filter_list موضوعات search جستجو

مروج توحید

person حساب کاربری file_download اپلیکیشن

اسرار روزه جلسه هجدهم

اسرار روزه جلسه 18

در باب انواع ترک

ترک چیزی است که می تواند انسان را به جایی برساند. در میان ترک ها، سه ترک است که می تواند انسان را به جایی برساند :
 ترک کلام – ترک طعام – ترک مَنام (خواب)
تا جایی که سکوت را عبادت دانسته اند. در روایت آمده : « هیچ عبادتی همچون سکوت نیست. »
ترک کلام به قدری مهم است و در تعالی ما تاثیر دارد که برخی از امت های قبل ، روزه به صورت سکوت بوده است. در مورد سکوت و کلام روایتی از امام رضا (ع) است : « عبدی حقیقت ایمان را نمی تواند بفهمد مگر این که زبانش را نگه دارد. » ، « خداوند به هیچ چیز عبادت نشد مگر به سکوت و رفتن به سوی بیت الله »
 در بنی اسرائیل زهاد بسیار بودند. زاهدان بنی اسرائیل معروفند که در غاری می رفتند ؛ منقطع می شدند و عمرشان را عبادت میکردند. اگر می خواستند جز زهاد باشد ، باید ابتدا 10سال سکوت می کرد و با اشاره مقاصدش را برساند. بعد از 10 سال که موفق به این کار شد، حالا شروع به عبادت کند. تا کاملا روح پرورش پیدا کند و زمینه ای برای انسان آماده شود که وقتی منقطع می شوند و عبادت می کنند، عباداتشان نتیجه دهد.   
از روایت مشخص می شود که حرف زدن باعث می شود انسان نتواند حلاوت ایمان را بچشد.

از  حضرت سجاد سوال شده است که :آیا سکوت بهتر است یا کلام؟ فرمودند: « هر کدام آفاتی دارد. روی هم رفته کلام بهتر از سکوت است. چگونه این معنا ممکن است؟ خداوند انبیا و اولیا را به سکوت نفرستاد. – بلکه گفته است حرف بزنید و آیات خدا را در میان مردم منتشر کنید – بهشت به سکوت به دست نمی آید. ولایت خدا با سکوت به دست نمی آید. با سکوت آتش جهنم دفع نمی شود. همه اینها با کلام است. من نمی توانم ماه را با خورشیدی یکی کنم. مردم همه فضیلت سکوت بر کلام را مطرح می کنند اما فضیلت سکوت بر کلام را مطرح نمی کنند. » یعنی :
خورشید = سخن گفتن و کلام
ماه = سکوت
می فرمایند کلام بهتر از سکوت است به شرطی که کلام از آفت محفوظ مانده باشد. این که در بسیاری از روایات مدح سکوت شده و اینجا امام مدح کلام میکنند ، باید معلوم شود که اینها برای دو رده از انسانها است و یا انسان در دو مرحله است:
1. یک وقت هست که انسان در حال رفتن به سوی خداست، در حال تزکیه نفس است . این انسان باید سکوت کند. انسانی که هنوز در عالم طبیعت است و در نفس حیوانی است اگر بخواهد حرف بزند، چه می گوید؟ حرف های او حرف لهو و دروغ و غیبت و امثال اینها است. اینها سخنانی هستند که روح را به شدت آسیب می زنند و از رفتن به سوی خدا باز می دارند.
2. اگر انسان در سفر دوم رفت و به خدا رسید، و به حکمت دست پیدا کرد، قلب او باز شد، انوار بر قلب انسان تابید و او به حکمت و نور دست پیدا کرد، آن علمی که فرمود «الْعِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ اللَّهُ فِی قَلْبِ مَنْ یَشَاء» ، حالا در میان مردم دهان باز کند. این حرف زدن، حرف زدن مبارکی است. آیات خدا را برای مردم بخواند، تبلیغ دین خدا کند.
این کلام است که بهتر از سکوت است. به فرموده امام کلام ارزش ذاتی دارد و سکوت ارزش بالعرض دارد. یا به عبارت دیگر ارزش مقدمی دارد ، من باب مقدمه است. یعنی سکوت از آن جهت ارزش دارد که مقدمه رسیدن به حکمت است. از این جهت ارزش دارد که قلب را باز می کند. در انسانهایی که پر حرف هستند، عقل فرصت نمیکند به عمق خود رود و حقایقی را از باطن بگیرد. وقتی انسان حرف می زند عقل باید مواظب باشد که حرف درست باشد و سر و سامان داشته باشد.  وقتی انسان سکوت میکند، عقل فرصت می کند به باطن خود باز گردد و در باطن خود به چیزهایی برسد. لذا وقتی انسان برای مدتها و سالیان سکوت میکند، و اگر حرف می زند به حداقل اکتفا میکند، این سکوت باعث می شود که به تدریج پنجره های قلب انسان باز شوند. وقتی نور حکمت به قلب تابید ، حالا انسان می شود “صاحب حکمت”.
                                  شیخ نورانی ز ره آگه کند  *** با سخن هم نور را همره کند
                        جهد کن تا مست و نورانی شوی ***  تا حدیثت را شود نورش روی

وقتی انسان به نور قلب دست پیدا کرد، وقتی می خواهد حرف بزند، حرفش را در درون نور آغشته می کند. وقتی این حرف از دهان او بیرون می آید ، می تواند در دیگران تحول ایجاد کند. می بینید که سخنرانی های اخلاقی بسیار است اما تاثیر نمیکند در انسانها چون حرف بدون نور است.

 این نور است که انسانها را هدایت می کند، نه کلام. یعنی باید از قلب گوینده نوری ساطع شود ، به قلب شنونده برود و این نور در قلب شنونده تحول ایجاد میکند. پس انسانها با نور هدایت می شوند. لذا یکی از اسامی قرآن نور است. یکی از اسامی تورات نور است.
لذا اگر انسان توانست به  مقام قلب خود برگردد و به نور قلب دست پیدا کند، حالا بین مردم حرف بزند. این حرف طعم و مزه نور می دهد و می تواند در قلبها تاثیر کند. یعنی وقتی حرف از زبان گوینده به گوش شنونده می خورد، نور از گوش تا قلب می رود. می رود تا لایه های پنهان و مخفی وجود انسان و این نور به آنجا که رفت ، روشنی ایجاد میکند. در قلب های تاریک و ظلمانی روشنی ایجاد میکند.  انسان شنونده می شود “قلب منور” و وقتی قلب نورانی شد همین می شود هدایت.

هدایت :
همین است که پیغمبر نور را به درون انسانها می فرستد که انسانها را از آن ظلمت قلبی به در آورد. وجود آنها را نورانی می کند. رسالت پیامبر همین است.
لذا می بینی شخصی 50 سال بر ممبر موعظه میکند و یک نفر هم منقلب نشد. قلب باید نورانی شود و هدایت قلب با نورانیت است.  قلب باید از ظلمت به در آید و به نور برسد. منتهی گوینده باید قدرت داشته باشد تا نوری را در دل الفاظ خود پنهان کند ، بفرستد تا به گوش شنونده بخورد. نور از درون این الفاظ به ابعاد تاریک، مخفی وجود شنونده آنها را روشن می کند و روشن شدن باطن ها می شود “هدایت” .

لذا ارزش کلام در اینجاست. انسان تا سکوت کند که نمی تواند این نور را به دیگران منتقل کند. این نور باید بر کلام سوار شود. باید در دل کلام پنهان شود. بنابراین ارزش کلام ذاتی و ارزش سکوت مقدمی است.

اکثری مردم می روند که خود را بسازند بنابراین باید سکوت کنند، طعام نخورند، نخوابند. سالهای سال کار دارد که انسان به وسیله ترک ها به این برسد که قلب حجاب را کنار بزند.  لذا می بینی که معمولا انبیاء الهی در سن 40 سالگی به پیامبری مبعوث می شدند. روی این حساب که تا 40 سال در خلوت و تنهایی بودند. حضرت محمد در غار حرا، حضرت موسی در بیابانی که به چوپانی حضرت شعیب رفت . حضرت  عیسی البته سر سفره مادرش است ، مادرش سالهای بسیار در بیت المقدس در خلوت نشست ، زیر نظر آن پیر و شیخ خود حضرت زکریا، مراحل سلوک را پیمود ، بعد بیرون آمد و وجودش در عیسی متمثل شد. یعنی شما عیسی را همان مریم بدان. فرقی نمیکند. همان طور که قرآن فرمود « وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آيَةً لِلْعَالَمِينَ /91 انبیاء » – مریم و پسرش را یک آیت قرار دادیم. عیسی چیزی جز مریم نیست، همان است. لذا اگر می بینی حضرت عیسی خلوت، سکوت، ریاضتی نداشته ، برای این است که مادرش این زحمت ها را کشیده است. خود حضرت عیسی می شود تمثل مرتبه عقلانی حضرت مریم.
 جبرئیل : تمثل عقلانیت مریم است .
 عیسی : تجسم عقلانیت حضرت مریم است
.
نبوت حضرت مریم به صورت عیسی در آمد. اصل نبوت برای حضرت مریم است لذا می فرماید « آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا /30مریم» نبی مادرش است منتهی حضرت عیسی بعد رسالت مادرش است چرا که زن نبی می شود، رسول نمی شود. برای این که معمولا رسالت این است که در بین مردم برود و تبلیغ کند. رسالت معمولا آسیب های شدیدی دارد و مردم قبول نمیکنند، می جنگند، تهمت می زنند و خداوند خواسته دامن زن را از این مسائل دور نگه داشته و او را رسول نکرده است. اما نبی می شود. لذا این است که نبوت برای حضرت مریم است و رسالت در وجود عیسی متمثل می شود.

یعنی هر پیغمبری مدتی ترک کلام،  ترک دنیا داشته و بعد وقتی به نبوت می رسد،  زبان باز می کند. در بین مردم حرف می زند و با کلام است که مردم را هدایت میکند. لذا می بینی که پیامبر یک تمدن ، بزرگترین تمدن بشری درست میکند. اینها از برکات کلام است منتهی سخنانی که نور هستند.

رسیدن یک انسان به نور کار صعبی است و واقعا یک جهاد اکبر می خواهد که انسان یک ترک کلی کند تا بعد. وقتی به آنجا رسید ترک طعام لازم نیست. ترک منام لازم نیست. خواب او بهتر است از کسی که به نور نرسیده و شب تا به صبح را عبادت می کند. غذا خوردن او از روزه گرفتن دیگری بهتر است. انسان باید یک وجود نورانی شود تا هم بتواند بر دیگران تاثیر بگذارد و هم خود از خدا تاثیر بپذیرد. از خدا بگیرد و به مردم انتقال دهد.

دیدگاهِ شما
keyboard_arrow_down

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

در باب انواع ترک

ترک چیزی است که می تواند انسان را به جایی برساند. در میان ترک ها، سه ترک است که می تواند انسان را به جایی برساند :
 ترک کلام – ترک طعام – ترک مَنام (خواب)
تا جایی که سکوت را عبادت دانسته اند. در روایت آمده : « هیچ عبادتی همچون سکوت نیست. »
ترک کلام به قدری مهم است و در تعالی ما تاثیر دارد که برخی از امت های قبل ، روزه به صورت سکوت بوده است. در مورد سکوت و کلام روایتی از امام رضا (ع) است : « عبدی حقیقت ایمان را نمی تواند بفهمد مگر این که زبانش را نگه دارد. » ، « خداوند به هیچ چیز عبادت نشد مگر به سکوت و رفتن به سوی بیت الله »
 در بنی اسرائیل زهاد بسیار بودند. زاهدان بنی اسرائیل معروفند که در غاری می رفتند ؛ منقطع می شدند و عمرشان را عبادت میکردند. اگر می خواستند جز زهاد باشد ، باید ابتدا 10سال سکوت می کرد و با اشاره مقاصدش را برساند. بعد از 10 سال که موفق به این کار شد، حالا شروع به عبادت کند. تا کاملا روح پرورش پیدا کند و زمینه ای برای انسان آماده شود که وقتی منقطع می شوند و عبادت می کنند، عباداتشان نتیجه دهد.   
از روایت مشخص می شود که حرف زدن باعث می شود انسان نتواند حلاوت ایمان را بچشد.

از  حضرت سجاد سوال شده است که :آیا سکوت بهتر است یا کلام؟ فرمودند: « هر کدام آفاتی دارد. روی هم رفته کلام بهتر از سکوت است. چگونه این معنا ممکن است؟ خداوند انبیا و اولیا را به سکوت نفرستاد. – بلکه گفته است حرف بزنید و آیات خدا را در میان مردم منتشر کنید – بهشت به سکوت به دست نمی آید. ولایت خدا با سکوت به دست نمی آید. با سکوت آتش جهنم دفع نمی شود. همه اینها با کلام است. من نمی توانم ماه را با خورشیدی یکی کنم. مردم همه فضیلت سکوت بر کلام را مطرح می کنند اما فضیلت سکوت بر کلام را مطرح نمی کنند. » یعنی :
خورشید = سخن گفتن و کلام
ماه = سکوت
می فرمایند کلام بهتر از سکوت است به شرطی که کلام از آفت محفوظ مانده باشد. این که در بسیاری از روایات مدح سکوت شده و اینجا امام مدح کلام میکنند ، باید معلوم شود که اینها برای دو رده از انسانها است و یا انسان در دو مرحله است:
1. یک وقت هست که انسان در حال رفتن به سوی خداست، در حال تزکیه نفس است . این انسان باید سکوت کند. انسانی که هنوز در عالم طبیعت است و در نفس حیوانی است اگر بخواهد حرف بزند، چه می گوید؟ حرف های او حرف لهو و دروغ و غیبت و امثال اینها است. اینها سخنانی هستند که روح را به شدت آسیب می زنند و از رفتن به سوی خدا باز می دارند.
2. اگر انسان در سفر دوم رفت و به خدا رسید، و به حکمت دست پیدا کرد، قلب او باز شد، انوار بر قلب انسان تابید و او به حکمت و نور دست پیدا کرد، آن علمی که فرمود «الْعِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ اللَّهُ فِی قَلْبِ مَنْ یَشَاء» ، حالا در میان مردم دهان باز کند. این حرف زدن، حرف زدن مبارکی است. آیات خدا را برای مردم بخواند، تبلیغ دین خدا کند.
این کلام است که بهتر از سکوت است. به فرموده امام کلام ارزش ذاتی دارد و سکوت ارزش بالعرض دارد. یا به عبارت دیگر ارزش مقدمی دارد ، من باب مقدمه است. یعنی سکوت از آن جهت ارزش دارد که مقدمه رسیدن به حکمت است. از این جهت ارزش دارد که قلب را باز می کند. در انسانهایی که پر حرف هستند، عقل فرصت نمیکند به عمق خود رود و حقایقی را از باطن بگیرد. وقتی انسان حرف می زند عقل باید مواظب باشد که حرف درست باشد و سر و سامان داشته باشد.  وقتی انسان سکوت میکند، عقل فرصت می کند به باطن خود باز گردد و در باطن خود به چیزهایی برسد. لذا وقتی انسان برای مدتها و سالیان سکوت میکند، و اگر حرف می زند به حداقل اکتفا میکند، این سکوت باعث می شود که به تدریج پنجره های قلب انسان باز شوند. وقتی نور حکمت به قلب تابید ، حالا انسان می شود “صاحب حکمت”.
                                  شیخ نورانی ز ره آگه کند  *** با سخن هم نور را همره کند
                        جهد کن تا مست و نورانی شوی ***  تا حدیثت را شود نورش روی

وقتی انسان به نور قلب دست پیدا کرد، وقتی می خواهد حرف بزند، حرفش را در درون نور آغشته می کند. وقتی این حرف از دهان او بیرون می آید ، می تواند در دیگران تحول ایجاد کند. می بینید که سخنرانی های اخلاقی بسیار است اما تاثیر نمیکند در انسانها چون حرف بدون نور است.

 این نور است که انسانها را هدایت می کند، نه کلام. یعنی باید از قلب گوینده نوری ساطع شود ، به قلب شنونده برود و این نور در قلب شنونده تحول ایجاد میکند. پس انسانها با نور هدایت می شوند. لذا یکی از اسامی قرآن نور است. یکی از اسامی تورات نور است.
لذا اگر انسان توانست به  مقام قلب خود برگردد و به نور قلب دست پیدا کند، حالا بین مردم حرف بزند. این حرف طعم و مزه نور می دهد و می تواند در قلبها تاثیر کند. یعنی وقتی حرف از زبان گوینده به گوش شنونده می خورد، نور از گوش تا قلب می رود. می رود تا لایه های پنهان و مخفی وجود انسان و این نور به آنجا که رفت ، روشنی ایجاد میکند. در قلب های تاریک و ظلمانی روشنی ایجاد میکند.  انسان شنونده می شود “قلب منور” و وقتی قلب نورانی شد همین می شود هدایت.

هدایت :
همین است که پیغمبر نور را به درون انسانها می فرستد که انسانها را از آن ظلمت قلبی به در آورد. وجود آنها را نورانی می کند. رسالت پیامبر همین است.
لذا می بینی شخصی 50 سال بر ممبر موعظه میکند و یک نفر هم منقلب نشد. قلب باید نورانی شود و هدایت قلب با نورانیت است.  قلب باید از ظلمت به در آید و به نور برسد. منتهی گوینده باید قدرت داشته باشد تا نوری را در دل الفاظ خود پنهان کند ، بفرستد تا به گوش شنونده بخورد. نور از درون این الفاظ به ابعاد تاریک، مخفی وجود شنونده آنها را روشن می کند و روشن شدن باطن ها می شود “هدایت” .

لذا ارزش کلام در اینجاست. انسان تا سکوت کند که نمی تواند این نور را به دیگران منتقل کند. این نور باید بر کلام سوار شود. باید در دل کلام پنهان شود. بنابراین ارزش کلام ذاتی و ارزش سکوت مقدمی است.

اکثری مردم می روند که خود را بسازند بنابراین باید سکوت کنند، طعام نخورند، نخوابند. سالهای سال کار دارد که انسان به وسیله ترک ها به این برسد که قلب حجاب را کنار بزند.  لذا می بینی که معمولا انبیاء الهی در سن 40 سالگی به پیامبری مبعوث می شدند. روی این حساب که تا 40 سال در خلوت و تنهایی بودند. حضرت محمد در غار حرا، حضرت موسی در بیابانی که به چوپانی حضرت شعیب رفت . حضرت  عیسی البته سر سفره مادرش است ، مادرش سالهای بسیار در بیت المقدس در خلوت نشست ، زیر نظر آن پیر و شیخ خود حضرت زکریا، مراحل سلوک را پیمود ، بعد بیرون آمد و وجودش در عیسی متمثل شد. یعنی شما عیسی را همان مریم بدان. فرقی نمیکند. همان طور که قرآن فرمود « وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آيَةً لِلْعَالَمِينَ /91 انبیاء » – مریم و پسرش را یک آیت قرار دادیم. عیسی چیزی جز مریم نیست، همان است. لذا اگر می بینی حضرت عیسی خلوت، سکوت، ریاضتی نداشته ، برای این است که مادرش این زحمت ها را کشیده است. خود حضرت عیسی می شود تمثل مرتبه عقلانی حضرت مریم.
 جبرئیل : تمثل عقلانیت مریم است .
 عیسی : تجسم عقلانیت حضرت مریم است
.
نبوت حضرت مریم به صورت عیسی در آمد. اصل نبوت برای حضرت مریم است لذا می فرماید « آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا /30مریم» نبی مادرش است منتهی حضرت عیسی بعد رسالت مادرش است چرا که زن نبی می شود، رسول نمی شود. برای این که معمولا رسالت این است که در بین مردم برود و تبلیغ کند. رسالت معمولا آسیب های شدیدی دارد و مردم قبول نمیکنند، می جنگند، تهمت می زنند و خداوند خواسته دامن زن را از این مسائل دور نگه داشته و او را رسول نکرده است. اما نبی می شود. لذا این است که نبوت برای حضرت مریم است و رسالت در وجود عیسی متمثل می شود.

یعنی هر پیغمبری مدتی ترک کلام،  ترک دنیا داشته و بعد وقتی به نبوت می رسد،  زبان باز می کند. در بین مردم حرف می زند و با کلام است که مردم را هدایت میکند. لذا می بینی که پیامبر یک تمدن ، بزرگترین تمدن بشری درست میکند. اینها از برکات کلام است منتهی سخنانی که نور هستند.

رسیدن یک انسان به نور کار صعبی است و واقعا یک جهاد اکبر می خواهد که انسان یک ترک کلی کند تا بعد. وقتی به آنجا رسید ترک طعام لازم نیست. ترک منام لازم نیست. خواب او بهتر است از کسی که به نور نرسیده و شب تا به صبح را عبادت می کند. غذا خوردن او از روزه گرفتن دیگری بهتر است. انسان باید یک وجود نورانی شود تا هم بتواند بر دیگران تاثیر بگذارد و هم خود از خدا تاثیر بپذیرد. از خدا بگیرد و به مردم انتقال دهد.

دیدگاهِ شما
keyboard_arrow_down

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *