filter_list موضوعات search جستجو

مروج توحید

person حساب کاربری file_download اپلیکیشن

اسرار روزه جلسه بیست و پنجم

اسرار روزه جلسه 25

در باب انواع ریاضت

 در شریعت ما و شریعت های قبل و حتی فرقه هایی که اصلا در شریعت خاصی نیستند مثل فرقه بودایی و امثال اینها، کسانی که می خواهند از راه دل سیری به سوی حقیقت مطلق سیر کنند، مسئله گرسنگی و خلوت و امثال اینها خیلی تاکید می شود. هر کس این حقیقت مطلق را به چیزی تعبیر می کند. ما میگوییم “خدا“، بودایی ها میگویند “نیروانا” . در هر حال همه آنها قبول کرده اند که یک حقیقت مطلقی در این عالم وجود دارد و ما باید به سوی آن حرکت کنیم. تمام آنها مهم ترین عامل را در حرکت به سوی او ، همین چند امر دانسته اند: سکوت – گرسنگی – خلوت. اینها بسیار موثر هستند در حرکت قلب به سوی خدا.

به طور کلی برای حرکت کردن به سوی مقصدی ، باید جایی که الان دارد را ترک کند. یک چیز طبیعی است. برای رفتن به مشهد باید سبزوار را ترک کند. نمی شود انسان در سبزوار بماند و بگوید میخواهم به مشهد بروم. انسانی که میخواهد به پیش خدا برود ، طبیعی است که باید دنیا را ترک کند. انسانی که می خواهد در این دنیا بماند و دلش به دنیا باشد ، محبت دنیا در قلب داشته باشد، نمی تواند به خدا برسد. این است که انسان باید عالم طبیعت را ترک کند. ترک طبیعت به این است که انسان طبیعت خود را ترک کند. سفر به سوی خدا به این معنا نیست که انسان با یک هواپیما یا موشک از اینجا به یک کره دیگر برود. کره دیگر نیز طبییعت است، آنجا نیز عالم دنیا است. فرقی نمی کند. این سفر، یک سفر با قلب است. روح باید از این عالم خارج شود. انسان در قلب خودش واقعا محبت دنیا را نبیند. آمد و رفت دنیا ، هیچ تاثیری در قلب نگذارد.

به طور کلی ریاضت ها دو نوع است :
1. در خلوت :
انسان مشغول عبادت، ذکر، فکر شود. مطالعه کتابهایی که در حرکت دادن انسان به سوی خدا موثر هستند. شرح حال کسانی که مجاهده کرده اند ، از خود گذشتند و رسیدند به عوالم نور.  به سجده طولانی رود. به بزرگان و ائمه اطهار توسل کند.
2. در جمع :
مثلا در خیابان چشم خود را نگه دارد. در مجلس زبان خود را نگه دارد. انسان باید اینها را مرتب تمرین کند.

همه ریاضت هایی که انسان در خلوت متحمل می شود، لازم هست اما کافی نیست. به این خاطر که انسان در خلوت فرصت یک سری از گناهان را پیدا نمیکند. این است که اگر انسان مدتها در خلوت به سر ببرد و بعدا وارد جامعه شود، در مقابل اموری قرار میگیرد که چه بسا خود را می بازد. لذا یک سری مجاهدت ها و ریاضت هایی هست که انسان باید در جلوت آنها را متحمل شود.

در دین ما به ازدواج تاکید شده و سنت پیغمبر است. رسول الله فرموند : « هرکس از سنت من رو گردانی کند، از من نیست. »
 این برای چیست؟ برای این است که خود ازدواج یک سری ریاضت هایی را به انسان تحمیل می کند. چه بسا طرف بداخلاق درآمد، و او در مقابل بداخلاقی طرف مقابل صبر کند و اینگونه نباشد که اگر او چیزی گفت، دیگری هم چیزی بگوید. انسان که در همین جا صبر می کند، این صبر قوی می شود، اراده قوی می شود. اگر او حرف زشتی زد، این در مقابل آرام باشد. به هرحال هر ناملایمتی که از او دید، این آرام باشد. خود محیط این خانواده، محیطی می شود برای پرواز روحانی انسان. یعنی قوت گرفتن عقل، قوت گرفتن روح ، حرکت کردن به سوی عوالم بالا .
فرض کنیم که انسان مجرد باشد، طبیعی است که این مسائل پیش نمی آید. گاهی دوستان از همسرانشان شکایت میکنند که آقا اینجور است و یا خانم این جور است. چیزی که می گویم این است : این فرصت یک رحمت است برای شما. یعنی برای شما یک میدان خودسازی پیدا شده که شما می توانید از همین برای تقویت صبر خودتان، تقویت روح خودتان استفاده کنید. می توانید یک مجاهده عملی داشته باشید. این که در مقابل بداخلاقی های او صبر کند. در مقابل بدزبانی های او صبر کند. در مقابل تقاضاهای نا به جای او  صبر کند. نمی خواهم بگویم که انسان به طور کلی تابع و مطیع باشد، نه. بحث این نیست. بحث صبر در مقابل ناملایمتی های اوست . یک میدانی است که انسان از همین جا می تواند خیلی راحت به کمالاتی دست پیدا کند. به آنها خدمت کند و در اثر خدمت به آنها، به کمالاتی دست پیدا کند. انسان همین که نیت کند ” ” خدایا به خاطر رضایت تو میخواهم به خلق تو خدمت کنم. ” به هرحال به همسرش ، قبل از این که به چشم زن من یا مرد من نگاه کند ، به عنوان مخلوق خدا نگاه کند و نیتش این باشد که خدایا من می خواهم به مخلوقات تو خدمت کنم. اگر حاجتی دارند، آن را رفع کنم. خود این یک  ثواب بزرگ است ، یک حرکت بزرگ است که انسان به خاطر خدا به همسر و فرزندان خود خدمت کند. اینها ریاضت هایی است که انسان در جمع متحمل میشود.
یا در اداره همین طور. اگر همکارش حرف نابه جایی زد چیزی نگوید ، اگر کاری خلاف در حق  من انجام داد، صبر کند و اگر ارباب رجوع آمد اینطور نباشد که از سر خود باز کند. اینطور باشد که اگر برادر یا پدر در آن اداره بیایند، خودم بلند می شوند و کار او را راه می اندازم، برای خلق خدا نیز به همین ترتیب عمل کند.کاری کنیم که اداره مسجد ما شود. قرآن می فرماید « سجده کن و نزدیک شو » پس معلوم می شود که هر عملی که انسان را به مقام قرب می رساند، آن عمل سجده است. سجده فقط پیشانی گذاشتن بر خاک نیست. چه بسا اصلا روح سجده را ندارد یعنی سر به سجده میگذارد اما حواسش این طرف و آن طرف است یعنی آن قربی که باید از این سجده به دست آید، به دست نمی آید. اما اگر همین کارمند نیت کرد که برای رضا تو می روم نه پول ، به چشم شغل به کار خودم نگاه نکنم، به شغل خود به این چشم نگاه کنم که این یک مجرایی است که من می توانم از طریق آن به خدا برسم. لذا وقتی از در بیرون می آید با این نیت بیاید که ” خدایا من می روم تا حاجات خلق تو را بر آورده کنم. ” و در عمل نیز آن را نشان دهد. یعنی زحمت بکشد، کوشش کند، از خودش مایه بگذارد. خب این ادراه رفتن ، می شود ” سجده ” چون با آن به خدا نزدیک می شود. و هر مکان که در آن سجده انجام بگیرد، می شود “مسجد” . بنابراین این عمل تو = سجده ، اداره = مسجد. به همین ترتیب در سایر مشاغل.

در روایت هست که « خوب شوهر داری مجاهدت است. » لذا فرمود « مسجد زن، خانه زن است. »
اینها سخت است ولی همین ریاضت ها و مجاهدت ها انسان را به مقام قرب می رساند و این که انسان که در مقابل یک حرام قرار می گیرد، خود را نگه دارد. این ترک ها و آن فعل ها روی هم ریاضت در جمع را تشکیل میدهند. بلکه اینها سریع تر انسان را به خدا می رساند.

منظور ما از این که بیشتر روی مسئله خلوت تاکید می کنیم این است که انسان خود را در جامعه پرت و پلا نکند، هرجا شد برود، هر شب مهمانی ، حرف های لهو. اینجور دنیا برای انسان بسیار مضر است. اگر کاری در دنیا داری ، برو کارت را انجام  بده و زود برگرد به خلوت خود. همان مقداری هم که در دنیا می روی،  سعی کن ریاضتی باشد برای تو. این است که منظور از خلوت این نیست که انسان  خود را در چارچوب خانه زندانی کند و به هیچ وجه بیرون نرود. منظور این است که زوائد دنیا را حذف کند. اگر بیرون کاری دارد که 1 ساعت انجام می شود، آن را 1:30 نکند. انسانی که نفس او هنوز ضعیف است، وقتی زیاد در جامعه بماند، بالاخره جامعه آسیب های خود را بر او می زند. خانه داری ، ملازم بیت بودن ، برای زن و مرد لازم است. تا این که انسان به مرحله ای برسد، یک قدرت روحانی ای پیدا کند که اگر آمد در میان جامعه، مطمئن باشد اگر برای همیشه هم در جامعه ماند، کوچکترین آسیبی از جامعه نمی بیند.

اصطلاح طلبه ها :« درس یکبار است اما تکرار آن هزار بار است .» تا این درس ملکه انسان شود. خیلی از مردم فقط در ماه رمضان عابد می شوند. این جور روزه داری و مسلمانی که مخصوص ماه مبار ک رمضان باشد خیلی فایده ندارد. انسان باید همه ماه هایش را ، ماه رمضان کند. درست است که روزه نمی گیرد اما حقیقت عبودیت را در خود حفظ کند. بیشتر به این مسائل فکر کنید. به این جلسات اینطور نگاه نشود که ما کلمه ای بگوییم ، شما بشنوید و بعد بروید. خیلی ها پای ممبر که می روند، برای ثواب می روند.

ثواب :
 یعنی انسان عمل کند. بشنود و عمل کند.

 این است که دوستان فکر کنند . مخصوصا در بحث “مراتب انسان “که داریم. واقعا ببینیم انسان چیست و ما در کجا  هستیم. ما میزان دادیم خدمت دوستان . میزان انسان مرتبه اولوالالباب است ، ابرار، مقریین، مخلصین است. ما کجا هستیم واقعا؟ در مرتبه طبیعت گیر کرده ایم . اعمالی که انجام میدهیم یک ذره هم نمی توانند ما را از عالم طبیعت بکنند. کجای کار خراب است؟ چرا کنده نمی شویم؟ چرا 20/30/40 سال که عبادت کرده ایم، از طبیعت کنده نشده ایم؟ هنوز در قلب خودمان دنیا را دوست داریم. شاید از این فکر کردنهای زیاد و  متوالی، یک مرتبه رسوبات روی قلب شکافی بردارد و اینها بشکنند و نوری از قلب انسان که نور خداست ساطع شود و انسان را منور کند.

فکر خیلی موثر است. در فشار آوردن روی رسوبات قلب خیلی موثر است. این است که زیاد فکر کنید در این مسائل. امیداریم دنباله این مسائل را بگیرید و به جایی برسانید و یک فتح بابی از ابواب انسانی بشود.  بابی از ابواب انسانیت برای ما باز شود بالاخره راهمان دهند به عالم انسانیت. اینطور نباشد که محروم از عوالم انسانی از این عالم برویم. خیلی بد است این ، خیلی بد! سگ اصحاب کهف را هم به بهشت می برند. بهشت رفتن که خیلی مهم نیست آقا و مهم این است انسان در بهشت به کمالات الهی و انسانی دست پیدا کند. و الا مومنین از اجنه هم به بهشت می روند. شیعه علی (ع) در بهشتی برود که اجنه ، سگ ، خر حضرت عیسی هم در آن  بهشت هستند؟ این چیزی نیست که برای انسان بخواهد ارزش داشته باشد. بهشت آن است که علی ابن ابی طالب در آنجا است و انسان با او همنشین شود. مقامات انسانی است.

لذا ان شاءلله جنبشی در خود ایجاد کنیم که فتح بابی شود برای ما. باز هم امیدواریم خداوند خودش دست ما را بگیرد و ما را در این سیر یاری کند و تا زمانی که ما را به منازل انسانیت  نرسانده، از این دنیا نبرد.

دیدگاهِ شما
keyboard_arrow_down

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

در باب انواع ریاضت

 در شریعت ما و شریعت های قبل و حتی فرقه هایی که اصلا در شریعت خاصی نیستند مثل فرقه بودایی و امثال اینها، کسانی که می خواهند از راه دل سیری به سوی حقیقت مطلق سیر کنند، مسئله گرسنگی و خلوت و امثال اینها خیلی تاکید می شود. هر کس این حقیقت مطلق را به چیزی تعبیر می کند. ما میگوییم “خدا“، بودایی ها میگویند “نیروانا” . در هر حال همه آنها قبول کرده اند که یک حقیقت مطلقی در این عالم وجود دارد و ما باید به سوی آن حرکت کنیم. تمام آنها مهم ترین عامل را در حرکت به سوی او ، همین چند امر دانسته اند: سکوت – گرسنگی – خلوت. اینها بسیار موثر هستند در حرکت قلب به سوی خدا.

به طور کلی برای حرکت کردن به سوی مقصدی ، باید جایی که الان دارد را ترک کند. یک چیز طبیعی است. برای رفتن به مشهد باید سبزوار را ترک کند. نمی شود انسان در سبزوار بماند و بگوید میخواهم به مشهد بروم. انسانی که میخواهد به پیش خدا برود ، طبیعی است که باید دنیا را ترک کند. انسانی که می خواهد در این دنیا بماند و دلش به دنیا باشد ، محبت دنیا در قلب داشته باشد، نمی تواند به خدا برسد. این است که انسان باید عالم طبیعت را ترک کند. ترک طبیعت به این است که انسان طبیعت خود را ترک کند. سفر به سوی خدا به این معنا نیست که انسان با یک هواپیما یا موشک از اینجا به یک کره دیگر برود. کره دیگر نیز طبییعت است، آنجا نیز عالم دنیا است. فرقی نمی کند. این سفر، یک سفر با قلب است. روح باید از این عالم خارج شود. انسان در قلب خودش واقعا محبت دنیا را نبیند. آمد و رفت دنیا ، هیچ تاثیری در قلب نگذارد.

به طور کلی ریاضت ها دو نوع است :
1. در خلوت :
انسان مشغول عبادت، ذکر، فکر شود. مطالعه کتابهایی که در حرکت دادن انسان به سوی خدا موثر هستند. شرح حال کسانی که مجاهده کرده اند ، از خود گذشتند و رسیدند به عوالم نور.  به سجده طولانی رود. به بزرگان و ائمه اطهار توسل کند.
2. در جمع :
مثلا در خیابان چشم خود را نگه دارد. در مجلس زبان خود را نگه دارد. انسان باید اینها را مرتب تمرین کند.

همه ریاضت هایی که انسان در خلوت متحمل می شود، لازم هست اما کافی نیست. به این خاطر که انسان در خلوت فرصت یک سری از گناهان را پیدا نمیکند. این است که اگر انسان مدتها در خلوت به سر ببرد و بعدا وارد جامعه شود، در مقابل اموری قرار میگیرد که چه بسا خود را می بازد. لذا یک سری مجاهدت ها و ریاضت هایی هست که انسان باید در جلوت آنها را متحمل شود.

در دین ما به ازدواج تاکید شده و سنت پیغمبر است. رسول الله فرموند : « هرکس از سنت من رو گردانی کند، از من نیست. »
 این برای چیست؟ برای این است که خود ازدواج یک سری ریاضت هایی را به انسان تحمیل می کند. چه بسا طرف بداخلاق درآمد، و او در مقابل بداخلاقی طرف مقابل صبر کند و اینگونه نباشد که اگر او چیزی گفت، دیگری هم چیزی بگوید. انسان که در همین جا صبر می کند، این صبر قوی می شود، اراده قوی می شود. اگر او حرف زشتی زد، این در مقابل آرام باشد. به هرحال هر ناملایمتی که از او دید، این آرام باشد. خود محیط این خانواده، محیطی می شود برای پرواز روحانی انسان. یعنی قوت گرفتن عقل، قوت گرفتن روح ، حرکت کردن به سوی عوالم بالا .
فرض کنیم که انسان مجرد باشد، طبیعی است که این مسائل پیش نمی آید. گاهی دوستان از همسرانشان شکایت میکنند که آقا اینجور است و یا خانم این جور است. چیزی که می گویم این است : این فرصت یک رحمت است برای شما. یعنی برای شما یک میدان خودسازی پیدا شده که شما می توانید از همین برای تقویت صبر خودتان، تقویت روح خودتان استفاده کنید. می توانید یک مجاهده عملی داشته باشید. این که در مقابل بداخلاقی های او صبر کند. در مقابل بدزبانی های او صبر کند. در مقابل تقاضاهای نا به جای او  صبر کند. نمی خواهم بگویم که انسان به طور کلی تابع و مطیع باشد، نه. بحث این نیست. بحث صبر در مقابل ناملایمتی های اوست . یک میدانی است که انسان از همین جا می تواند خیلی راحت به کمالاتی دست پیدا کند. به آنها خدمت کند و در اثر خدمت به آنها، به کمالاتی دست پیدا کند. انسان همین که نیت کند ” ” خدایا به خاطر رضایت تو میخواهم به خلق تو خدمت کنم. ” به هرحال به همسرش ، قبل از این که به چشم زن من یا مرد من نگاه کند ، به عنوان مخلوق خدا نگاه کند و نیتش این باشد که خدایا من می خواهم به مخلوقات تو خدمت کنم. اگر حاجتی دارند، آن را رفع کنم. خود این یک  ثواب بزرگ است ، یک حرکت بزرگ است که انسان به خاطر خدا به همسر و فرزندان خود خدمت کند. اینها ریاضت هایی است که انسان در جمع متحمل میشود.
یا در اداره همین طور. اگر همکارش حرف نابه جایی زد چیزی نگوید ، اگر کاری خلاف در حق  من انجام داد، صبر کند و اگر ارباب رجوع آمد اینطور نباشد که از سر خود باز کند. اینطور باشد که اگر برادر یا پدر در آن اداره بیایند، خودم بلند می شوند و کار او را راه می اندازم، برای خلق خدا نیز به همین ترتیب عمل کند.کاری کنیم که اداره مسجد ما شود. قرآن می فرماید « سجده کن و نزدیک شو » پس معلوم می شود که هر عملی که انسان را به مقام قرب می رساند، آن عمل سجده است. سجده فقط پیشانی گذاشتن بر خاک نیست. چه بسا اصلا روح سجده را ندارد یعنی سر به سجده میگذارد اما حواسش این طرف و آن طرف است یعنی آن قربی که باید از این سجده به دست آید، به دست نمی آید. اما اگر همین کارمند نیت کرد که برای رضا تو می روم نه پول ، به چشم شغل به کار خودم نگاه نکنم، به شغل خود به این چشم نگاه کنم که این یک مجرایی است که من می توانم از طریق آن به خدا برسم. لذا وقتی از در بیرون می آید با این نیت بیاید که ” خدایا من می روم تا حاجات خلق تو را بر آورده کنم. ” و در عمل نیز آن را نشان دهد. یعنی زحمت بکشد، کوشش کند، از خودش مایه بگذارد. خب این ادراه رفتن ، می شود ” سجده ” چون با آن به خدا نزدیک می شود. و هر مکان که در آن سجده انجام بگیرد، می شود “مسجد” . بنابراین این عمل تو = سجده ، اداره = مسجد. به همین ترتیب در سایر مشاغل.

در روایت هست که « خوب شوهر داری مجاهدت است. » لذا فرمود « مسجد زن، خانه زن است. »
اینها سخت است ولی همین ریاضت ها و مجاهدت ها انسان را به مقام قرب می رساند و این که انسان که در مقابل یک حرام قرار می گیرد، خود را نگه دارد. این ترک ها و آن فعل ها روی هم ریاضت در جمع را تشکیل میدهند. بلکه اینها سریع تر انسان را به خدا می رساند.

منظور ما از این که بیشتر روی مسئله خلوت تاکید می کنیم این است که انسان خود را در جامعه پرت و پلا نکند، هرجا شد برود، هر شب مهمانی ، حرف های لهو. اینجور دنیا برای انسان بسیار مضر است. اگر کاری در دنیا داری ، برو کارت را انجام  بده و زود برگرد به خلوت خود. همان مقداری هم که در دنیا می روی،  سعی کن ریاضتی باشد برای تو. این است که منظور از خلوت این نیست که انسان  خود را در چارچوب خانه زندانی کند و به هیچ وجه بیرون نرود. منظور این است که زوائد دنیا را حذف کند. اگر بیرون کاری دارد که 1 ساعت انجام می شود، آن را 1:30 نکند. انسانی که نفس او هنوز ضعیف است، وقتی زیاد در جامعه بماند، بالاخره جامعه آسیب های خود را بر او می زند. خانه داری ، ملازم بیت بودن ، برای زن و مرد لازم است. تا این که انسان به مرحله ای برسد، یک قدرت روحانی ای پیدا کند که اگر آمد در میان جامعه، مطمئن باشد اگر برای همیشه هم در جامعه ماند، کوچکترین آسیبی از جامعه نمی بیند.

اصطلاح طلبه ها :« درس یکبار است اما تکرار آن هزار بار است .» تا این درس ملکه انسان شود. خیلی از مردم فقط در ماه رمضان عابد می شوند. این جور روزه داری و مسلمانی که مخصوص ماه مبار ک رمضان باشد خیلی فایده ندارد. انسان باید همه ماه هایش را ، ماه رمضان کند. درست است که روزه نمی گیرد اما حقیقت عبودیت را در خود حفظ کند. بیشتر به این مسائل فکر کنید. به این جلسات اینطور نگاه نشود که ما کلمه ای بگوییم ، شما بشنوید و بعد بروید. خیلی ها پای ممبر که می روند، برای ثواب می روند.

ثواب :
 یعنی انسان عمل کند. بشنود و عمل کند.

 این است که دوستان فکر کنند . مخصوصا در بحث “مراتب انسان “که داریم. واقعا ببینیم انسان چیست و ما در کجا  هستیم. ما میزان دادیم خدمت دوستان . میزان انسان مرتبه اولوالالباب است ، ابرار، مقریین، مخلصین است. ما کجا هستیم واقعا؟ در مرتبه طبیعت گیر کرده ایم . اعمالی که انجام میدهیم یک ذره هم نمی توانند ما را از عالم طبیعت بکنند. کجای کار خراب است؟ چرا کنده نمی شویم؟ چرا 20/30/40 سال که عبادت کرده ایم، از طبیعت کنده نشده ایم؟ هنوز در قلب خودمان دنیا را دوست داریم. شاید از این فکر کردنهای زیاد و  متوالی، یک مرتبه رسوبات روی قلب شکافی بردارد و اینها بشکنند و نوری از قلب انسان که نور خداست ساطع شود و انسان را منور کند.

فکر خیلی موثر است. در فشار آوردن روی رسوبات قلب خیلی موثر است. این است که زیاد فکر کنید در این مسائل. امیداریم دنباله این مسائل را بگیرید و به جایی برسانید و یک فتح بابی از ابواب انسانی بشود.  بابی از ابواب انسانیت برای ما باز شود بالاخره راهمان دهند به عالم انسانیت. اینطور نباشد که محروم از عوالم انسانی از این عالم برویم. خیلی بد است این ، خیلی بد! سگ اصحاب کهف را هم به بهشت می برند. بهشت رفتن که خیلی مهم نیست آقا و مهم این است انسان در بهشت به کمالات الهی و انسانی دست پیدا کند. و الا مومنین از اجنه هم به بهشت می روند. شیعه علی (ع) در بهشتی برود که اجنه ، سگ ، خر حضرت عیسی هم در آن  بهشت هستند؟ این چیزی نیست که برای انسان بخواهد ارزش داشته باشد. بهشت آن است که علی ابن ابی طالب در آنجا است و انسان با او همنشین شود. مقامات انسانی است.

لذا ان شاءلله جنبشی در خود ایجاد کنیم که فتح بابی شود برای ما. باز هم امیدواریم خداوند خودش دست ما را بگیرد و ما را در این سیر یاری کند و تا زمانی که ما را به منازل انسانیت  نرسانده، از این دنیا نبرد.

دیدگاهِ شما
keyboard_arrow_down

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *