filter_list موضوعات search جستجو

مروج توحید

person حساب کاربری file_download اپلیکیشن

شرح مقامات حضرت زهرا (س) جلسه دوم

مقامات حضرت زهرا جلسه 2

جلسه 2

خصویت دوم – «انها طاهرة لا تحیض»

خصوصیت دومی که در مورد حضرت زهرا در روایت ذکر شده است عبارت « انها طاهرة لا تحیض» است که آن حالت زنانه را نداشتند و لذا در تمام ماه از عبادت الهی بهره مند بودو در عباداتشان نقصی وارد نمی شد. این مقام طاهر بودن و ان هم طاهر بودنی که به این جا منجر می شد که آن حالت زنانه را نداشتند، یک طهارت ظاهری و معمولی نیست. یک طهارتی است که در اعماق وجود آن حضرت ریشه دوانده و اثرش بر جسم این گونه ظاهر شده است که او را از زنان دیگر جدا کرده است.

مراتب طهارت:

1. طهارت ظاهر :
اولین و ظاهری ترین مراتب طهارت، طهارت لباس است و بدن. در شریعت مقدس نجاساتی که باعث می شود بدن یا لباس نجس شوند، معرفی شدند.( 11 چیز ) تطهیر آن ها نیز به نحو خاصی است که در شریعت ذکر شده است.
2. طهارت فعل:
افعال انسان از آلودگی و نجاست پاک شوند. نجاسات فعلی عبارتند از گناهان. مثلا اگر زبان دروغ بگوید، این دروغ یک نجاست است. یا اگر کسی با دست دزدی کرد، دست او نجس می شود. اگر انسان با اعضا گناه کند، آن ها نجس می شوند منتهی نجاست مثلا چشم دیگر با آب از بین نمی رود و طهارت آن طور دیگری است.
3.طهارت خیال:
انسان خیال خود را طاهر نگه دارد. گاهی انسان در خیال خود مناظر گناهی را جلوی چشمش حاضر می کند و گاهی نیز نقشه می کشد که چگونه سر مردم کلاه بگذارد، یا مثلا آرزوهای دور و دراز دارد که مثلا سال آینده چه کنم و وام از کجا بگیرم و خلاصه می بینی که در خیال خود تا کجاها می رود. این ها می شود نجاست های خیالی. طهارت خیال این است که انسان خیال خود را به کلی از همه این ها پاک کند و اجازه ندهد هیچ فکر گناهی وارد ذهنش شود و هیچ گونه آروزی دور و درازی برای آینده اش نداشته باشد. آینده را به خدا بسپارد.
4. طهارت عقل:
در دو زمینه است : نظری  – عملی
نظری :
انسان بتواند در استدلال های عقلی خود درست حرکت کند و خطا نتیجه نگیرد. البته این بیشتر به فلاسفه و منطقیون مربوط می شود.

عملی:
عقل انسان بتواند به خوبی حسن و قبح افعال را تشخیص دهد. خیلی از قشر روشن فکر بنا بر محاسبات عقلی خود و مردم نتیجه هایی می گیرند که مثلا حجاب برای 1400 سال پیش بوده و الان دیگر حجاب لازم نیست! معمولا این عقل ها، عقل های آلوده ای است و عقل هایی است که نجس است و درست نمی تواند تشخیص دهد. در دنیای امروز ما خیلی از چیزهایی که در شرع قبح است را خوب می دانند و بر عکس.
تطهیر عقل این است که آن عقل دقیقا منطبق بر شرع باشد چه در بعد نظری و چه از بعد عملی.
5.طهارت قلب:
هر عملی که ما انجام می دهیم، هر خیالی را که تصور می کنیم، هر استدلال عقلی ای که می کنیم، اگر بدنمان نجس باشد، اگر یک فعل گناه انجام دهیم، اگر یک استدلال غلظ به وسیله عقل انجام دهیم، همه این ها بر قلبمان آثار ظلمانی می گذارد. دقت بفرمایید که فقط گناه نیست که بر قلب اثر ظلمانی می گذارد، بلکه خیال باطل و لهو نیز بر قلب آثار ظلمانی می گذارد. حتی اگر لباس یا بدن طهارت نداشته باشد بر قلب آثار ظلمانی می گذارد لذا در طهارت لباس و بدن دقت داشته باشیم و نگوییم حالا وقت نماز می شویم. در همان زمانی که بدن یا لباس نجس است، بر قلب انسان تاثیر ظلمت خود را می گذارد. این است که در شریعت توصیه شده است که انسان دائم الوضو باشد و بر نجاست نماند مخصوصا نجاست های روحانی که احتیاج به غسل دارند.
لذا قلب انسان کاسب است و دائم کسب ظلمت می کند قرآن فرمود: « كَلَّا بَلْ رانَ عَلى‌ قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ / 14 مطففین »- قلب مردم از ناحیه چیزهایی که کسب کرد دارای آلودگی هاست.

علت محرومیت ما از عالم ملکوت:

طهارت قلب بر این است که در مرحله اول انسان تمام مجاری گناه را بر روی قلب ببندد. قلب مانند یک حوض استخر آب می ماند که شفاف است که از چندین جوی آب مرتب لجن و آب های آلوده وارد آن ریخته می شود و مرتب آب این استخر سیاه و سیاه تر می شود. « ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ / 40 نور » این وضعیت قلب ما انسان ها است و برای همین است که ما هیچ گونه ادراک ملکوتی نداریم. ما صدای تسبیح موجودات عالم را نمی شنویم. صدای تسبیح جمادات را نمی بینیم. ملائکه را نمی بینیم. الهاماتی که ملائکه بر قلب ما وارد می کنند را نمی شنویم. به کلی ما از همه امور ملکوتی محروم هستیم. این که رسول خدا فرمودند: « بدانید که در روزگار شما نسیم هایی از عرش بر شما وزیدن می گیرد، خود را در معرض قرار دهید. » خب ما این را احساس نمی کنیم!   این است که ما به طور کلی از عالم غیب محروم هستیم چرا که این قلب است که با عالم ملکوت اتصال دارد. قلب از مراتب تجرد وجود انسان است نه قلب ظاهری که می تپد. این است که قرآن می فرماید: قرآن را بر قلب تو نازل کردیم « نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ / 97 بقره » قرآن یک حقیقت ملکوتی است که رسول خدا این قرآن را از عالم اله می گیرد. از جبرئیل می گیرد. جبرئیل یک موجود ملکوتی است. قلب پیامبر باز است، قلب ایشان طهارت دارد فلذا می تواند با عالم ملکوت اتصال پیدا کند و وحی را از آن جا بگیرد. لذا این که قرآن می فرماید « نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ / 97 بقره » یک قاعده کلی است و اگر قلب انسان طهارت داشت و باز بود می تواند با عالم ملکوت اتصال پیدا کند. لذا به خاطر این که قلب بسته است، چشم قلب کور است، گوش قلب کر است، بینی قلب از کار افتاده و ما هیچ چیزی را احساس نمی کنیم. چه بسا کارهایی را انجام می دهیم حلال اما لغو ( تلویزیون دیدن) که ظلمت بر قلب ایجاد می کند چرا که قرآن فرمود « وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ /3 نور » بنابراین انسان باید از لهو نیز پرهیز کند.
و از طرف دیگر در سایه مجاهدت ها و ریاضت ها آن ظلمت هایی که قبلا بر روی قلب نشسته را پاک کند تا قلب به مقام طهارت برسد. همان توبه ای که حضرت امیر(ع) در نهج البلاغه فرمودند: « آن قدر انسان ریاضت بکشد که تمام گوشت هایی که در زمان گناه روییده همه آب شود و گوشت به استخوان بپسبد تا دوباره گوشت جدید بگیرد. » واقعا سخت است. آن قدر انسان غصه بخورد، گریه کند و غم داشته باشد که تمام آن لذت هایی که از دنیا چشیده است، همه از قلبش بیرون روند. یعنی حضرت این دو دستور را که دادند برای این است که طهارت قلب حاصل شود.
6. طهارت روح :
طهرات روح دیگر خیلی دست ما نیست. خدادادی است. طهارت روح آن است که روح آن قدر لطیف باشد، آن قدر قدرت داشته باشد که بتواند در عالم ملکوت، تا آن اعلی مراتب عالم ملکوت پیش رود و بالارود و با حقایق ملکوتی اتصال پیدا کند، با ملائکه علیین اتصال پیدا کند و حقایقی را از آن ها بگیرد.


اگر انسانی توانست در تمامی مراتب طهارت که ذکر شد، طهارت کسب کند؛ نتیجه اش چه می شود ؟
قرآن حقیقتی را مطرح می کند که اصل قرآن در کجا بوده؟ آیا اصل قرآن همین کتابی است که در دست ما است؟ خیر. قرآن مجموعه ای از آیات است که توسط جبرئیل بر قلب پیامبر نازل شده است. این که می گوییم جبرئیل بر قلب پیامبر نازل کرد نه این که جبرئیل مستقیم بر قلب ایشان نازل کند، مسئله این است که این قدر روح پیامبر لطیف و طاهر است که این روح اوج می گیرد و بالا ی رود و با مقام جبرئیلی اتحاد پیدا می کند. جبرئیل پایین نمی آید. فرمود: « وَ ما مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ / 164 صافات »- هر کدام از ما ملائکه مقام معلومی داریم که نه از آن بالاتر می رویم و نه از آن پایین تر می آییم. جبرئیل نمی تواند از مقام خود نزول کند و پایین بیاد در حد عالم ماده، بلکه این روح پیغمبر است که صعود می کند. در میان همه موجدات عالم فقط روح انسان است که می تواند صعود و نزول کند. فقط روح انسان است که اگر نزول پیدا کند، از حیوانات پست تر می شود و اگر صعود پیدا کند « أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ / 179 اعراف » و اگر صعود کند از ملائکه بالا می زند تا جایی که جبرئیل می گوید اگر یک قدم دیگر با تو بیایم می سوزم.

مراتب عالم آفرینش:

قرآن می فرماید: « إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ ﴿٧٧﴾فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ ﴿٧٨﴾لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ ﴿٧٩﴾ / واقعه » این آیه خیلی حرف دارد. می فرماید این قرآن کتاب کریم است، کتاب ارزشمند است. کتاب مکنون است.

کتاب مکنون:

 عالم آفرینش دارای مراتبی است :
 عالی ترین مرتبه عالم آفرینش = عقل اول ( فلاسفه )= کتاب مکنون ( شریعت )
عقل اول ، اول مخلوق عالم است. فرمود: « اولین چیزی که خداوند خلق کرد، عقل بود. » عقل اول موجودی است که تمامی موجودات عالم از ازل تا ابد در عقل اول حضور دارند. همه ما از عقل اول هستیم، از آن جا نزول کرده و به این جا آمده ایم. یعنی موجودات از علم خدا به عقل اول می آیند و از عقل اول به نفس کل می آیند که می شود جبرئیل، از نفس کل نزول پیدا می کنند و به این جا می آیند که ماها پیدا می شویم. هر چه در عالم طبیعت می بینید ( خورشید، ماه، ستارگان، حیوانات و نباتات و جمادات ) همه اول در عالم علم خدا بودیم که به عالم علم خدا می گویند عرش. از آن جا آمدیم به مقام عقل کل و از آن جا به مقام نفس کل( جبرئیل) و از نفس کل به این عالم آمدیم. 
عقل اول موجودی است که بی نهایت است و همه موجودات در او حضور دارند. قرآن در همین عقل اول است. بنابراین می فرماید که قران کتاب مکنون است، کتاب بسته شده. یعنی چه کتاب بسته شده؟ یعنی کتابی که هرکسی نمی تواند به آن دست پیدا کند. یعنی قرآن در عقل اول است.

مطهرون:

در آیه بعد می فرماید: « لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ » به این نکته دقت بفرمایید که مطهرون کسانی هستند که روح این ها این قدرت را دارد که اوج بگیرد، صعود کند، این قدر بالا رود که از همه ملائکه بگذرد و برود با عقل اول اتصال پیدا کند. با کتاب مکنون اتصال پیدا کند و قرآن را از آن جا بگیرد. پس بنابراین بعضی ها هستند که این ها مطهرون هستند. چه مطهرونی؟ آیا هرکسی می تواند به این طهارت برسد؟ این مطهرون چه کسانی هستند؟ در قرآن مطهرون معرفی شدند « اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیرًا / 33 احزاب » خداوند اراده فرموده است به این که شما اهل بیت را تطهیر کند، طاهر کردنی. از این آیه بر می آید که اهل کسانی هستند که طهارت آن ها یک طهارت اختصاصی است به آیه دقت بفرمایید تا عظمت آن معلوم شود ائلا که فرمود « اِنَّما » که برای حصر است یعنی این است و جز این نیست، حتما این اتفاق افتاده است. در ادامه می فرماید که خداوند اراده که خود پلیدی را از شما دور کند نه این که آن ها زحمت بکشند، خداوند این طهارت را در آن ها ایجاد کرده است.  « تَطهیرًا » برای تاکید آمده. پس این طهارت یک طهارت اکتسابی نیست، طهراتی است که خداوند در وجود آن ها قرار داده و در انتها تاکید می کند.

اهل بیت چه کسانی هستند؟
مفسران و راویان شیعه و سنی در تفسیر همین آیه آورده اند که این آیه در شان رسول خدا، حضرت علی(ع)، حضرت فاطمه(س)، امام حسن و امام حسین وارد شد. که حضرت رسول آن ها را در زیر عبای خود آورده و فرمودند: « این ها هستند اهل بیت من که خداوند اراده فرمود طاهر گرداند این ها را. »  

طهارتی که خداوند به اهل بیت داده است چگونه طهارتی است؟

1.طهارت جسمانی 2. طهارت فعل 3.طهارت خیال 4.طهارت عقل 5.طهارت قلب 6.طهارت روح
که روح آن ها یک روح بی نهایت است. اگر در این دنیا قرآن یک کتاب محدود است، در آن دنیا یک حقیقت نوری بی نهایت است. روح آن ها این قدر قدرت دارد که از همین عالم طبیعت در طی یک معراج بالا رود و عوالم ملکوتی را یکی پس از دیگری طی کند و برسد به خود مقام عقل اول و با عقل اول یک اتحاد تام پیدا کند. بنابراین روح آن ها باید یک روح بی نهایتی باشد. یک روحی باشد در نهایت قدرت و لطافت که بتواند همه این عوالم را پشت سر بگذارد و از طرف دیگر بتواند تمام حقیقت قرآن را با تمام بی نهایت بودنش در خود بگیرد. این روح برای هرکسی نیست و فقط اختصاص به 14 نفر دارد. یعنی روح 14 نفر است که چنین قدرتی دارد ، چنین لطفا و وسعتی را دارد.
 اولا باید کاملا لطیف باشد که اگر ذره ای آلودگی در آن باشد نمی تواند بالا رود. عالم ، عالم طهارت محض است، عالم قدس است، عالم نزاهت است. هرچه در عالم ملکوت بالاتر می روی، لطیف تر می شود، نورانی تر می شود و حرکت در آن جا سخت تر می شود.
ثانیا باید قوی باشد و مثل یک گنجشک نباشد که از پرواز خسته شود، مثل یک عقاب، یک شاهین پرواز کند و تا بالای ابرها برود. باید آن قدر قدرت داشته باشد که همه عوالم ملکوتی را یکی پس از دیگری بپیماید.
و ثالاثا بی نهایت باشد نه محدود مثل ارواح ما. برود وارد عقل اول شود و بتواند قرآن را با همه بی نهایت بودنش بگیرد و برگردد.
این طهارت برای آن ها عصمت می آورد. ممکن است کسی اصلا گناه نکند و در فعل عصمت داشته باشد برای ما خیلی میسر باشد، سه طهارت ابتدایی است نه همه طهارت ها.

طهارت ازلی

اگر زنی بتواند به این طهارت روحانی برسد، روح جسم را نگه می دارد. یعنی خود به خود این جسم را زا آلودگی نگه می دارد فلذا نمی گذارد آن خصوصیتی که در زنان هست و ان ناپاکی ای که در هر ماه چند روز عارض آن ها می شود ، عارض جسم شود. سر این که فرمود « انها طاهرة لا تحیض» برای این است که ایشان در مقام طهارت ذاتی هستند. طهارتی که در آیه « اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیرًا / 33 احزاب » آمده را اصلاحا می گویند طهارت ازلی یا طهارت ذاتی.

دیدگاهِ شما
keyboard_arrow_down

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جلسه 2

خصویت دوم – «انها طاهرة لا تحیض»

خصوصیت دومی که در مورد حضرت زهرا در روایت ذکر شده است عبارت « انها طاهرة لا تحیض» است که آن حالت زنانه را نداشتند و لذا در تمام ماه از عبادت الهی بهره مند بودو در عباداتشان نقصی وارد نمی شد. این مقام طاهر بودن و ان هم طاهر بودنی که به این جا منجر می شد که آن حالت زنانه را نداشتند، یک طهارت ظاهری و معمولی نیست. یک طهارتی است که در اعماق وجود آن حضرت ریشه دوانده و اثرش بر جسم این گونه ظاهر شده است که او را از زنان دیگر جدا کرده است.

مراتب طهارت:

1. طهارت ظاهر :
اولین و ظاهری ترین مراتب طهارت، طهارت لباس است و بدن. در شریعت مقدس نجاساتی که باعث می شود بدن یا لباس نجس شوند، معرفی شدند.( 11 چیز ) تطهیر آن ها نیز به نحو خاصی است که در شریعت ذکر شده است.
2. طهارت فعل:
افعال انسان از آلودگی و نجاست پاک شوند. نجاسات فعلی عبارتند از گناهان. مثلا اگر زبان دروغ بگوید، این دروغ یک نجاست است. یا اگر کسی با دست دزدی کرد، دست او نجس می شود. اگر انسان با اعضا گناه کند، آن ها نجس می شوند منتهی نجاست مثلا چشم دیگر با آب از بین نمی رود و طهارت آن طور دیگری است.
3.طهارت خیال:
انسان خیال خود را طاهر نگه دارد. گاهی انسان در خیال خود مناظر گناهی را جلوی چشمش حاضر می کند و گاهی نیز نقشه می کشد که چگونه سر مردم کلاه بگذارد، یا مثلا آرزوهای دور و دراز دارد که مثلا سال آینده چه کنم و وام از کجا بگیرم و خلاصه می بینی که در خیال خود تا کجاها می رود. این ها می شود نجاست های خیالی. طهارت خیال این است که انسان خیال خود را به کلی از همه این ها پاک کند و اجازه ندهد هیچ فکر گناهی وارد ذهنش شود و هیچ گونه آروزی دور و درازی برای آینده اش نداشته باشد. آینده را به خدا بسپارد.
4. طهارت عقل:
در دو زمینه است : نظری  – عملی
نظری :
انسان بتواند در استدلال های عقلی خود درست حرکت کند و خطا نتیجه نگیرد. البته این بیشتر به فلاسفه و منطقیون مربوط می شود.

عملی:
عقل انسان بتواند به خوبی حسن و قبح افعال را تشخیص دهد. خیلی از قشر روشن فکر بنا بر محاسبات عقلی خود و مردم نتیجه هایی می گیرند که مثلا حجاب برای 1400 سال پیش بوده و الان دیگر حجاب لازم نیست! معمولا این عقل ها، عقل های آلوده ای است و عقل هایی است که نجس است و درست نمی تواند تشخیص دهد. در دنیای امروز ما خیلی از چیزهایی که در شرع قبح است را خوب می دانند و بر عکس.
تطهیر عقل این است که آن عقل دقیقا منطبق بر شرع باشد چه در بعد نظری و چه از بعد عملی.
5.طهارت قلب:
هر عملی که ما انجام می دهیم، هر خیالی را که تصور می کنیم، هر استدلال عقلی ای که می کنیم، اگر بدنمان نجس باشد، اگر یک فعل گناه انجام دهیم، اگر یک استدلال غلظ به وسیله عقل انجام دهیم، همه این ها بر قلبمان آثار ظلمانی می گذارد. دقت بفرمایید که فقط گناه نیست که بر قلب اثر ظلمانی می گذارد، بلکه خیال باطل و لهو نیز بر قلب آثار ظلمانی می گذارد. حتی اگر لباس یا بدن طهارت نداشته باشد بر قلب آثار ظلمانی می گذارد لذا در طهارت لباس و بدن دقت داشته باشیم و نگوییم حالا وقت نماز می شویم. در همان زمانی که بدن یا لباس نجس است، بر قلب انسان تاثیر ظلمت خود را می گذارد. این است که در شریعت توصیه شده است که انسان دائم الوضو باشد و بر نجاست نماند مخصوصا نجاست های روحانی که احتیاج به غسل دارند.
لذا قلب انسان کاسب است و دائم کسب ظلمت می کند قرآن فرمود: « كَلَّا بَلْ رانَ عَلى‌ قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ / 14 مطففین »- قلب مردم از ناحیه چیزهایی که کسب کرد دارای آلودگی هاست.

علت محرومیت ما از عالم ملکوت:

طهارت قلب بر این است که در مرحله اول انسان تمام مجاری گناه را بر روی قلب ببندد. قلب مانند یک حوض استخر آب می ماند که شفاف است که از چندین جوی آب مرتب لجن و آب های آلوده وارد آن ریخته می شود و مرتب آب این استخر سیاه و سیاه تر می شود. « ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ / 40 نور » این وضعیت قلب ما انسان ها است و برای همین است که ما هیچ گونه ادراک ملکوتی نداریم. ما صدای تسبیح موجودات عالم را نمی شنویم. صدای تسبیح جمادات را نمی بینیم. ملائکه را نمی بینیم. الهاماتی که ملائکه بر قلب ما وارد می کنند را نمی شنویم. به کلی ما از همه امور ملکوتی محروم هستیم. این که رسول خدا فرمودند: « بدانید که در روزگار شما نسیم هایی از عرش بر شما وزیدن می گیرد، خود را در معرض قرار دهید. » خب ما این را احساس نمی کنیم!   این است که ما به طور کلی از عالم غیب محروم هستیم چرا که این قلب است که با عالم ملکوت اتصال دارد. قلب از مراتب تجرد وجود انسان است نه قلب ظاهری که می تپد. این است که قرآن می فرماید: قرآن را بر قلب تو نازل کردیم « نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ / 97 بقره » قرآن یک حقیقت ملکوتی است که رسول خدا این قرآن را از عالم اله می گیرد. از جبرئیل می گیرد. جبرئیل یک موجود ملکوتی است. قلب پیامبر باز است، قلب ایشان طهارت دارد فلذا می تواند با عالم ملکوت اتصال پیدا کند و وحی را از آن جا بگیرد. لذا این که قرآن می فرماید « نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ / 97 بقره » یک قاعده کلی است و اگر قلب انسان طهارت داشت و باز بود می تواند با عالم ملکوت اتصال پیدا کند. لذا به خاطر این که قلب بسته است، چشم قلب کور است، گوش قلب کر است، بینی قلب از کار افتاده و ما هیچ چیزی را احساس نمی کنیم. چه بسا کارهایی را انجام می دهیم حلال اما لغو ( تلویزیون دیدن) که ظلمت بر قلب ایجاد می کند چرا که قرآن فرمود « وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ /3 نور » بنابراین انسان باید از لهو نیز پرهیز کند.
و از طرف دیگر در سایه مجاهدت ها و ریاضت ها آن ظلمت هایی که قبلا بر روی قلب نشسته را پاک کند تا قلب به مقام طهارت برسد. همان توبه ای که حضرت امیر(ع) در نهج البلاغه فرمودند: « آن قدر انسان ریاضت بکشد که تمام گوشت هایی که در زمان گناه روییده همه آب شود و گوشت به استخوان بپسبد تا دوباره گوشت جدید بگیرد. » واقعا سخت است. آن قدر انسان غصه بخورد، گریه کند و غم داشته باشد که تمام آن لذت هایی که از دنیا چشیده است، همه از قلبش بیرون روند. یعنی حضرت این دو دستور را که دادند برای این است که طهارت قلب حاصل شود.
6. طهارت روح :
طهرات روح دیگر خیلی دست ما نیست. خدادادی است. طهارت روح آن است که روح آن قدر لطیف باشد، آن قدر قدرت داشته باشد که بتواند در عالم ملکوت، تا آن اعلی مراتب عالم ملکوت پیش رود و بالارود و با حقایق ملکوتی اتصال پیدا کند، با ملائکه علیین اتصال پیدا کند و حقایقی را از آن ها بگیرد.


اگر انسانی توانست در تمامی مراتب طهارت که ذکر شد، طهارت کسب کند؛ نتیجه اش چه می شود ؟
قرآن حقیقتی را مطرح می کند که اصل قرآن در کجا بوده؟ آیا اصل قرآن همین کتابی است که در دست ما است؟ خیر. قرآن مجموعه ای از آیات است که توسط جبرئیل بر قلب پیامبر نازل شده است. این که می گوییم جبرئیل بر قلب پیامبر نازل کرد نه این که جبرئیل مستقیم بر قلب ایشان نازل کند، مسئله این است که این قدر روح پیامبر لطیف و طاهر است که این روح اوج می گیرد و بالا ی رود و با مقام جبرئیلی اتحاد پیدا می کند. جبرئیل پایین نمی آید. فرمود: « وَ ما مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ / 164 صافات »- هر کدام از ما ملائکه مقام معلومی داریم که نه از آن بالاتر می رویم و نه از آن پایین تر می آییم. جبرئیل نمی تواند از مقام خود نزول کند و پایین بیاد در حد عالم ماده، بلکه این روح پیغمبر است که صعود می کند. در میان همه موجدات عالم فقط روح انسان است که می تواند صعود و نزول کند. فقط روح انسان است که اگر نزول پیدا کند، از حیوانات پست تر می شود و اگر صعود پیدا کند « أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ / 179 اعراف » و اگر صعود کند از ملائکه بالا می زند تا جایی که جبرئیل می گوید اگر یک قدم دیگر با تو بیایم می سوزم.

مراتب عالم آفرینش:

قرآن می فرماید: « إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ ﴿٧٧﴾فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ ﴿٧٨﴾لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ ﴿٧٩﴾ / واقعه » این آیه خیلی حرف دارد. می فرماید این قرآن کتاب کریم است، کتاب ارزشمند است. کتاب مکنون است.

کتاب مکنون:

 عالم آفرینش دارای مراتبی است :
 عالی ترین مرتبه عالم آفرینش = عقل اول ( فلاسفه )= کتاب مکنون ( شریعت )
عقل اول ، اول مخلوق عالم است. فرمود: « اولین چیزی که خداوند خلق کرد، عقل بود. » عقل اول موجودی است که تمامی موجودات عالم از ازل تا ابد در عقل اول حضور دارند. همه ما از عقل اول هستیم، از آن جا نزول کرده و به این جا آمده ایم. یعنی موجودات از علم خدا به عقل اول می آیند و از عقل اول به نفس کل می آیند که می شود جبرئیل، از نفس کل نزول پیدا می کنند و به این جا می آیند که ماها پیدا می شویم. هر چه در عالم طبیعت می بینید ( خورشید، ماه، ستارگان، حیوانات و نباتات و جمادات ) همه اول در عالم علم خدا بودیم که به عالم علم خدا می گویند عرش. از آن جا آمدیم به مقام عقل کل و از آن جا به مقام نفس کل( جبرئیل) و از نفس کل به این عالم آمدیم. 
عقل اول موجودی است که بی نهایت است و همه موجودات در او حضور دارند. قرآن در همین عقل اول است. بنابراین می فرماید که قران کتاب مکنون است، کتاب بسته شده. یعنی چه کتاب بسته شده؟ یعنی کتابی که هرکسی نمی تواند به آن دست پیدا کند. یعنی قرآن در عقل اول است.

مطهرون:

در آیه بعد می فرماید: « لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ » به این نکته دقت بفرمایید که مطهرون کسانی هستند که روح این ها این قدرت را دارد که اوج بگیرد، صعود کند، این قدر بالا رود که از همه ملائکه بگذرد و برود با عقل اول اتصال پیدا کند. با کتاب مکنون اتصال پیدا کند و قرآن را از آن جا بگیرد. پس بنابراین بعضی ها هستند که این ها مطهرون هستند. چه مطهرونی؟ آیا هرکسی می تواند به این طهارت برسد؟ این مطهرون چه کسانی هستند؟ در قرآن مطهرون معرفی شدند « اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیرًا / 33 احزاب » خداوند اراده فرموده است به این که شما اهل بیت را تطهیر کند، طاهر کردنی. از این آیه بر می آید که اهل کسانی هستند که طهارت آن ها یک طهارت اختصاصی است به آیه دقت بفرمایید تا عظمت آن معلوم شود ائلا که فرمود « اِنَّما » که برای حصر است یعنی این است و جز این نیست، حتما این اتفاق افتاده است. در ادامه می فرماید که خداوند اراده که خود پلیدی را از شما دور کند نه این که آن ها زحمت بکشند، خداوند این طهارت را در آن ها ایجاد کرده است.  « تَطهیرًا » برای تاکید آمده. پس این طهارت یک طهارت اکتسابی نیست، طهراتی است که خداوند در وجود آن ها قرار داده و در انتها تاکید می کند.

اهل بیت چه کسانی هستند؟
مفسران و راویان شیعه و سنی در تفسیر همین آیه آورده اند که این آیه در شان رسول خدا، حضرت علی(ع)، حضرت فاطمه(س)، امام حسن و امام حسین وارد شد. که حضرت رسول آن ها را در زیر عبای خود آورده و فرمودند: « این ها هستند اهل بیت من که خداوند اراده فرمود طاهر گرداند این ها را. »  

طهارتی که خداوند به اهل بیت داده است چگونه طهارتی است؟

1.طهارت جسمانی 2. طهارت فعل 3.طهارت خیال 4.طهارت عقل 5.طهارت قلب 6.طهارت روح
که روح آن ها یک روح بی نهایت است. اگر در این دنیا قرآن یک کتاب محدود است، در آن دنیا یک حقیقت نوری بی نهایت است. روح آن ها این قدر قدرت دارد که از همین عالم طبیعت در طی یک معراج بالا رود و عوالم ملکوتی را یکی پس از دیگری طی کند و برسد به خود مقام عقل اول و با عقل اول یک اتحاد تام پیدا کند. بنابراین روح آن ها باید یک روح بی نهایتی باشد. یک روحی باشد در نهایت قدرت و لطافت که بتواند همه این عوالم را پشت سر بگذارد و از طرف دیگر بتواند تمام حقیقت قرآن را با تمام بی نهایت بودنش در خود بگیرد. این روح برای هرکسی نیست و فقط اختصاص به 14 نفر دارد. یعنی روح 14 نفر است که چنین قدرتی دارد ، چنین لطفا و وسعتی را دارد.
 اولا باید کاملا لطیف باشد که اگر ذره ای آلودگی در آن باشد نمی تواند بالا رود. عالم ، عالم طهارت محض است، عالم قدس است، عالم نزاهت است. هرچه در عالم ملکوت بالاتر می روی، لطیف تر می شود، نورانی تر می شود و حرکت در آن جا سخت تر می شود.
ثانیا باید قوی باشد و مثل یک گنجشک نباشد که از پرواز خسته شود، مثل یک عقاب، یک شاهین پرواز کند و تا بالای ابرها برود. باید آن قدر قدرت داشته باشد که همه عوالم ملکوتی را یکی پس از دیگری بپیماید.
و ثالاثا بی نهایت باشد نه محدود مثل ارواح ما. برود وارد عقل اول شود و بتواند قرآن را با همه بی نهایت بودنش بگیرد و برگردد.
این طهارت برای آن ها عصمت می آورد. ممکن است کسی اصلا گناه نکند و در فعل عصمت داشته باشد برای ما خیلی میسر باشد، سه طهارت ابتدایی است نه همه طهارت ها.

طهارت ازلی

اگر زنی بتواند به این طهارت روحانی برسد، روح جسم را نگه می دارد. یعنی خود به خود این جسم را زا آلودگی نگه می دارد فلذا نمی گذارد آن خصوصیتی که در زنان هست و ان ناپاکی ای که در هر ماه چند روز عارض آن ها می شود ، عارض جسم شود. سر این که فرمود « انها طاهرة لا تحیض» برای این است که ایشان در مقام طهارت ذاتی هستند. طهارتی که در آیه « اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیرًا / 33 احزاب » آمده را اصلاحا می گویند طهارت ازلی یا طهارت ذاتی.

دیدگاهِ شما
keyboard_arrow_down

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *