filter_list موضوعات search جستجو

مروج توحید

person حساب کاربری file_download اپلیکیشن

تفسیر قرآن جلسه سیزدهم

1388/01/30 تفسیر قرآن جلسه 13

(بقره8)

دستگاه ادراکی انسان:
ظاهری  ( حواس 5 گانه )
باطنی  ( قلب و عقل  )

عالم ملکوت ، بعد باطنی عالم است. عالم ملکوت مراتب مختلف دارد.

هم قلب و هم عقل هر دو می توانند به خدا برسند منتهی از دو راه.

منظور از مرتبه عقل ، اولوالالباب است ( جلسه قبل توضیح داده شد)

جهت اشتراک قلب و عقل ، باطنی بودن است.

فرق عقل وقلب که تعریف شود، فرق میان کفر و ایمان معلوم  و همچنین فرق بین سیر آفاقی و انفسی میشود:
راه عقل از بیرون است ، راه قلب از درون.

عقل ، از راه مشاهده موجودات و دقت در آفرینش به خدا می رسند. از طریق سیر آفاقی :

.چون جزئی از این عالم معلول بود، پس کل این عالم معلول است. بنابراین علت میخواهد.
از دقت در خود موجودات می فهمد که علت باید غیرمادی باشد.
2. کل عالم ماده حادث است، پس آن علت باید ازلی و غیرحادث باشد.
3. کل عالم فقیر است ، آن علت باید غنی بالذات باشد.
4.کل عالم محدود است، آن علت باید نامحدود باشد.
همچینین به وجود قیامت پی میبرد :
همه عالم آفرینش بر مبنای ریاضیات و سنجش هستند پس پی می برد که خالق انها باید حکیم باشد چون کار حکیم بر مبنای سنجش و ریاضیات است. حکیم کار بیهوده نمیکند پس قیامت هست.

قلب از راه سیر انفسی به خدا می رسد:
قوه ای از انسان است که می تواند عالم ملکوت و خدا را ببیند. چطور می تواند خدا را ببیند؟
اگر انسان به درون وجود خود برگشت و شروع کرد در سایه تزکیه نفس و ریاضت و مجاهدت ، این قلب را خوب صیقل زد، همه آلودگی ها را از بین برد  در اینجا نور خدا درون قلب او می تابد . انسان در درون خود نگاه میکند و خدا را می یابد.

فرد برای سیر :
آفاقی نیاز به استدلال دارد .
انفسی نیاز به تزکیه نفس دارد.

فرق کفر و ایمان:
کافر = پوشاننده اگر قوه باطن بین انسان بسته بود. روی عقل و قلب را پوشانده.
مومن =اگر قوه باطن بین باز بود.

دیدگاهِ شما
keyboard_arrow_down

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

(بقره8)

دستگاه ادراکی انسان:
ظاهری  ( حواس 5 گانه )
باطنی  ( قلب و عقل  )

عالم ملکوت ، بعد باطنی عالم است. عالم ملکوت مراتب مختلف دارد.

هم قلب و هم عقل هر دو می توانند به خدا برسند منتهی از دو راه.

منظور از مرتبه عقل ، اولوالالباب است ( جلسه قبل توضیح داده شد)

جهت اشتراک قلب و عقل ، باطنی بودن است.

فرق عقل وقلب که تعریف شود، فرق میان کفر و ایمان معلوم  و همچنین فرق بین سیر آفاقی و انفسی میشود:
راه عقل از بیرون است ، راه قلب از درون.

عقل ، از راه مشاهده موجودات و دقت در آفرینش به خدا می رسند. از طریق سیر آفاقی :

.چون جزئی از این عالم معلول بود، پس کل این عالم معلول است. بنابراین علت میخواهد.
از دقت در خود موجودات می فهمد که علت باید غیرمادی باشد.
2. کل عالم ماده حادث است، پس آن علت باید ازلی و غیرحادث باشد.
3. کل عالم فقیر است ، آن علت باید غنی بالذات باشد.
4.کل عالم محدود است، آن علت باید نامحدود باشد.
همچینین به وجود قیامت پی میبرد :
همه عالم آفرینش بر مبنای ریاضیات و سنجش هستند پس پی می برد که خالق انها باید حکیم باشد چون کار حکیم بر مبنای سنجش و ریاضیات است. حکیم کار بیهوده نمیکند پس قیامت هست.

قلب از راه سیر انفسی به خدا می رسد:
قوه ای از انسان است که می تواند عالم ملکوت و خدا را ببیند. چطور می تواند خدا را ببیند؟
اگر انسان به درون وجود خود برگشت و شروع کرد در سایه تزکیه نفس و ریاضت و مجاهدت ، این قلب را خوب صیقل زد، همه آلودگی ها را از بین برد  در اینجا نور خدا درون قلب او می تابد . انسان در درون خود نگاه میکند و خدا را می یابد.

فرد برای سیر :
آفاقی نیاز به استدلال دارد .
انفسی نیاز به تزکیه نفس دارد.

فرق کفر و ایمان:
کافر = پوشاننده اگر قوه باطن بین انسان بسته بود. روی عقل و قلب را پوشانده.
مومن =اگر قوه باطن بین باز بود.

دیدگاهِ شما
keyboard_arrow_down

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *