثال را در باب مجردات می گوید اما در عالم طبیعت هم هست. یک حکم عام است.
بنابراین 5دقیقه صورت در آینه، میلیاردها میلیارد صورت است.
هر زمان نو می شد دنیا و ما *** بی خبر از نو شدن اندر بقا
ما از نو شدن بی خبر هسیتم و در بقا باقی ماندیم یعنی خیال می کنیم آن صورتی که اول تشکیل شد همان باقی است.
این درازی مدت از تیزی صنع *** مینماید سرعتانگیزی صنع
صنع یعنی از بس تیز است. به سرعت از من به آینه می خورد و بر می گردد.
بنابراین آنِ دوم چسبیده به آنِ اول است. عکس دومی که در آینه تشکیل می شود، چسبیده به عکس اول است. بعلاوه مثل هم هستند. این است که خیال میکنیم یک عکس مستمر و دائم در آنجا حضور دارد. عالم آفرینش این گونه است.
فرمود « بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ /ق » – آدم ها اشتباه اند از خلقت جدید. خیال می کنند منی که در اینجا نشستم، همان منی است که یک دقیقه پیش در اینجا نشسته بودم . این نیست.
قیام بالله :
وجودی از خداوند به اینجا آمد ، شدم من. و دوبار برگشت، من معدوم شدم. دوباره وجود جدیدی آمد، شدم من. این من در آنِ دوم غیر از من در آنِ اول است. وجود آنِ دوم با وجود آنِ اول تفاوت اندکی دارد:
مثلا وقتی می گویم آب. وجودی که آن ِاول آمد وجودی بود که من دهانم را باز کردم و گفتم “آ” و وجودی که در آنِ دوم آمد وجودی بود که من دهانم را باز کردم و گفتم “ب” . ما آنها را سر هم می کنیم و می شود”آب” و الا آن منی که گفت “آ” غیر از آن منی است که گفت”ب” . موجودات متکثرند منتهی تیز . اگر توانستی به درک درستی از این موضوع برسی، قیام موجودات بالله برایت معنی می شود.
اصل عالم آفرینش، همه و همه، وجودات مثل هم اند که در کنار هم چیده می شوند. مرتب از مبدا فیاض به وجود می آید و به این صورت ها خود را نشان می دهد. باز بر می گردد. اگر کره زمین حرکت میکند در منظومه شمسی ، به همین ترتیب است. یک کره زمین نیست که دور می زند، میلیاردها میلیارد کره زمین هستند که کنارهم چیده شده اند. از کنار هم چیده شدن اینها خیال می کنیم یک کره واحد است که حرکت میکند. می گویند عمر کره زمین 4میلیارد سال است، نه. عمر کره زمین یک آن است.
آن ( در فلسفه ) = کمترین واحد زمان است که نتوان آن را تقسیم کرد.
می خواهم چیزی را بگویم که ” اصلا حرکت در عالم آفرینش معنا ندارد. “:
عالم آفرینش تشکیل شده از موجودات ساکنی که عمرشان یک لحظه بیشتر نیست. ما خیال میکنیم که حرکت میکند. اگر دست من حرکت میکند، یک وجودی آمد که دست من در اینجاست. آنِ دوم یک وجود دیگر آمد که دستِ در اینجاست. آنِ سوم یک وجود دیگر آمد که دستِ در آنجاست. بعد ما خیال می کنیم دست را حرکت دادیم.
این است که در عالم آفرینش حرکت معنا ندارد. همه وجودات ساکنی است که یک لحظه می آید و می رود. کنار هم که چیده می شوند، وهم ما، خیال ما، به اشتباه می افتد. خیال میکنیم حرکت وجود دارد، حرکت جوهری وجود دارد. نه. همان بحث تجدد امثال است. وجودهای مثل هم کنار هم چیده می شوند. فیلم های مثل هم هستند.
این گونه بحث حرکت جوهری جناب ملاصدرا در عرفان جمع می شود و بحث تجدد امثال است حتی در علم طبیعت است.
این می شود قیام بالله. اگر توانستی به موجودات این گونه نگاه کنی، بعد « بِحَولِ اللَّه وَ قُوَّتِهِ اَقُومُ وَ اَقْعُد » برایت جا می افتد. « بسم الله » برایت معنی آن معلوم می شود که به اسم الله من این کار ها را انجام می دهم. یعنی این اسم “الله” است که مرتب وجود از او افاضه می کند و موجودات مرتب از او پیدا می شوند و باز به خودش بازگشت پیدا می کنند.
عالم کهنه نیست.
گفتم اين گوي مدور كه زمين خواني چيست؟ *** گفت: سنگي است كهن خورده بر او تيپايي!
سنگ کهن نیست. سنگ جدیدی است منتهی عمر آن یک آن بیشتر نیست. عرفا از این بحث نتایج عجیبی می گیرند. تا بخواهی بگویی “من” ، آن “من” از میان رفته. چیزی در کار نیست. خیال می کنیم “من چیز ادامه داری هستم ” ! بساط همه اینها جمع می شود. برای این که انسان به این حقیقت برسد که ما “من الله” ، “بالله” ، “الی الله” هستیم ، 3 عامل خیلی مهم است در این مسئله: 1. گرسنگی 2.سکوت 3. انسان در قلب خود خوف و خشیتی از خداوند داشته باشد.
این 3عامل مهم است در این که اینجا چیز مستقلی به نام “من” نبینیم. این پنجره قلب انسان را به روی حقیقت باز می کند. و انسان می فهمد حقیقتا چیست. این طور نیست که خدایی 4 میلیارد سال پیش زمین را آفرید و بعد خوابید! دیگر ما هستیم و خودمان ! خودمان کار و فعالیت می کنیم! نه این نیست. خدایی است که دم به دم افاضه وجود می کند.
دیدگاهِ شما
keyboard_arrow_down