filter_list موضوعات search جستجو

مروج توحید

person حساب کاربری file_download اپلیکیشن

اسرار روزه جلسه نهم

اسرار روزه جلسه 9

در باب عیوب نفس

یکی از آثار روزه و به طور کلی گرسنگی “حکمت” بود.
یکی از معانی حکمت بصیرت پیدا کردن به عیوب نفس در اثر نورانیت حکمت در وجود
مشکل ما این است که نه تنها از باطن افراد و افعال اطلاعی نداریم، بلکه از باطن خود نیز بی اطلاع هستیم و نمی دانیم خریدار ما در قیامت ملائکه بهشت هستند یا ملائکه دوزخ ؟ از هرکسی بپرسی می گوید من آدم خوبی هستم ! به قول سعدی :

 اگر از بسیط زمین عقل رخت بربندد   ***   کسی گمان نکند خویش را که نادان است


این عارضه بدی برای انسان است که از خودش مطمئن است. لذا وقتی کسی شکستی می خورد می گوییم گفتم فلان کار را نکن . تمام عیبها را در دیگران می بینم، در خودمان نمی بینیم. بزرگترین عامل توقف انسان همین است. اگر انسان عیوب خود را نبیند، در جای خود متوقف می شود.

سلوک الی الله و عروج الی الله، عروج روح ، نفس است. چگونه به سوی خدا می رود؟
باید پاک شود. از رذائل تطهیر شود. پرنده ای را در نظر بگیرید که طنابهایی به پای او بسته شده است. رذائل ما هرکدام طناب هایی هستند که به پای روح یا نفس ما بسته شده اند و نمی گذارند روح پرواز کند و برود. در مرتبه اول باید این رذائل ، تعلق ها را بشناسم تا یکی یکی آنها را قطع کنم. که او سبک شود و به بالا رود.

این است که معمولا انسانها همه توجهشان به بیرون از خودشان است. اگر هم به درونشان توجه دارند، به درون جسمانیشان توجه دارند. به نفس های جسمانیشان توجه دارند: گرسنه هستم، درآمد ندارم و امثال اینها . اما یک قدم آن طرف تر که عمق روحش است را شیطان حجاب ایجاد میکند و می گوید: تو از لحاظ مسائل اخلاقی و روحانی، هیچ مشکلی نداری ، کامل هستی. صفات بد نداری. صفات بد را دیگران دارند ! به مصلحت شیطان است که من عیوب جسم خود را ببینم چون به محض دیدن آنها ، به دنبال تکمیل و پرورش جسم می روم. برای این منظور باید وارد دنیا شوم. این است که شیطان با توجه دادن عیوب و نواقص جسمانی انسان را وارد دنیا میکند. معمولا چون انسانها ضعیف هستند، وقتی وارد دنیا می شوند، توجهشان به طرف دنیا میرود. لذا هم از باطن خود غافل می شوند و هم از خدا. همین برای شیطان بس است . این طور نیست که همیشه بخواهد انسان را به گناه وادار کند. همین که انسان از یاد خدا غافل شود، ولو به کارهای حلال ، برای او کفایت می کند. اصل غفلت برای شیطان مطرح است. وقتی انسان از خدا غافل می شود گناه می کند. مثل بچه کوچکی که تا مادرشان را پیش رو می بیند، دست به کبریت و چاقو و امثال آن نمی زند، همین که از مادر غافل شود ، با آنها بازی می کند و چه بسا خود را مجروح کند. لذا می فرماید « إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ  / 2عصر» :
خسر این است که انسان 60/70 سال در این دنیا آمده تا عیوب/ حیوانات نفس را شناسایی کند ، آنها را بکشد و از وجود خود بیرون کند، اما غفلت می کند و راحت برای خود راه می رود.  

تمام حیواناتی که در بیرون می بینید، مظاهر نفس انسان هستند:
مورچه – طمع ، گرگ – درندگی به جان مردم ، روباه- فریبکاری ، طاووس – خودنمایی

انسان چه قدر فرصت می خواهد تا با آنها به جنگ جانانه برخیزد و آنها را بکشد، بیرون کند؟ فرصت هست؟ نیست؟ به قول مولانا که در مثنوی این مثال را می زند : کسی دانه خواری را جلوی خانه اش کاشت و آن بزرگ شد. بوته شد و کم کم بزرگ شد. مردم اذیت می شدند. به او می گفتند آن را از جلوی خانه ات بکن . می گفت: باشد . حالا دیر نمی شود!  حالا این خاربن (بوته خار) هر روز قوت می گیرد.بزرگتر می شود. کسی که خار را کاشته هرروز پیرتر و ضعیف تر می شود. در آخر آنقدر او پیر و خار قوت می گیرد که آن بوته ، یک درخت تنومند می شود  و در درجه اول خود او را اذیت میکند. و در درجه بعد مردم را.

درست است که بروز ندادن رذائلی چون حسد ، تکبر خوب است اما اصل آن صفت در وجود او هست که یک درخت خار است، آتش است. تکبر برای شیطان است، برای فرعون است. انسان چه قدر عمر دارد که همه این صفت ها را بشناسد و بعد ریشه کن کند؟ مشکل بزرگ آن است که ما نمی دانیم این صفات درون ما هستند! تا در معرض قرار نگیریم مشخص نمی شود.

آن چیزی که بین معصیت و اطاعت در دنیا فرق می گذارد چیست؟ زمان و مکان:
فرض کنید الان ساعت 2 است و عبادت میکنم، بعد در ساعت 3 در کوچه گناه کرده ام.  نمی شود انسان در یک زمان یا در یک مکان، هم عبادت کند و هم اطاعت . حال اگر وارد عالمی شدیم که در آن زمان و مکان نبود، یعنی از اول عالم تا اخر عالم همه در یک لحظه جمع شد،- عالم قیامت این گونه است « قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ ﴿٤٩﴾ لَمَجْمُوعُونَ إِلَى مِيقَاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ ﴿٥٠﴾/ واقعه » – همه کسانی که هزارسال پیش بودند و خواهند آمد همه در یک زمان و یک مکان جمع می شوند. – پس افعال انسان نیز در یک زمان جمع می شود. در مثال قبلی یعنی در آن واحد هم اطاعت می کنم و هم معصیت. البته در آنجا اینها ظهور پیدا می کنند. یعنی یک مرتبه می بیند که دو چهره دارد. چرا که در اطاعت رو قلب به سوی خداست و در معصیت پشت به خدا ، لذا این امر قلبی، باطنی و روحی در جسم هم تاثیر می گذارد و انسان دارای دو صورت می شود: یکی جلو و یکی پشت چهره. همین طور می گویند آدم هایی که غیبت می کنند و یا زخم زبان می زنند، دو زبان در قیامت دارند. لذا در آن واحد هم مومن است و هم کافر. کسی که در یک لحظه واحد هم مومن است و هم کافر ، می شود “منافق” . روایت داریم که وقتی مومن گناه می کند، در لحظه گناه ایمان از او سلب می شود. یعنی در قیامت منافق محشور می شود.
این نفاق از نفاقی که کفار دارند بدتر است برای این که کافر در قلب خودش واقعا اعتقاد به خدا ندارد و قلبش پشت به خداست. اعمالش طوری است که مانند اعمال عبادت است، و الا قلب یک نواخت کافر است. اما در ما ، کار از قلب / باطن خراب است. یعنی باطن در یک لحظه موحد می شود ، در یک لحظه کافر . بعد اینها در قیامت که عالم جمع است و زمان در آنجا جمع می شود، در یک لحظه واحد هم مومن است و هم کافر .لذا ما کدام یک توانسته ایم همین یک صفت را ریشه کن کنیم ؟ یعنی ایمان و اطاعت در انسان ملکه شود، نهادینه شود. لذا می بینی خیلی ها در این دنیا مومن از دنیا می روند ولی کافر ، منافق ، محشور می شوند.

اگر من واقعا این عیوب را دیدم، و بعد در من سوز و گدازی ایجاد شد، اشک و آهی ایجاد شد، غمی ایجاد شد، اینها خودش خیلی موثر است در این که این صفات بد را آب کنند، از بین ببرند. اما ما آن را نیز نداریم . حداقل انسان درکی از این رذائل به دست آورد و نسبت به آنها غصه دار شود ، گریان شود، ناله کند، به خداوند توسل کند تا کم کم اینها از بین رود، بسوزد در اثر حرارت / داغی ای که در قلب انسان ایجاد می شود. تا انسان پاک به آن طرف وارد شود. این صفات در درونش نباشد.
این است که می بیند ما به ذره ای از حکمت یا آن نور باطنی محتاج تر هستیم تا به همه عالم . ثروت عالم را به ما بدهند، باید بگذاریم و برویم اما با چه نفس پر از رذیله ای برویم؟ ذره ای نور قلب برای ما بسیار بسیار بهتر و ارزشمند تر از همه ثروت های عالم است. و این حکمت و نور باطنی در سایه همان گرسنگی و روزه داری و امثال اینها برای انسان مهیا می شود و بعد شما متوجه می شوید که این روزه واقعا چه نعمت بزرگی است و ما به آسانی آن را از دست می دهیم.

دیدگاهِ شما
keyboard_arrow_down

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

در باب عیوب نفس

یکی از آثار روزه و به طور کلی گرسنگی “حکمت” بود.
یکی از معانی حکمت بصیرت پیدا کردن به عیوب نفس در اثر نورانیت حکمت در وجود
مشکل ما این است که نه تنها از باطن افراد و افعال اطلاعی نداریم، بلکه از باطن خود نیز بی اطلاع هستیم و نمی دانیم خریدار ما در قیامت ملائکه بهشت هستند یا ملائکه دوزخ ؟ از هرکسی بپرسی می گوید من آدم خوبی هستم ! به قول سعدی :

 اگر از بسیط زمین عقل رخت بربندد   ***   کسی گمان نکند خویش را که نادان است


این عارضه بدی برای انسان است که از خودش مطمئن است. لذا وقتی کسی شکستی می خورد می گوییم گفتم فلان کار را نکن . تمام عیبها را در دیگران می بینم، در خودمان نمی بینیم. بزرگترین عامل توقف انسان همین است. اگر انسان عیوب خود را نبیند، در جای خود متوقف می شود.

سلوک الی الله و عروج الی الله، عروج روح ، نفس است. چگونه به سوی خدا می رود؟
باید پاک شود. از رذائل تطهیر شود. پرنده ای را در نظر بگیرید که طنابهایی به پای او بسته شده است. رذائل ما هرکدام طناب هایی هستند که به پای روح یا نفس ما بسته شده اند و نمی گذارند روح پرواز کند و برود. در مرتبه اول باید این رذائل ، تعلق ها را بشناسم تا یکی یکی آنها را قطع کنم. که او سبک شود و به بالا رود.

این است که معمولا انسانها همه توجهشان به بیرون از خودشان است. اگر هم به درونشان توجه دارند، به درون جسمانیشان توجه دارند. به نفس های جسمانیشان توجه دارند: گرسنه هستم، درآمد ندارم و امثال اینها . اما یک قدم آن طرف تر که عمق روحش است را شیطان حجاب ایجاد میکند و می گوید: تو از لحاظ مسائل اخلاقی و روحانی، هیچ مشکلی نداری ، کامل هستی. صفات بد نداری. صفات بد را دیگران دارند ! به مصلحت شیطان است که من عیوب جسم خود را ببینم چون به محض دیدن آنها ، به دنبال تکمیل و پرورش جسم می روم. برای این منظور باید وارد دنیا شوم. این است که شیطان با توجه دادن عیوب و نواقص جسمانی انسان را وارد دنیا میکند. معمولا چون انسانها ضعیف هستند، وقتی وارد دنیا می شوند، توجهشان به طرف دنیا میرود. لذا هم از باطن خود غافل می شوند و هم از خدا. همین برای شیطان بس است . این طور نیست که همیشه بخواهد انسان را به گناه وادار کند. همین که انسان از یاد خدا غافل شود، ولو به کارهای حلال ، برای او کفایت می کند. اصل غفلت برای شیطان مطرح است. وقتی انسان از خدا غافل می شود گناه می کند. مثل بچه کوچکی که تا مادرشان را پیش رو می بیند، دست به کبریت و چاقو و امثال آن نمی زند، همین که از مادر غافل شود ، با آنها بازی می کند و چه بسا خود را مجروح کند. لذا می فرماید « إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ  / 2عصر» :
خسر این است که انسان 60/70 سال در این دنیا آمده تا عیوب/ حیوانات نفس را شناسایی کند ، آنها را بکشد و از وجود خود بیرون کند، اما غفلت می کند و راحت برای خود راه می رود.  

تمام حیواناتی که در بیرون می بینید، مظاهر نفس انسان هستند:
مورچه – طمع ، گرگ – درندگی به جان مردم ، روباه- فریبکاری ، طاووس – خودنمایی

انسان چه قدر فرصت می خواهد تا با آنها به جنگ جانانه برخیزد و آنها را بکشد، بیرون کند؟ فرصت هست؟ نیست؟ به قول مولانا که در مثنوی این مثال را می زند : کسی دانه خواری را جلوی خانه اش کاشت و آن بزرگ شد. بوته شد و کم کم بزرگ شد. مردم اذیت می شدند. به او می گفتند آن را از جلوی خانه ات بکن . می گفت: باشد . حالا دیر نمی شود!  حالا این خاربن (بوته خار) هر روز قوت می گیرد.بزرگتر می شود. کسی که خار را کاشته هرروز پیرتر و ضعیف تر می شود. در آخر آنقدر او پیر و خار قوت می گیرد که آن بوته ، یک درخت تنومند می شود  و در درجه اول خود او را اذیت میکند. و در درجه بعد مردم را.

درست است که بروز ندادن رذائلی چون حسد ، تکبر خوب است اما اصل آن صفت در وجود او هست که یک درخت خار است، آتش است. تکبر برای شیطان است، برای فرعون است. انسان چه قدر عمر دارد که همه این صفت ها را بشناسد و بعد ریشه کن کند؟ مشکل بزرگ آن است که ما نمی دانیم این صفات درون ما هستند! تا در معرض قرار نگیریم مشخص نمی شود.

آن چیزی که بین معصیت و اطاعت در دنیا فرق می گذارد چیست؟ زمان و مکان:
فرض کنید الان ساعت 2 است و عبادت میکنم، بعد در ساعت 3 در کوچه گناه کرده ام.  نمی شود انسان در یک زمان یا در یک مکان، هم عبادت کند و هم اطاعت . حال اگر وارد عالمی شدیم که در آن زمان و مکان نبود، یعنی از اول عالم تا اخر عالم همه در یک لحظه جمع شد،- عالم قیامت این گونه است « قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ ﴿٤٩﴾ لَمَجْمُوعُونَ إِلَى مِيقَاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ ﴿٥٠﴾/ واقعه » – همه کسانی که هزارسال پیش بودند و خواهند آمد همه در یک زمان و یک مکان جمع می شوند. – پس افعال انسان نیز در یک زمان جمع می شود. در مثال قبلی یعنی در آن واحد هم اطاعت می کنم و هم معصیت. البته در آنجا اینها ظهور پیدا می کنند. یعنی یک مرتبه می بیند که دو چهره دارد. چرا که در اطاعت رو قلب به سوی خداست و در معصیت پشت به خدا ، لذا این امر قلبی، باطنی و روحی در جسم هم تاثیر می گذارد و انسان دارای دو صورت می شود: یکی جلو و یکی پشت چهره. همین طور می گویند آدم هایی که غیبت می کنند و یا زخم زبان می زنند، دو زبان در قیامت دارند. لذا در آن واحد هم مومن است و هم کافر. کسی که در یک لحظه واحد هم مومن است و هم کافر ، می شود “منافق” . روایت داریم که وقتی مومن گناه می کند، در لحظه گناه ایمان از او سلب می شود. یعنی در قیامت منافق محشور می شود.
این نفاق از نفاقی که کفار دارند بدتر است برای این که کافر در قلب خودش واقعا اعتقاد به خدا ندارد و قلبش پشت به خداست. اعمالش طوری است که مانند اعمال عبادت است، و الا قلب یک نواخت کافر است. اما در ما ، کار از قلب / باطن خراب است. یعنی باطن در یک لحظه موحد می شود ، در یک لحظه کافر . بعد اینها در قیامت که عالم جمع است و زمان در آنجا جمع می شود، در یک لحظه واحد هم مومن است و هم کافر .لذا ما کدام یک توانسته ایم همین یک صفت را ریشه کن کنیم ؟ یعنی ایمان و اطاعت در انسان ملکه شود، نهادینه شود. لذا می بینی خیلی ها در این دنیا مومن از دنیا می روند ولی کافر ، منافق ، محشور می شوند.

اگر من واقعا این عیوب را دیدم، و بعد در من سوز و گدازی ایجاد شد، اشک و آهی ایجاد شد، غمی ایجاد شد، اینها خودش خیلی موثر است در این که این صفات بد را آب کنند، از بین ببرند. اما ما آن را نیز نداریم . حداقل انسان درکی از این رذائل به دست آورد و نسبت به آنها غصه دار شود ، گریان شود، ناله کند، به خداوند توسل کند تا کم کم اینها از بین رود، بسوزد در اثر حرارت / داغی ای که در قلب انسان ایجاد می شود. تا انسان پاک به آن طرف وارد شود. این صفات در درونش نباشد.
این است که می بیند ما به ذره ای از حکمت یا آن نور باطنی محتاج تر هستیم تا به همه عالم . ثروت عالم را به ما بدهند، باید بگذاریم و برویم اما با چه نفس پر از رذیله ای برویم؟ ذره ای نور قلب برای ما بسیار بسیار بهتر و ارزشمند تر از همه ثروت های عالم است. و این حکمت و نور باطنی در سایه همان گرسنگی و روزه داری و امثال اینها برای انسان مهیا می شود و بعد شما متوجه می شوید که این روزه واقعا چه نعمت بزرگی است و ما به آسانی آن را از دست می دهیم.

دیدگاهِ شما
keyboard_arrow_down

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *