filter_list موضوعات search جستجو

مروج توحید

person حساب کاربری file_download اپلیکیشن

اسرار نماز جلسه ششم

اسرار نماز جلسه 6

نهر صاد :
پیامبر از نهر صاد، قاف وضو می گرفتند منظور باطن وضو است. در حدیث هست که پیامبر به معراج رفت.خداوند گفت نزدیک نهر صاد شو . صاد چشمه ای است که از ساق راست عرش جاری است . باید این احادیث تفسیر شوند که باطن و حقایق وضو چیست؟ اینها بازی است که ما از بزرگان تقلید می کنیم.

نیاز روح رفتن در سمت راست عرش و  تطهیر کردن در  نهر صاد است. نیاز روح خداست.

حقیقت نماز برای ذکر است . ذکر ≠ غفلت . نماز برای تطهیر شدن از غفلت است. حقیقت انسان برای تطهیر است. برای غفلت از یاد خداست که انسان به دنبال گناه می رود. بی ادبی است که انسان در محضر خدا باشد و گناه کند. لذا یکی از آثار نماز این است که انسان را به یاد خدا می اورد.

 « إِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا  كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتْمًا مَقْضِيًّا /71 مریم » هیچ انسانی نیست مگر این که این انسان وارد جهنم می شود . این یک قضای حتم است که باید همه انسانها بدون استثنا وارد جهنم شوند. بعد می فرماید « ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيًّا / 72 مریم » متقین را از این جهنم نجات می دهیم. اما ظالمین را در جهنم می گذاریم. دراینجا بحثی پیش می اید : افرادی مثل انبیا و اولیا اینها هم وارد جهنم می شوند؟ بله. جهنم باطن دنیا است. این طور نپندارید که قیامت عالمی است در همین دنیا منتهی هنوز برقرار نشده که هروقت بساط این دنیا بر هم خورد بعدا بساط جهنم و بهشت برپا می شود. نه. بهشت باطن این دنیا است. مثلا در عالم خیال شما هم بهشت با درختان متصور هست و هم جهنم. اما ظاهر شما می شود بدن شما. جهنم و بهشت هم باطن این عالم هستند. لذا انسان در مسئله مرگ یک سیر از ظاهر به باطن دارد . بدن مثالی هم داریم که بدن باطنی است. عزرائیل همین طور که ظاهرها و  اجسام را پروش می دهد ، باطن ها را نیز پرورش می دهد. هر موجودی که باطنش کامل شد ، ظاهر را از او می گیرد و او با باطن  شروع به زندگی کردن می کند. اعمالی که انجام می دهیم باطن ما را می سازد.

عرش خدا:

عرش خدا = همه عالم آفرینش . این تخت خدا 2 قسمت دارد :
1. سمت راست = عالم ملکوت = بهشت
2. سمت چپ = عالم ماده = جهنم
ما انسانها در زمان مرگ وارد عالم ملکوت می شویم.

خصوصیات جهنم خیلی شبیه به خصوصیات عالم ماده است. طبیعت این دو خیلی به هم نزدیک است.

انسانهایی که وارد این دنیا می شوند با هم فرق دارند. روایت داریم که بعضی ها که وارد جهنم می شوند در قیامت سریع عبور میکنند مثل برق ، بعضی مثل اسبی که می تازد عبور می کنند، بعضی افتان و خیزان رد می شوند، بعضی ها هم در دنیا می مانند. احوالات انسانها در دنیا نیز اینگونه است.
حضرت یحیی از سنین کم به پیامبری رسید. از همان سن به مادرش گفت : برای من لباسی از پشم بز برای من بباف. پشم بز بدن را می زند. و می گفت : نمی خواهم این دنیا ذره ای از لذتش را بر بدن من وارد کند. انقدر گریه کرده بود که نمکهای اشک صورتش را خورده بود. اینها انسانهایی که هستند که به سرعت در قیامت از جهنم عبور می کنند همین طور که این دنیا ذره ای آن ها را به خود گرفتار نکرد.
زهاد مثل اسب تیزرو عبور می کنند که تمایل به دنیا دارند اما می گویند این دنیا ارزش ندارد که خود را گرفتار آن کنم. 
بعضی به طرف لذتهای دنیا می روند و باز به یاد می آورند و از ان فاصله می گیرند. اسنها کسانی هستند که افتان و خیزان عبور می کنند.
کسانی هم در دنیا غرق می شوند.

جلوه های قیامت حکایت دنیا است. دنیا ظهوری از جهنم است. نجات یافتن در قیامت بسته به این است که چگونه از این دنیا رد شده ای؟ هر طور از دنیا عبور کردی همانطور از جهنم رد می شوی.

پل صراط :
مسئله دیگر “پل صراط” است :
یک پل به روی جهنم کشیده شده که از زیر آن آتش به بالا می آید. انسان باید از روی آن پل رد شود تا به بهشت برسد. جهنم = دنیا ، نحوه عبور از پل = نحو عبور از دنیا ، پل روی جهنم = تمثل صلاه و نماز است در این دنیا.  این پل تجسم نماز انسان است. اگر نمازی روحانی باشد که انسان را به معراج می برد.

تکبیرات سبع:
مستحب است که قبل از شروع نماز انسان 6بار الله و اکبر بگوید و با گفتن 7می وارد نماز شود. که با هر الله و اکبری یک طبقه از طبقات عالم نور ، از حجاب های نور انی رد شود. در قرآن می فرماید « سبع السماوات » این 7 آسمان = 7 طبقه عالم ملکوت که اگر انسان از این 7 طبقه گذشت با خدا اتصال برقرار می کند. با گفتن هفتمین الله واکبر تکبیر نماز را بگوید. در زیارت شعبانیه خواندیم « خدایا به ما علم بده تا جشم ما پرده های نور را بدرد. » اینها شوخی نیست. می تواندد حقیقتا انسان را به خدا متصل کند :
الله و اکبر اول = آسمان اول = اتحاد وجودی با ملائکه آسمان اول  – با ملکی که نام ان “اسماعیل ” است. با وجود عزرائیلی اتحاد وجودی برقرا میکنی. همین جور سایر الله و اکبر ها . که می گویند میکائیل در آسمان چهارم است. الله و اکبر هفتم را که گفتی با ذات جبرئیل و شجره طوبی که حقیقت مقام ولایت است اتصال کلی برقرار می کنی. یعنی پیامبر که اینها  را می گفتند همه این مقامها را طی می کردند و دستور دادند که شما هم بگویید یعنی ما هم این قدرت را داریم وگرنه این دستور داده نمی شد. و بعد از تکبیر هفتم برسی به آن مقام  “قاب قوسین او اعدنی”  این تازه تکبیر نماز است. بعد رکوع ، سجود، اینها چه حقایقی است؟ نماز چه اهمیتی دارد و ما چه میکنیم؟ وضو چیست و ما چه میکنیم ؟ آب بازی ! 
اگر کسی این گونه بود سریع انسان را از روی پل عبور می دهد و ذره ای آتش او را نمی گیرد.

لذا پل های صراط انسانها فرق می کند. چگونه تا به حال نماز خواندیم ؟
 نماز یک فعل بدنی است . گاهی از بیرون بر بدن ما وادر می شود . گاهی از درون . باید دید معرفت انسانها به نماز چگونه است. معرفت انسان به خدا دو جور است: علمی/ عقلی  – شهودی .
خدا شناسی خیالی، تقلیدی برای انسان ضرر دارد. شیطان خدا را در خیال تو زیبا جلوه می دهد و از ان طرف ایمانت را می برد. لکثر مردم این گونه هستند و مشرک هستند.
خدا شناسی عقلی :
کار فلاسفه . از ترس و برای دفع ضرر عبادت می کند. لذا عبادت انسان را گرم نمی کند و می خواهد زود تمام شود.
خدا شناسی شهودی :
باید انسان در دکان دنیا را بر خود ببند. خیل راحت زندگی کند که اگر همه دنیا را به او دادند یا هیچ ندادند برای او فرقی نکند. اگر انسان این گونه با تیشه ریاضت طناب تعلق های دنیا را قطع کرد و روح پرواز کرد تا به خدا متصل شد، این اتصال وجودی برای انسان شهود می آورد. یعنی خدا را می بیند . وقتی کمال مطلق را دید یک مرتیه در انجا عشق بروز می کند. عشق محصول شهود موجود کامل است. شهود محصول اتصال وجودی است. بهش و جهنم را فراموش میکند و میگوید فقط  این خدا شایسته است ،ارزش دارد که من او را فقط عبادت کنم. فقط تحسینش کنم. مثل هنرمندانی که ارزش اثر هنری را می دانند و آن را تنها در موزه برای تحسین قرار میدهند نه خرید و فروش.  این است که میبینی حضرت موسی ابن جعفر صبح به سجده می رفته تا به ظهر . اینها عشق است. اویس قرنی شب که می شد میگفت : امشب شب سجده است و تا طلوع آفتاب به سجده می رفت. در اینجا قلب می شکند، خاضع می شود ، از وجود خود در مقابل خدا خجالت میک شد و اثر آن در جسم  ظاهر می شود و این است که به سجده می افتد . این نمازی است که از درون سرچشمه می گیرد . از درون به بیرون کشیده می شود.
خشوع برای قلب است. خضوع برای بدن . روحانیان از گناه توبه کنند، عارفان از عبادت استغفار می کنند. ما ادای نماز اولیا را در میاوریم. اگر انسان به حیات دینی رسید، به حیات رسیده است.

دیدگاهِ شما
keyboard_arrow_down

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نهر صاد :
پیامبر از نهر صاد، قاف وضو می گرفتند منظور باطن وضو است. در حدیث هست که پیامبر به معراج رفت.خداوند گفت نزدیک نهر صاد شو . صاد چشمه ای است که از ساق راست عرش جاری است . باید این احادیث تفسیر شوند که باطن و حقایق وضو چیست؟ اینها بازی است که ما از بزرگان تقلید می کنیم.

نیاز روح رفتن در سمت راست عرش و  تطهیر کردن در  نهر صاد است. نیاز روح خداست.

حقیقت نماز برای ذکر است . ذکر ≠ غفلت . نماز برای تطهیر شدن از غفلت است. حقیقت انسان برای تطهیر است. برای غفلت از یاد خداست که انسان به دنبال گناه می رود. بی ادبی است که انسان در محضر خدا باشد و گناه کند. لذا یکی از آثار نماز این است که انسان را به یاد خدا می اورد.

 « إِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا  كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتْمًا مَقْضِيًّا /71 مریم » هیچ انسانی نیست مگر این که این انسان وارد جهنم می شود . این یک قضای حتم است که باید همه انسانها بدون استثنا وارد جهنم شوند. بعد می فرماید « ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيًّا / 72 مریم » متقین را از این جهنم نجات می دهیم. اما ظالمین را در جهنم می گذاریم. دراینجا بحثی پیش می اید : افرادی مثل انبیا و اولیا اینها هم وارد جهنم می شوند؟ بله. جهنم باطن دنیا است. این طور نپندارید که قیامت عالمی است در همین دنیا منتهی هنوز برقرار نشده که هروقت بساط این دنیا بر هم خورد بعدا بساط جهنم و بهشت برپا می شود. نه. بهشت باطن این دنیا است. مثلا در عالم خیال شما هم بهشت با درختان متصور هست و هم جهنم. اما ظاهر شما می شود بدن شما. جهنم و بهشت هم باطن این عالم هستند. لذا انسان در مسئله مرگ یک سیر از ظاهر به باطن دارد . بدن مثالی هم داریم که بدن باطنی است. عزرائیل همین طور که ظاهرها و  اجسام را پروش می دهد ، باطن ها را نیز پرورش می دهد. هر موجودی که باطنش کامل شد ، ظاهر را از او می گیرد و او با باطن  شروع به زندگی کردن می کند. اعمالی که انجام می دهیم باطن ما را می سازد.

عرش خدا:

عرش خدا = همه عالم آفرینش . این تخت خدا 2 قسمت دارد :
1. سمت راست = عالم ملکوت = بهشت
2. سمت چپ = عالم ماده = جهنم
ما انسانها در زمان مرگ وارد عالم ملکوت می شویم.

خصوصیات جهنم خیلی شبیه به خصوصیات عالم ماده است. طبیعت این دو خیلی به هم نزدیک است.

انسانهایی که وارد این دنیا می شوند با هم فرق دارند. روایت داریم که بعضی ها که وارد جهنم می شوند در قیامت سریع عبور میکنند مثل برق ، بعضی مثل اسبی که می تازد عبور می کنند، بعضی افتان و خیزان رد می شوند، بعضی ها هم در دنیا می مانند. احوالات انسانها در دنیا نیز اینگونه است.
حضرت یحیی از سنین کم به پیامبری رسید. از همان سن به مادرش گفت : برای من لباسی از پشم بز برای من بباف. پشم بز بدن را می زند. و می گفت : نمی خواهم این دنیا ذره ای از لذتش را بر بدن من وارد کند. انقدر گریه کرده بود که نمکهای اشک صورتش را خورده بود. اینها انسانهایی که هستند که به سرعت در قیامت از جهنم عبور می کنند همین طور که این دنیا ذره ای آن ها را به خود گرفتار نکرد.
زهاد مثل اسب تیزرو عبور می کنند که تمایل به دنیا دارند اما می گویند این دنیا ارزش ندارد که خود را گرفتار آن کنم. 
بعضی به طرف لذتهای دنیا می روند و باز به یاد می آورند و از ان فاصله می گیرند. اسنها کسانی هستند که افتان و خیزان عبور می کنند.
کسانی هم در دنیا غرق می شوند.

جلوه های قیامت حکایت دنیا است. دنیا ظهوری از جهنم است. نجات یافتن در قیامت بسته به این است که چگونه از این دنیا رد شده ای؟ هر طور از دنیا عبور کردی همانطور از جهنم رد می شوی.

پل صراط :
مسئله دیگر “پل صراط” است :
یک پل به روی جهنم کشیده شده که از زیر آن آتش به بالا می آید. انسان باید از روی آن پل رد شود تا به بهشت برسد. جهنم = دنیا ، نحوه عبور از پل = نحو عبور از دنیا ، پل روی جهنم = تمثل صلاه و نماز است در این دنیا.  این پل تجسم نماز انسان است. اگر نمازی روحانی باشد که انسان را به معراج می برد.

تکبیرات سبع:
مستحب است که قبل از شروع نماز انسان 6بار الله و اکبر بگوید و با گفتن 7می وارد نماز شود. که با هر الله و اکبری یک طبقه از طبقات عالم نور ، از حجاب های نور انی رد شود. در قرآن می فرماید « سبع السماوات » این 7 آسمان = 7 طبقه عالم ملکوت که اگر انسان از این 7 طبقه گذشت با خدا اتصال برقرار می کند. با گفتن هفتمین الله واکبر تکبیر نماز را بگوید. در زیارت شعبانیه خواندیم « خدایا به ما علم بده تا جشم ما پرده های نور را بدرد. » اینها شوخی نیست. می تواندد حقیقتا انسان را به خدا متصل کند :
الله و اکبر اول = آسمان اول = اتحاد وجودی با ملائکه آسمان اول  – با ملکی که نام ان “اسماعیل ” است. با وجود عزرائیلی اتحاد وجودی برقرا میکنی. همین جور سایر الله و اکبر ها . که می گویند میکائیل در آسمان چهارم است. الله و اکبر هفتم را که گفتی با ذات جبرئیل و شجره طوبی که حقیقت مقام ولایت است اتصال کلی برقرار می کنی. یعنی پیامبر که اینها  را می گفتند همه این مقامها را طی می کردند و دستور دادند که شما هم بگویید یعنی ما هم این قدرت را داریم وگرنه این دستور داده نمی شد. و بعد از تکبیر هفتم برسی به آن مقام  “قاب قوسین او اعدنی”  این تازه تکبیر نماز است. بعد رکوع ، سجود، اینها چه حقایقی است؟ نماز چه اهمیتی دارد و ما چه میکنیم؟ وضو چیست و ما چه میکنیم ؟ آب بازی ! 
اگر کسی این گونه بود سریع انسان را از روی پل عبور می دهد و ذره ای آتش او را نمی گیرد.

لذا پل های صراط انسانها فرق می کند. چگونه تا به حال نماز خواندیم ؟
 نماز یک فعل بدنی است . گاهی از بیرون بر بدن ما وادر می شود . گاهی از درون . باید دید معرفت انسانها به نماز چگونه است. معرفت انسان به خدا دو جور است: علمی/ عقلی  – شهودی .
خدا شناسی خیالی، تقلیدی برای انسان ضرر دارد. شیطان خدا را در خیال تو زیبا جلوه می دهد و از ان طرف ایمانت را می برد. لکثر مردم این گونه هستند و مشرک هستند.
خدا شناسی عقلی :
کار فلاسفه . از ترس و برای دفع ضرر عبادت می کند. لذا عبادت انسان را گرم نمی کند و می خواهد زود تمام شود.
خدا شناسی شهودی :
باید انسان در دکان دنیا را بر خود ببند. خیل راحت زندگی کند که اگر همه دنیا را به او دادند یا هیچ ندادند برای او فرقی نکند. اگر انسان این گونه با تیشه ریاضت طناب تعلق های دنیا را قطع کرد و روح پرواز کرد تا به خدا متصل شد، این اتصال وجودی برای انسان شهود می آورد. یعنی خدا را می بیند . وقتی کمال مطلق را دید یک مرتیه در انجا عشق بروز می کند. عشق محصول شهود موجود کامل است. شهود محصول اتصال وجودی است. بهش و جهنم را فراموش میکند و میگوید فقط  این خدا شایسته است ،ارزش دارد که من او را فقط عبادت کنم. فقط تحسینش کنم. مثل هنرمندانی که ارزش اثر هنری را می دانند و آن را تنها در موزه برای تحسین قرار میدهند نه خرید و فروش.  این است که میبینی حضرت موسی ابن جعفر صبح به سجده می رفته تا به ظهر . اینها عشق است. اویس قرنی شب که می شد میگفت : امشب شب سجده است و تا طلوع آفتاب به سجده می رفت. در اینجا قلب می شکند، خاضع می شود ، از وجود خود در مقابل خدا خجالت میک شد و اثر آن در جسم  ظاهر می شود و این است که به سجده می افتد . این نمازی است که از درون سرچشمه می گیرد . از درون به بیرون کشیده می شود.
خشوع برای قلب است. خضوع برای بدن . روحانیان از گناه توبه کنند، عارفان از عبادت استغفار می کنند. ما ادای نماز اولیا را در میاوریم. اگر انسان به حیات دینی رسید، به حیات رسیده است.

دیدگاهِ شما
keyboard_arrow_down

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *