filter_list موضوعات search جستجو

مروج توحید

person حساب کاربری file_download اپلیکیشن

اسرار روزه جلسه پنجم

اسرار روزه جلسه 5

در باب اسم رمضان  ، عدل ، الله

روزه ماه مبارک تطابق با اصل عالم آفرینش دارد. چنان که دو اسم ممسلک و فاطر بر این ایام حاکم هستند، اقتضای آن این است که در روز نخورد و نیاشامد اما در شب چرا.
البته روایتی از رسول اکرم که: « وقتی می خواهید بگویید رمضان نگویید رمضان بلکه بگویید شهر الرمضان . چون رمضان از نام های خدا است. » بنابراین به عنوان تشریف ، برای رعایت ادب، کلمه “شهر” / “ماه” را اضافه کنید ابتدای آن. همین طور که در صدا کردن یکدیگر ، عنوانی را اضافه می کنیم. مثل : آقا –  جناب – خانم . در مورد اسما خداوند هم همین طور.

دو اسم ممسلک و فاطر در خدمت اسم رمضان هستند. زیر مجموعه اسم رمضان هستند.

رَمض = حرارت ، داغی. ریگ داغ را رمز گویند. سنگ هایی که در بیایان در اثر تابش آفتاب داغ شده اند را رمض گویند. چون که در روایت هست که این اسم ، از اسما خداست پس رمضان در واقع اسم فاعل می شود  به معنای “سوزاننده” . یعنی خداوند توسط این روزه گناهان انسان را می سوزاند، از بین می برد. حرارت روزه، نفس حیوانی انسان را می کشد، می سوزاند و ضعیف می کند.

خود صوم = ارتفاع . سلب است.که اگر انسان با حقیقت روزه داری برسد، با اسم « لیس کمثله شی» رو به رو شود. چون به روزه و ذات خدا ، هر دو سلب حاکم است. عبادت می تواند انسان را به اینجا برساند که ما از انها غافل هستیم و آثارشان را در قلب ما نمی گذارند.

یکی دیگر از اسما خدا ” عدل” است. عدل ≠ عادل.
عادل زمانی است که من موجود مستقلی برای خود هستم و عدل هم دارم. یعنی عدالت من غیر از خود من است. اما علی (ع) عدل است، عدالت است. این در جایی است که این صفت چنان در عمق این انسان وارد شده که با حقیقت انسان یکی شده. لذا علی یعنی عدالت، عدالت یعنی علی. نه این که اینها دو چیز باشند . مثلا اگر بگویی انسان سیاه ، این سیاهی عرض است و چه بسا از روی پوست او برود. صفات این گونه اند. بعضی از مردم صفات خوبی که دارند این گونه است، در عمق ذاتشان وارد نشده است. در حد ظاهرشان وجود دارد.

صفت عدالت در 2 مرحله برای انسان ثابت می شود:
1. عدالت در افعال :
افعال من ، افعالی است عادلانه که در رفتار من تعدی و تجاوز وجود ندارد. عدالت = حد نگه داشتن . من حد نگه می دارم. اما این عدالت از کجا وارد رفتار من شده؟ از بیرون. یعنی از خوف از جهنم یا ترس از مواخذه پلیس مثلا. این عدالت خوب است اما خیلی عدالت درست و حسابی ای نیست. یعنی در عمق وجود انسان وارد نشده است.
2. اما یک وقت انسان عدالتش را از جای دیگری می گیرد.

اسماء خداوند : جلالی – جمالی

هر دو این اسماء در ذات خداوند وجود دارند چون “الله ” یعنی ذاتی که جامع همه اسماء است. بنابراین در مرتبه اسماء الهی ، الله دارای تعادل است. یعنی الله = ذات خداوند که مستجمع همه اسماء جلالی و جمالی است. این است که خداوند در مرتبه الله در تعادل است . در عدل است. بر مزاج خداوند عدل حاکم است. خداوند در مرتبه منتقم در حد عدل نیست چون جلاله غلبه می کند و یا در مرتبه رحمان در عدل نیست. اما وقتی خداوند را در مرتبه الله ملاحضه میکنید، عدل است. و عدل ذاتی اوست.

اگر انسانی بتواند در سیر روحانی بالا رود، روح صعود کند و به اسم الله برسد، بر مزاج او عدل کامل است. اگر انسان بتواند به جایی برسد که مظهر اسم الله شود، بر این انسان عدل حاکم است. بنابراین روح انسان می شود یک روح عدل نه روح عادل. عدل عین روح می شود. از روح عدالت سریان پیدا می کند تا می رسد به جسم. در اینجا افعال انسان ، افعال متعادلی می شود. این خوب عدلی است. یعنی عدالتی است که از بیرون به انسان تحمیل نمی شود. عدالتی که از روح انسان ترشح کرده و به جسم انسان رسیده و در افعال انسان ظاهر شده است. این روح ، عدالت خود را از اتحاد با اسم الله به دست آورده است. از جایی که تجلی گاه اسم الله شده.

 البته در عالم آفرینش در هر دوره ای، تنها یک نفر است که در حد عدالت روحانی است و آن انسان کامل است که می گوییم “امام” . امام هست -درهر دوره ای- که مظهر تام اسم الله است. و لذا در مرتبه عدل است. در زمان ما وجود مقدس امام زمان (ع) است که بر مزاج روحی ایشان، عدل حاکم است . به همین خاطر در روایت هست : « که زمین را پر از عدالت، قسط می کند.» ایشان مظهر تام اسم الله هستند. و چنان که بر اسم الله عدل حاکم است، بر مزاج امام زمان (ع) نیز عدل حاکم است. و این انسان می تواند در بیرون نیز عدل را مستقر کند.
 لذا استقرار عدل در جامعه کار هر کسی نیست. خیلی از اندیشمندان و مکاتب هستند اما نمی شود، تا انسان مظهر تام اسم الله نباشد نمی تواند عدل را برقرار کند. چون الله عدل است ، بنابراین عالم را که آفریده بر اساس عدل آفریده. لذا به هر موجودی که در عالم نگاه می کنید می بینید که این موجود در حد تعادل است. در زمین ، در آسمان، در بین کهشان ها و سیارات تعادل برقرار است. یک ذره بی عدالتی نیست. بین ستارگان و سیارات قواعد ریاضی خیلی دقیق نفوذ کرده که آنها بر اساس این قواعد ریاضی حرکت میکنند و یک ذره تخطی نیست. این قدر این نظام بر اساس عدالت دقیق استوار است که دانشمندان می توانند کسوف 100 سال بعد را پیش بینی و مشخص کنند. دلیلش این است که خالق آنها خود در مرتبه عدل است. و لذا صفت عدالت را در تمام آسمان ها و زمین نفوذ داده و فرمود « بالعدل قامت السماوات و الارض»

اگر موجودی توانست تعادل خود را با عالم حفظ کند،  می تواند به سمت خدا رود چرا که عالم آفرینش به سمت خدا میرود. فرمود       « الی الله ترجع الامور » ، «  إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ ». اگر موجودی ، خصوصا انسان بتواند خود را در تعادلی با نظام عالم حفظ کند، همین طور که این عالم به سوی خدا می رود، انسان را هم به سوی خدا می برد. اما اگر انسان بخواهد تعادلش را حفظ نکند ، ( مثلا یکی از چرخ های اتومبیل از بقیه کم قطر تر باشد تعادل آن به هم می خورد . البته در این مثال اتومبیل دیگر نمی تواند راه رود اما عالم آفرینش این گونه نیست. ) اگر آن عضو تعادلش را حفظ نکند، عالم آن چرخ دنده را له / خرد میکند ، کنارش می زند. بر مزاج عالم فاعلیت حاکمیت دارد ، چرا که خود خداوند فاعلیت دارد. لذا می بینید که مثلا عالم آفرینش قوم عاد را حذف می کند و قوم دیگری را خیلی راحت جایگزین می کند. صفت عدل در این عالم خیلی قوی است به حدی که اگر ذره ای تعادلش را با عالم حفظ نکرد، این عالم بلافاصله او را حذف می کند. جامعه شناسان ادله دارند که چرا قوم ها سقوط کردند اما قرآن علت سقوط تمدن ها را ظلم می داند.

ظلم = خروج از حد . یعنی هماهنگ نبودن با جریان تعادلی که با عالم آفرینش است.
لذا اگر انسان می خواهد هماهنگ با این عالم  به سوی خدا رود باید عدالت را در خود حفظ کند. افلاطون الهی حرفی داشت: « انسان از راه تشبه به عالم می تواند به خدا برسد.» یعنی اگر توانستی خود را شبیه به عالم کنی، در یک حرکت عروجی توانسته ای رو به خدا روی. چون هر فاعلی، فعل خود را به شکل خود می سازد. خداوند عالم را شبیه به خود ساخته است . اگر کسی توانست خود را شبیه عالم کند، می شود شبیه به خدا. و تشبه به باری ، غایت حرکت تکاملی انسان است.

شکل خدا :
یعنی اسماء خدا را در خود پیاده کنیم. زمانی انسان میتواند شبیه به عالم شود که عدالت را در افعال و روح ، صفات خود حفظ کند.

 حال بحث در آن است که چگونه انسان خود را متعادل کند و با عالم آفرینش هماهنگ کند؟
تنها راهش این است که انسان دستورات دین را به جا آورد چون دین برای همین آمده که انسان را با عالم متعادل کند. مثل روزه   (توضیحاتی راجع به دو اسم فاطر و ممسک گفته شد.)
همین است که سنی ها “روزه وصال” را قبول دارند اما ما نه . روزه وصال یعنی روزه امروز را به فردا وصل کن. گفتیم که این با مزاج شب منطبق نیست. بنابراین یک ماه که گذشت و این انسان همین طور در سایه هماهنگی با عالم پیش رفت ، در آخر ماه مبارک رمضان روحش به مراتب بسیار عالی از کمال می رسد. چراکه در این یک ماه عالم آفرینش به سوی خدا می رود مثلا اگر 10 درجه به سوی خدا می رود، در پایان ماه انسان می تواند 10درجه به ذات خدا نزدیک شود. مثل ماشین که اگر در 1ساعت 10 کیلومتر پیش رود، چرخ ها نیز 10 کیلومتر را طی کرده اند. دستورات شریعت برای همین است. لذا کسانی که دستورات شریعت را انجام نمی دهند در چاه طبیعت مانده اند و از جریان تکاملی روحانی کل نظام آفرینش عقب مانده اند. و وقتی عقب بمانند، چون باطن دنیا جهنم است ، در قیامت باطن برای آنها آشکار می شود و خود را در جهنم می بینند. این است که کسی که دستورات شریعت را انجام ندهد، به جهنم می رود. بعد که مرد معلوم می شود در جهنم بوده نه این که به جهنم برود! با دستورات شریعت می توان از این جهنم درآمد و به بالا رفت و الا در همین جهنم طبیعت می ماند. در موقع مرگ پرده کنار می رود و می بیند که در جهنم بوده.

دیدگاهِ شما
keyboard_arrow_down

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

در باب اسم رمضان  ، عدل ، الله

روزه ماه مبارک تطابق با اصل عالم آفرینش دارد. چنان که دو اسم ممسلک و فاطر بر این ایام حاکم هستند، اقتضای آن این است که در روز نخورد و نیاشامد اما در شب چرا.
البته روایتی از رسول اکرم که: « وقتی می خواهید بگویید رمضان نگویید رمضان بلکه بگویید شهر الرمضان . چون رمضان از نام های خدا است. » بنابراین به عنوان تشریف ، برای رعایت ادب، کلمه “شهر” / “ماه” را اضافه کنید ابتدای آن. همین طور که در صدا کردن یکدیگر ، عنوانی را اضافه می کنیم. مثل : آقا –  جناب – خانم . در مورد اسما خداوند هم همین طور.

دو اسم ممسلک و فاطر در خدمت اسم رمضان هستند. زیر مجموعه اسم رمضان هستند.

رَمض = حرارت ، داغی. ریگ داغ را رمز گویند. سنگ هایی که در بیایان در اثر تابش آفتاب داغ شده اند را رمض گویند. چون که در روایت هست که این اسم ، از اسما خداست پس رمضان در واقع اسم فاعل می شود  به معنای “سوزاننده” . یعنی خداوند توسط این روزه گناهان انسان را می سوزاند، از بین می برد. حرارت روزه، نفس حیوانی انسان را می کشد، می سوزاند و ضعیف می کند.

خود صوم = ارتفاع . سلب است.که اگر انسان با حقیقت روزه داری برسد، با اسم « لیس کمثله شی» رو به رو شود. چون به روزه و ذات خدا ، هر دو سلب حاکم است. عبادت می تواند انسان را به اینجا برساند که ما از انها غافل هستیم و آثارشان را در قلب ما نمی گذارند.

یکی دیگر از اسما خدا ” عدل” است. عدل ≠ عادل.
عادل زمانی است که من موجود مستقلی برای خود هستم و عدل هم دارم. یعنی عدالت من غیر از خود من است. اما علی (ع) عدل است، عدالت است. این در جایی است که این صفت چنان در عمق این انسان وارد شده که با حقیقت انسان یکی شده. لذا علی یعنی عدالت، عدالت یعنی علی. نه این که اینها دو چیز باشند . مثلا اگر بگویی انسان سیاه ، این سیاهی عرض است و چه بسا از روی پوست او برود. صفات این گونه اند. بعضی از مردم صفات خوبی که دارند این گونه است، در عمق ذاتشان وارد نشده است. در حد ظاهرشان وجود دارد.

صفت عدالت در 2 مرحله برای انسان ثابت می شود:
1. عدالت در افعال :
افعال من ، افعالی است عادلانه که در رفتار من تعدی و تجاوز وجود ندارد. عدالت = حد نگه داشتن . من حد نگه می دارم. اما این عدالت از کجا وارد رفتار من شده؟ از بیرون. یعنی از خوف از جهنم یا ترس از مواخذه پلیس مثلا. این عدالت خوب است اما خیلی عدالت درست و حسابی ای نیست. یعنی در عمق وجود انسان وارد نشده است.
2. اما یک وقت انسان عدالتش را از جای دیگری می گیرد.

اسماء خداوند : جلالی – جمالی

هر دو این اسماء در ذات خداوند وجود دارند چون “الله ” یعنی ذاتی که جامع همه اسماء است. بنابراین در مرتبه اسماء الهی ، الله دارای تعادل است. یعنی الله = ذات خداوند که مستجمع همه اسماء جلالی و جمالی است. این است که خداوند در مرتبه الله در تعادل است . در عدل است. بر مزاج خداوند عدل حاکم است. خداوند در مرتبه منتقم در حد عدل نیست چون جلاله غلبه می کند و یا در مرتبه رحمان در عدل نیست. اما وقتی خداوند را در مرتبه الله ملاحضه میکنید، عدل است. و عدل ذاتی اوست.

اگر انسانی بتواند در سیر روحانی بالا رود، روح صعود کند و به اسم الله برسد، بر مزاج او عدل کامل است. اگر انسان بتواند به جایی برسد که مظهر اسم الله شود، بر این انسان عدل حاکم است. بنابراین روح انسان می شود یک روح عدل نه روح عادل. عدل عین روح می شود. از روح عدالت سریان پیدا می کند تا می رسد به جسم. در اینجا افعال انسان ، افعال متعادلی می شود. این خوب عدلی است. یعنی عدالتی است که از بیرون به انسان تحمیل نمی شود. عدالتی که از روح انسان ترشح کرده و به جسم انسان رسیده و در افعال انسان ظاهر شده است. این روح ، عدالت خود را از اتحاد با اسم الله به دست آورده است. از جایی که تجلی گاه اسم الله شده.

 البته در عالم آفرینش در هر دوره ای، تنها یک نفر است که در حد عدالت روحانی است و آن انسان کامل است که می گوییم “امام” . امام هست -درهر دوره ای- که مظهر تام اسم الله است. و لذا در مرتبه عدل است. در زمان ما وجود مقدس امام زمان (ع) است که بر مزاج روحی ایشان، عدل حاکم است . به همین خاطر در روایت هست : « که زمین را پر از عدالت، قسط می کند.» ایشان مظهر تام اسم الله هستند. و چنان که بر اسم الله عدل حاکم است، بر مزاج امام زمان (ع) نیز عدل حاکم است. و این انسان می تواند در بیرون نیز عدل را مستقر کند.
 لذا استقرار عدل در جامعه کار هر کسی نیست. خیلی از اندیشمندان و مکاتب هستند اما نمی شود، تا انسان مظهر تام اسم الله نباشد نمی تواند عدل را برقرار کند. چون الله عدل است ، بنابراین عالم را که آفریده بر اساس عدل آفریده. لذا به هر موجودی که در عالم نگاه می کنید می بینید که این موجود در حد تعادل است. در زمین ، در آسمان، در بین کهشان ها و سیارات تعادل برقرار است. یک ذره بی عدالتی نیست. بین ستارگان و سیارات قواعد ریاضی خیلی دقیق نفوذ کرده که آنها بر اساس این قواعد ریاضی حرکت میکنند و یک ذره تخطی نیست. این قدر این نظام بر اساس عدالت دقیق استوار است که دانشمندان می توانند کسوف 100 سال بعد را پیش بینی و مشخص کنند. دلیلش این است که خالق آنها خود در مرتبه عدل است. و لذا صفت عدالت را در تمام آسمان ها و زمین نفوذ داده و فرمود « بالعدل قامت السماوات و الارض»

اگر موجودی توانست تعادل خود را با عالم حفظ کند،  می تواند به سمت خدا رود چرا که عالم آفرینش به سمت خدا میرود. فرمود       « الی الله ترجع الامور » ، «  إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ ». اگر موجودی ، خصوصا انسان بتواند خود را در تعادلی با نظام عالم حفظ کند، همین طور که این عالم به سوی خدا می رود، انسان را هم به سوی خدا می برد. اما اگر انسان بخواهد تعادلش را حفظ نکند ، ( مثلا یکی از چرخ های اتومبیل از بقیه کم قطر تر باشد تعادل آن به هم می خورد . البته در این مثال اتومبیل دیگر نمی تواند راه رود اما عالم آفرینش این گونه نیست. ) اگر آن عضو تعادلش را حفظ نکند، عالم آن چرخ دنده را له / خرد میکند ، کنارش می زند. بر مزاج عالم فاعلیت حاکمیت دارد ، چرا که خود خداوند فاعلیت دارد. لذا می بینید که مثلا عالم آفرینش قوم عاد را حذف می کند و قوم دیگری را خیلی راحت جایگزین می کند. صفت عدل در این عالم خیلی قوی است به حدی که اگر ذره ای تعادلش را با عالم حفظ نکرد، این عالم بلافاصله او را حذف می کند. جامعه شناسان ادله دارند که چرا قوم ها سقوط کردند اما قرآن علت سقوط تمدن ها را ظلم می داند.

ظلم = خروج از حد . یعنی هماهنگ نبودن با جریان تعادلی که با عالم آفرینش است.
لذا اگر انسان می خواهد هماهنگ با این عالم  به سوی خدا رود باید عدالت را در خود حفظ کند. افلاطون الهی حرفی داشت: « انسان از راه تشبه به عالم می تواند به خدا برسد.» یعنی اگر توانستی خود را شبیه به عالم کنی، در یک حرکت عروجی توانسته ای رو به خدا روی. چون هر فاعلی، فعل خود را به شکل خود می سازد. خداوند عالم را شبیه به خود ساخته است . اگر کسی توانست خود را شبیه عالم کند، می شود شبیه به خدا. و تشبه به باری ، غایت حرکت تکاملی انسان است.

شکل خدا :
یعنی اسماء خدا را در خود پیاده کنیم. زمانی انسان میتواند شبیه به عالم شود که عدالت را در افعال و روح ، صفات خود حفظ کند.

 حال بحث در آن است که چگونه انسان خود را متعادل کند و با عالم آفرینش هماهنگ کند؟
تنها راهش این است که انسان دستورات دین را به جا آورد چون دین برای همین آمده که انسان را با عالم متعادل کند. مثل روزه   (توضیحاتی راجع به دو اسم فاطر و ممسک گفته شد.)
همین است که سنی ها “روزه وصال” را قبول دارند اما ما نه . روزه وصال یعنی روزه امروز را به فردا وصل کن. گفتیم که این با مزاج شب منطبق نیست. بنابراین یک ماه که گذشت و این انسان همین طور در سایه هماهنگی با عالم پیش رفت ، در آخر ماه مبارک رمضان روحش به مراتب بسیار عالی از کمال می رسد. چراکه در این یک ماه عالم آفرینش به سوی خدا می رود مثلا اگر 10 درجه به سوی خدا می رود، در پایان ماه انسان می تواند 10درجه به ذات خدا نزدیک شود. مثل ماشین که اگر در 1ساعت 10 کیلومتر پیش رود، چرخ ها نیز 10 کیلومتر را طی کرده اند. دستورات شریعت برای همین است. لذا کسانی که دستورات شریعت را انجام نمی دهند در چاه طبیعت مانده اند و از جریان تکاملی روحانی کل نظام آفرینش عقب مانده اند. و وقتی عقب بمانند، چون باطن دنیا جهنم است ، در قیامت باطن برای آنها آشکار می شود و خود را در جهنم می بینند. این است که کسی که دستورات شریعت را انجام ندهد، به جهنم می رود. بعد که مرد معلوم می شود در جهنم بوده نه این که به جهنم برود! با دستورات شریعت می توان از این جهنم درآمد و به بالا رفت و الا در همین جهنم طبیعت می ماند. در موقع مرگ پرده کنار می رود و می بیند که در جهنم بوده.

دیدگاهِ شما
keyboard_arrow_down

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *