(بقره 4و5)
جهل ≠ غفلت
جهل : چیزی که انسان نمی داند.
غفلت : از علمی که دارد غافل است. برای این که حواسش به جای دیگری است.
انسان نسبت به مسئله قیامت جاهل نیست، غافل است. انسان فطرتا خدا و قیامت را می شناسد.
ما قبل از امدن به این دنیا در علم الهی بوده ایم. ما در ذات خدا بوده و او را می شناسیم. بعد وارد طبقات عالم عقول،ملکوت، وارد عالم جبرائیل ، اسرافیل ، میکائیل ، عزرائیل ، وراد جهنم و بهشت شدیم. از همه اینها تنزل کرده و وارد عالم ماده شدیم. بنابراین همه انها را به یاد داریم. منتهی اتفاقی که افتاد این بود که وقتی وارد عالم ماده شدیم از یادمان رفت. چراکه خاصیت ماده غفلت زایی است. مثلا وقتی خواب می بینیم، تا بیدار می شویم یادمان می رود.
انبیا امدند تا به یاد ما بیاورند، نیامدند که به ما علم یاد دهند. لذا قران پیامبر را به عنوان “مذکر” یاد میکند. همچنین نام قرآن ذکر است. بنابراین پیامبران امدند تا وطن های قبلی را به یاد ما بیاورند.
پس تقریبا همه انسانها یقین فکری دارند.منتهی باید به یقین عقلی و بعد به یقین قلبی برسد و تبدیل به ایمان شود.
فرق انبیا و فلاسفه :
فلاسفه با ادله عقلی قیامت را اثبات می کنند. انبیا اثبات نمی کنند. می گویند: « فمن یعمل مثقاله ذره خیرا یره » اصل مطلب را به انسان ها می گویند. ولی می بینید که مردم نسبت به انبیا گرایش خاص دارند. سر آن چیست ؟
فلاسفه روی عقل انسانها انگشت گذاشتند و انبیا روی قلب انسانها . قلب، کانون محبت و عشق است و روی آن دست گذاشتند. بنابراین انسانها یک حرکت قلبی به سوی خدا دارند. بفرمایید ” حرکت حبی” / حرکت عاشقانه به سوی خدا دارند. « یحبهم و یحبون » ، ای انسان خدا تو را دوست دارد « ان الله یحب التوابین » تو توبه کن و به سوی خدا برگرد خدا دوست دارد. یک عشق دو طرفی .
بزرگترین نقطه ضعف انسانها عشق است یعنی به محض این که عشقی در قلب انسان وارد شود، انسان خاضع می شود. دیگر انسان به دنبال این نمی رود که ” ای پیامبر به چه دلیل عقلی می گویی خدا هست؟”
انبیا با انسانها رابطه قلبی برقرار کردند لذا می بینید که در تاریخ هم تقویم هجری و میلادی داریم که هر دو مذهبی اند بر اساس همین حب بنا شده است.
این است که اگر انسانی بتواند به درون قلب خود برگردد سریع می تواند خدا و قیامت را در قلب خود بیابد. بنابراین محبت خداوند در وجود او جوانه بزند.
منشا منکرین قیامت :
1. شبهه :
خداوند به اینها جواب می دهد. انحراف انسانها معمولا در خالقیت خدا تنیست بلکه در ربوبیت خداوند است. در قدیم می گفتند رب عالم ملائکه/ نیروهای ملکوتی هستند امروزه می گویند نیروهای طبیعی هستند.
2.شهوت :
انسان می داند که اگر مسئله قیامت در کار باشد باید خیلی از لذت هایش را در این عالم محدود کند و برای او مشکل است که مسئله قیامت را قبول کند. لذا می فرماید « انسان می خواهد رو به فجور و فسق بیاورد و قیامت را مانع خود می بیند»
خود قرآن اشکالات زیادی را به منکرین قیامت وارد می کند. وقتی ان اشکالات را بررسی می کنید می بینید که درباره معاد جسمانی بوده. یعنی انسان در اصل معاد شکی نداشته . در جسمانی بودن آن شک داشته. « استخوان های پوسیده را چه کسی می خواهد زنده کند» ، « وقتی شما پوسیده شدید دوباره زنده می شوید » شبهه آکل و ماکول نیز همین است. اشکالات در این است که: چطور می شود که جسم در قیامت زنده می شود؟ معاد روحانی مورد قبول همه انسانها بوده. در بین فلاسفه اسلامی و مسیحی نیز این اختلاف بوده . در بحث اصحاب کهف یک عده ای از کشیشان می گفتند معاد روحانی و عده ای دیگر می گفتند جسمانی است. مرحوم صدرالمتالهین که آمد گفت: شما که نمی توانستید معاد جمانی را قبول کنید به این علت بوده که فکر می کردید معاد تنها معاد جسمانی است. ماده در قیامت نمی تواند حضور پیدا کند.
2جور جسم داریم : مادی و مثالی
ما با جسم مثالی محشور می شویم.
به مازاد جسم مادی که پروش پیدا می کند، یک جسم مثالی نیز در ما پرورش پیدا میکند. سوال و جواب نیز از جسم مثالی است نه جسم مادی. این نیست که جسم مادی زنده شود
قبر( در اصطلاح روایات ما )= عالم برزخ
سوال و جواب قبر = سوال و جواب عالم برزخ
این که عالم برزخ را قبر گفته اند برای این است که قبر :
آن چیزی است که انسان را می پوشاند. چون جسد انسان را می پوشاند به آن قبر می گویند. عالم برزخ نیز انسان را می پوشاند. یعنی وقتی وارد عالم برزخ می شود ما دیگر او ا نمی بینیم.
فشار قبر = فشاری که انسان در عالم برزخ
فرقی بین جسم مادی و مثالی نیست. مثل الان که خود را در خواب می بینیم. لذت ها وناراحتی های عالم خواب و بیداری فرقی ندارند.
قرآن به کسانی که انکار انها از روی شهوت است، جواب نمی دهد. می فرماید« آن روزی که ماه کدر می شود ، خورشید و ماه در هم فرو بروند آن وقت تو بیچاره می گویی که کو راه فرار» و او را تحقیر می کند.
دیدگاهِ شما
keyboard_arrow_down