رسول الله (ص) فرمود :« انسان بر دین کسی است که با او دوستی می کند. »
پس انسان باید مواظبت کند که با چه کسی دوستی و اختلاط میکند. به هر حال انسان یک موجود تاثیرپذیر است. یک مثلی هست که میگوید ” بگو دوستت کیست تا بگویم تو که هستی ” واقعا هم این گونه است. بالاخره باید سنخیتی بین این دو باشد که جذب یکدیگر شدند به همین خاطر میتوان از روی رفیق دیگری را شناخت.
در عجب ماندم بجستم حالشان *** تا چه قدر مشترک یابم نشان
چون شدم نزدیک، من حیران و دنگ *** خود بدیدم هر دوان بودند لنگ
لنگی باعث می شود که زاغ و لک لک با یکدیگر دوست شوند. این است که انسان وقتی با کسی دوست می شود، سنخیتی بین خودش و او می بیند. لذا می توان دین و عقیده اش را از روی دوستش شناخت. لذا نگاه کن که با چه کسی دوستی میکنی که :
پسر نوح با بدان بنشست *** و خاندان نبوتش گم شد
سگ اصحاب کهف روزی چند *** پی نیکان گرفت و مردم شد
در جای دیگر از رسول اکرم نقل میکند :« در آخر الزمان عده ای از امت من در مساجد می نشینند اما ذکر ایشان دنیا و حب دنیا است، با اینها همنشینی نکنید. » اصلا کراهت دارد انسان در مسجد حرف دنیا بزند ولی متاسفانه اینگونه است و در مساجد از امور اقتصادی ، سیاست و امور دنیا حرف می زنند. در روایات هست که وقتی انسان می خواهد وارد مسجد شود، مسجد را بارگاه خدا ببیند، مرکز حکومت خدا بداند. انسان که می خواهد وارد قصر سلطانی شود، از یک کیلومتری قصر چه حالی دارد؟ اضطراب و نگرانی دارد و وقتی رسید با ترس و لرز در آن کاخ قدم میگذارد. و وقتی به حضور سلطان رسید، با ادب ، با چشمانی بر زمین مواظب است کوچکترین حرکت نابه جایی از او صادر نشود. خب مسجد نیز محل حکومت خداست. انسان واقعا همین گونه وارد مسجد شود. یعنی با یک ترس، اضطراب. با ادب ، با خشوع و خضوع وارد مسجد شود. بی وضو وارد نشود. انسان های اهل الله که می خواهند وارد مسجد شوند، حالشان عوض می شود. آنها خدا را سلطان علی الاطلاق عالم آفرینش می دانند و می بینند، مشاهده میکنند و لذا مسجد را محل فرمانروایی خدا می دانند. اما متاسفانه ما که می خواهیم وارد مسجد شویم ، خیلی معمولی ، انگار می خواهیم وارد سینما شویم. هیچ فرقی برای ما نمیکند. برای اینکه قلب ما از خدا در حجاب است. تجلی تام و اعظم خدا در مقام قلب انسان است و مادامی که انسان قلبش در حجاب است، انسان از خدا در حجاب است. وقتی انسان از خدا در حجاب است، نه نسبت به خدا خوفی دارد و نه نسبت به خدا محبت و شوقی دارد. اگر کسی بتواند حجابها را پاره کند و به مقام قلبش برسد ، خدا را در باطن خود ببیند، یعنی انسان چشم باطن بین داشته باشد نسبت به خودش ، این انسان چشم باطن بین نسبت به همه موجودات پیدا میکند. یعنی یک درخت را که نگاه میکند، خدا را در باطن او می بیند. آن طور که در درخت مسجد را می بیند، در مسجد طور دیگری می بیند. بیت الحرام که می رود، آنجا را باز جور دیگری می بیند. شاید این انسان قدرت رفتن به حج را نداشته باشد یعنی خدا را با یک جبروت ، قهاریت دیگری می بیند ، چشمشان که به مسجد الحرام می افتد بیهوش می شوند از آن عظمت و اگر هم بی هوش نشوند باید با زحمت وارد شوند .
ما نسبت به صاحب مسجد در غقلت هستیم. خداوند در باطن همه ما است . فرمود « نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي » روح خدا در ماست. انسان میخواهد به خدا برسد، باید به روح خدا برسد و روح خدا در باطن ما است. اگر انسان توانست به آن روح ، به آن نور برسد، چشم باطن بینش باز شود، نه تنها باطن خود را می بیند، بلکه باطن موجودات را نیز می بیند. در اینجاست که خدا را در مسجد جور دیگری ، با یک قهاریتی ، کبریایی ، جبروتی می بیند. لذا برای ما فرقی ندارد که وارد مسجد شویم یا مغازه معمولی. از خدا ، از صاحب این خانه در حجاب هستیم. اینها واقعا چیزهایی است که باید انسان را بترساند که چرا برای من فرقی نمیکند؟ چرا خدا برای ما به اندازه یک آدم ( رئیس یک اداره) ارزش ندارد؟ کبریایی خدا به اندازه کبریایی یک آدم نیست در نظر ما. اینها چیزهایی است که اهل الله به آن رسیده اند و به آن توجه دارند. لذا با یک ادب دیگری وارد مسجد می شوند و در مسجد هم مراقب اند. قلب یک اضطرابی میگیرد و این اضطراب قلبی تاثیری بر جسمشان می گذارد حرکات انسان کم می شود، زبان بسته می شود . ما اینطور نیستیم، حداقل عملمان را مانند آنها کنیم. از مقام مقربین بهره ای داشته باشیم. آنها در مقام شهود هستند اما چون ما در مقام شهود نیستیم ، قلب اضطرابی پیدا نمی کند حداقل اعمالمان مانند آنها باشد و حرمت مسجد را داشته باشیم.
« با مردم با زبان و جسمتان همراهی کنید اما در قلبها و اعمال خودتان از آنها کناره گیری کنید. » انسان مواظب باشد که در اعمال خود به دنبال مردم حرکت نکند. عمل و قلب بیرون باشد اما زبان و جسم در بین مردم . این “عزلت به قلب” است که خوب عزلتی است. خداوند به پیامبر می فرماید : « ای کاش می چشیدی لذت سکوت و گرسنگی و جوع را .» تا ما بشنویم.
در باب دو حدیث نبوی رسول الله (ص) فرمود :« انسان بر دین کسی است که با او دوستی می کند. »پس انسان باید مواظبت کند که با چه کسی دوستی و اختلاط میکند. به هر حال انسان یک موجود تاثیرپذیر است. یک مثلی هست که میگوید ” بگو دوستت کیست تا بگویم تو که […]
در باب دو حدیث نبوی رسول الله (ص) فرمود :« انسان بر دین کسی است که با او دوستی می کند. »پس انسان باید مواظبت کند که با چه کسی دوستی و اختلاط میکند. به هر حال انسان یک موجود تاثیرپذیر است. یک مثلی هست که میگوید ” بگو دوستت کیست تا بگویم تو که […]
رسول الله (ص) فرمود :« انسان بر دین کسی است که با او دوستی می کند. »
پس انسان باید مواظبت کند که با چه کسی دوستی و اختلاط میکند. به هر حال انسان یک موجود تاثیرپذیر است. یک مثلی هست که میگوید ” بگو دوستت کیست تا بگویم تو که هستی ” واقعا هم این گونه است. بالاخره باید سنخیتی بین این دو باشد که جذب یکدیگر شدند به همین خاطر میتوان از روی رفیق دیگری را شناخت.
در عجب ماندم بجستم حالشان *** تا چه قدر مشترک یابم نشان
چون شدم نزدیک، من حیران و دنگ *** خود بدیدم هر دوان بودند لنگ
لنگی باعث می شود که زاغ و لک لک با یکدیگر دوست شوند. این است که انسان وقتی با کسی دوست می شود، سنخیتی بین خودش و او می بیند. لذا می توان دین و عقیده اش را از روی دوستش شناخت. لذا نگاه کن که با چه کسی دوستی میکنی که :
پسر نوح با بدان بنشست *** و خاندان نبوتش گم شد
سگ اصحاب کهف روزی چند *** پی نیکان گرفت و مردم شد
در جای دیگر از رسول اکرم نقل میکند :« در آخر الزمان عده ای از امت من در مساجد می نشینند اما ذکر ایشان دنیا و حب دنیا است، با اینها همنشینی نکنید. » اصلا کراهت دارد انسان در مسجد حرف دنیا بزند ولی متاسفانه اینگونه است و در مساجد از امور اقتصادی ، سیاست و امور دنیا حرف می زنند. در روایات هست که وقتی انسان می خواهد وارد مسجد شود، مسجد را بارگاه خدا ببیند، مرکز حکومت خدا بداند. انسان که می خواهد وارد قصر سلطانی شود، از یک کیلومتری قصر چه حالی دارد؟ اضطراب و نگرانی دارد و وقتی رسید با ترس و لرز در آن کاخ قدم میگذارد. و وقتی به حضور سلطان رسید، با ادب ، با چشمانی بر زمین مواظب است کوچکترین حرکت نابه جایی از او صادر نشود. خب مسجد نیز محل حکومت خداست. انسان واقعا همین گونه وارد مسجد شود. یعنی با یک ترس، اضطراب. با ادب ، با خشوع و خضوع وارد مسجد شود. بی وضو وارد نشود. انسان های اهل الله که می خواهند وارد مسجد شوند، حالشان عوض می شود. آنها خدا را سلطان علی الاطلاق عالم آفرینش می دانند و می بینند، مشاهده میکنند و لذا مسجد را محل فرمانروایی خدا می دانند. اما متاسفانه ما که می خواهیم وارد مسجد شویم ، خیلی معمولی ، انگار می خواهیم وارد سینما شویم. هیچ فرقی برای ما نمیکند. برای اینکه قلب ما از خدا در حجاب است. تجلی تام و اعظم خدا در مقام قلب انسان است و مادامی که انسان قلبش در حجاب است، انسان از خدا در حجاب است. وقتی انسان از خدا در حجاب است، نه نسبت به خدا خوفی دارد و نه نسبت به خدا محبت و شوقی دارد. اگر کسی بتواند حجابها را پاره کند و به مقام قلبش برسد ، خدا را در باطن خود ببیند، یعنی انسان چشم باطن بین داشته باشد نسبت به خودش ، این انسان چشم باطن بین نسبت به همه موجودات پیدا میکند. یعنی یک درخت را که نگاه میکند، خدا را در باطن او می بیند. آن طور که در درخت مسجد را می بیند، در مسجد طور دیگری می بیند. بیت الحرام که می رود، آنجا را باز جور دیگری می بیند. شاید این انسان قدرت رفتن به حج را نداشته باشد یعنی خدا را با یک جبروت ، قهاریت دیگری می بیند ، چشمشان که به مسجد الحرام می افتد بیهوش می شوند از آن عظمت و اگر هم بی هوش نشوند باید با زحمت وارد شوند .
ما نسبت به صاحب مسجد در غقلت هستیم. خداوند در باطن همه ما است . فرمود « نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي » روح خدا در ماست. انسان میخواهد به خدا برسد، باید به روح خدا برسد و روح خدا در باطن ما است. اگر انسان توانست به آن روح ، به آن نور برسد، چشم باطن بینش باز شود، نه تنها باطن خود را می بیند، بلکه باطن موجودات را نیز می بیند. در اینجاست که خدا را در مسجد جور دیگری ، با یک قهاریتی ، کبریایی ، جبروتی می بیند. لذا برای ما فرقی ندارد که وارد مسجد شویم یا مغازه معمولی. از خدا ، از صاحب این خانه در حجاب هستیم. اینها واقعا چیزهایی است که باید انسان را بترساند که چرا برای من فرقی نمیکند؟ چرا خدا برای ما به اندازه یک آدم ( رئیس یک اداره) ارزش ندارد؟ کبریایی خدا به اندازه کبریایی یک آدم نیست در نظر ما. اینها چیزهایی است که اهل الله به آن رسیده اند و به آن توجه دارند. لذا با یک ادب دیگری وارد مسجد می شوند و در مسجد هم مراقب اند. قلب یک اضطرابی میگیرد و این اضطراب قلبی تاثیری بر جسمشان می گذارد حرکات انسان کم می شود، زبان بسته می شود . ما اینطور نیستیم، حداقل عملمان را مانند آنها کنیم. از مقام مقربین بهره ای داشته باشیم. آنها در مقام شهود هستند اما چون ما در مقام شهود نیستیم ، قلب اضطرابی پیدا نمی کند حداقل اعمالمان مانند آنها باشد و حرمت مسجد را داشته باشیم.
« با مردم با زبان و جسمتان همراهی کنید اما در قلبها و اعمال خودتان از آنها کناره گیری کنید. » انسان مواظب باشد که در اعمال خود به دنبال مردم حرکت نکند. عمل و قلب بیرون باشد اما زبان و جسم در بین مردم . این “عزلت به قلب” است که خوب عزلتی است. خداوند به پیامبر می فرماید : « ای کاش می چشیدی لذت سکوت و گرسنگی و جوع را .» تا ما بشنویم.
دیدگاهِ شما
keyboard_arrow_down